دنبال کننده ها

۲۰ مهر ۱۴۰۲

درس جغرافی

بگمانم دو سه سال پیش بود . رفته بودم بیمارستان . معده ام درد میکرد. مرا فرستادند پیش یک دکتر متخصص. یکساعت و نیم با این دکتر بودم و به هزار و یک سئوالش پاسخ دادم. یک ساعت و نیم ماجراهای زندگی ام در ایران و بوئنوس آیرس را عینهو داستان حسین کرد شبستری برایش شرح دادم تا بفهمد چه مرگم است و چرا این معده مافنگی ام نمی‌گذارد آب خوش از گلویم پایین برود
وقتی میخواستم خداحافظی کنم پرسید : گفتی کجایی هستی؟
گفتم : پرشن
گفت : اوه... چه خوب! من دو تا رفیق پرشن دارم. یکی شان عراقی است آن دیگری اهل سوریه!
یکبار هم رفته بودم اداره مالیات. همان اداره ای که وقتی آدم اسمش را می شنود زهره اش آب میشود . رفته بودم بدهی های معوقه! را بپردازم . یک آقایی آمده بود آنجا روی صندلی کنارم نشسته بود . شروع کردیم به حرف زدن و درد دل کردن.
پرسید : کجایی هستی؟
گفتم : ایران
شروع کرد فحش دادن به جورج بوش!
گفتم : چرا به بوش فحش میدهی؟
گفت : این فلان فلان شده مملکت تان را نابود کرده است!
پرسیدم : شما کجایی هستی؟
گفت : لایبریا
من هر چه توی ذهنم کند و کاو کردم نفهمیدم لایبریا کجاست!
دیدم ای بابا ! درس جغرافی هر دو تا مان صفر است . ایضا همان آقای دکتر !
May be an illustration
All reactions:
Nasrin Zaravar, Nasrollah Pourjavady and 110 others

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر