دنبال کننده ها

۲۷ فروردین ۱۳۹۵

شیر تو شیر 
حسن رجب نژاد 
www.gilehmard.net

آقا ! دنیا بد جوری شیر تو شیر شده .
امریکا در عراق همراه پاسداران ایرانی علیه آدمخواران داعش میجنگد . -
دولت عراق میگوید : هم شام کوفه را دیده ایم هم صبح کربلا را . حالا که ما غرقیم ده گز هم رویش .
- امریکا در یمن ؛ کنار سربازان عربستان علیه ایران میجنگد .
ایران میگوید : حالا که هم ریسمان پاره شد هم دوک شکست هم خیک درید و هم خر افتاد ؛ حاضر به جنگ باش اگر صلح ات آرزوست !
امریکا میگوید : اگر نی زنی چرا بابات از حصبه مرد ؟ یکشاهی بیشتر بده وسط لحاف بخواب
- امریکا در سوریه خواهان آن است که حکومت بشار اسد به گورستان برود .
ایران میگوید : ترا که خانه نئین است بازی نه این است
امریکا میگوید : گر وا نمیکنی گره ای ؛ خود گره مباش
و بشار اسد میگوید :
گر نگهدار من آن است که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
- امریکا در سودان جنوبی با توپ و تانک و پول و موشک و وعده و وعید از حکومت پا در هوای آن سامان جانبداری میکند . ایران اما رفیق گرمابه و گلستان دیکتاتور آدمخواری بنام ابوالبشیر است .
ایران میگوید : یک یار یار به از صد برادر ناسازگار
امریکا میگوید : برادری مان بجا ؛ جو بده آلو زرد ببر
- ایران خواهان بازگشت طالبانی ها به افغانستان نیست .امریکا هم برای جلوگیری از قدرت گیری طالبانی ها میلیارد ها دلار خرج کرده و میکند .
ایران میگوید : نشود بز به پچ پچی فربه .
امریکا میگوید : شتر ؛ خوابیده اش هم از الاغ بلند تر است .
در این میان بامی کوتاه تر از بام خلایق بی دست و پای فلکزده افغانستان پیدا نمیشود و با آش نخورده و سق سوخته نمیدانند به کجا پناه ببرند .
- پاکستان در یمن همراه عربستان خواهان جارو کردن جنگجویان شیعی است .ایران اما در یمن بر پایی یک حکومت شیعی را آرزو میکند .
امریکا میگوید : دو زار بده آش به همین خیال باش
ایران میگوید :
تو که بر بام خود آبگینه داری
چرا بر بام مردم میزنی سنگ ؟
- مصر در یمن و عراق با شیعیان و داعشیان میجنگد . ایران خواهان سرنگونی حکومت نظامیان مصری و بازگشت ریشو های اخوان المسلمین بر اریکه قدرت است .
امریکا میگوید : ظل عالی لایزال باد . با خواب دیدن آبستن نمیشوند .
گر تضرع کنی و گر فریاد
جوجه را گربه پس نخواهد داد
ایران میگوید :
سخن تو ده گز به نیم گوز . برو عقل پیدا کن و بنگ از دکان بقالی مستان که ترا خیالها در بند بلا اندازد .
-در این میان ترکیه و روسیه از آب گل آلود ماهی میگیرند . هم دو دستماله میرقصند . هم با گرگ دنبه میخورند و با چوپان ضجه میزنند . هم نماز علی را میخوانند و هم آش معاویه را میخورند .
اینکه لیبی چگونه از شر ابوجمال ها وابو دجال ها و ابو کمال ها و ابو حمار ها خلاص خواهد شد یکی داستانی است پر آب چشم .
شیر تو شیر غریبی است .اینکه دیگر یکدانه موی سیاه روی کله مبارک آقای اوباما پیدا نمیشود بی دلیل نیست . من اگر جای رییس جمهور امریکا بودم تا حالا هفت تا کفن پوسانده بودم.
این هم از افاضات گیله مردانه امروز ما .
یکوقت نگویید این آقای گیله مرد از سیاست میاست چیزی نمیداند ها !! ما خودمان یکپا سیاستمداریم ! اگر تا امروز نمیدانستید پس بدانید .
این را هم محض خالی نبودن عریضه از قول حضرت عطار نیشابوری اضافه کنیم که انگاری خطاب به علمای اعلام و فقهای گرام سروده است :
هر که را در عقل نقصان اوفتاد
کار او فی الجمله آسان اوفتاد .

۲۵ فروردین ۱۳۹۵

مسائل جزیی ....

آقای جونز و همسرشان  - خانم ریتا - حول و حوش هفتاد و پنج سالگی پرسه میزنند .  چنان میگویند و میخندند و هانی هانی میگویند که انگاری همین دیروز پریروز عروسی  کرده اند .
از آقای جونز می پرسم : چند سال است ازدواج کرده اید ؟
سرش را میخاراند و میگوید : پنجاه و دو سال . سپتامبر آینده میشود پنجاه و سه سال !
میگویم : در این پنجاه و چند سال آیا هرگز اختلافی ؛ دعوایی ؛ بگو مگویی ؛ قهر و آشتی یی ؛ چیزی داشته اید ؟
میخندد و میگوید : میدانی جوان ! من در همان نخستین روز ازدواج مان تکلیفم را با همسرم روشن کردم !
میگویم : یعنی بقول ما ایرانی ها گربه را دم حجله کشته اید !
میگوید : وقتیکه ازدواج کردیم به همسرم گفتم : ببین ریتا جان ! اگر میخواهی این زندگی مشترک مان دوام بیاورد و گرفتار بحران و کشمکش و طلاق و طلاق کشی و دعوا مرافعه نشویم تو اصلا نباید در مسائل عمده زندگی مان مداخله کنی . فقط حق داری در مسائل جزیی اظهار عقیده کنی و هر کاری هم که دلت خواست انجام بدهی !
میگویم : عجب ؟ چه بانوی بزرگواری ! چه همسر حرف شنوی سر براهی !حالا بگو ببینم آن مسائل جزیی که ریتا خانم حق دخالت در آنها را دارد چیست ؟
میگوید : خریدن خانه ؛ خریدن ماشین ؛ اینکه مبل های خانه مان چه رنگی باشد و چه وقت آنها را عوض کنیم ؛ اینکه کی مسافرت برویم و کجا برویم ؛ اینکه با چه کسانی دوست باشیم و دوست نباشیم ؛ اینکه با چه کسانی رفت و آمد کنیم ؛ اینکه اسم بچه های مان را چه بگذاریم ؛ اینکه چه لباسی و کفشی بپوشم و چه رنگ کراواتی به گردنم بزنم . همه اینها مسائل جزیی است . ریتا خانم فقط می تواند در باره این مسائل جزیی تصمیم بگیرد و حق دخالت در مسائل عمده را ندارد !
می پرسم : خب ؛ مسانل عمده کدام است ؟
میگوید : جنگ در خاورمیانه ؛ گرسنگی در آفریقا ؛ بحران محیط زیست ؛ زلزله در شمال شرقی آسیا ؛ سیل در برزیل ؛ کودتای نظامی در گواتمالا ؛ بیکاری و فقر در امریکای لاتین ...اینها مسائل عمده هستند و در حوزه فرمانروایی من است و ریتا خانم بهیچوجه حق دخالت در این مسائل را ندارد .!!

۲۲ فروردین ۱۳۹۵

حسین شاعر ؛ اکبر نویسنده ؛ و من

حسین شرنگ شاعر نوشته است :

گویا "راز‌ی" از آمیختن سرکه با مس به زنگاری دست یافت که به کار شستن و گند‌زدایی از زخم می‌‌آمد. 
نوشتن هم برای من همان کار زنگار را با زخم‌های روان می‌‌کند. این هم یک جور پانسمان است. می‌‌نویسم و زخم‌ام را می‌‌شویم و می‌‌بندم.

در پاسخش نوشتم :

حسین جان
نوشتن ، درمان درد بیهودگی است و دیگر هیچ
می نویسیم تا بیهودگی های این زندگی هشلهف در زمانه ای تلخ و هشلهف را توجیه کنیم ،تا بتوانیم شقاوت زندگی را تاب بیاوریم
تا شرم زیستن در این بقول آن پیر '' میهمانخانه مهمان کش روزش تاریک '' را از سر بگذرانیم
می نویسیم تا بگوییم هستیم
حسین شرنگ شاعر پ
به فدایت‌ای گیله‌مرد‌جان، به شمار آدم‌هایی‌ که می‌‌نویسند برای نوشتن بهانه هست!

البته که بیهودگی از والا‌ترین موضوع‌های نوشتن است
یادم رفت بیفزایم که حضرتِ بیهودگی همان درد بیدرمان ا

گیله مرد عزیز، اگه صبح که بلند می شی بری توی کوچه و پارک دور و بر خونه تون و چندتا توله سگ و سگ بدون طرفت و از پاهات بالا بیان که نازشون کنی، متوجه می شی که زندگی اصلاً بیهوده نیست. تازه تو که خودت یکی دوتا نوه توله ی ناز هم داریستاس

و من جنین نوشتم :و او برایم نوشت :

اکبر جان
چون نمی توانیم در برابر شقاوتی که در سرتاسر جهان جاری است کاری کنیم لاجرم می نویسیم تا توجیه گر ناتوانایی های خود باشیم
شاید هم مرثیه گوی ناتوانی خویش
نمیدانم ، نوشتن ،درد بی درمانی هم هست ، اعتیاد است ، پس بی جهت نیست که میگویند نویسنده آنکسی نیست که بتواند بنویسد بلکه آنکسی است که نتواند ننویسد
تی بلا می سر 



ای اکبر جان
دیروز اینجا بارانی بود ،نشسته بودم " لرزش انگشتهای گلشیری '' را دوباره خوانی میکردم
مرا بردی به حال و هوایی که بگمانم دو سه ماهی طول میکشد که از آن بیرون بیایم
پس بفکر بینوایانی چون ما هم باش و بنویس هر چند اگر نوشتن درمان درد بیهودگی باشد یا نباشد
Edited:و من چنین نوشتم
و اکبر سر دوزامی نویسنده ؛ چنین گفت : 
خم داد که :