دنبال کننده ها
۲۶ آذر ۱۴۰۱
یلدا
از یکی پرسیدند : میدانی شب یلدا چیست ؟
گفت: بسم الله الرحمن الرحیم . با درود به امام مرحول و سلام به رییس جمهور روسیه و ونزوئلا و بورکینافاسو و سپاس فراوان از دستگاه قوه قضاییه و برادران پاسدار و بسیجی و امت حزب الله برای سرکوب و اعدام اغتشاشگران و سلام به نمایندگان محترم مجلس مقدس شورای اسلامی که خواهان اعدام موکلان خود شده و تسریع در اعدام منافقین را خواسته اند و همچنین سلام به خواهران زینب که در این شب های سرد زمستان در اماکن مقدس اسلامی به بست نشینی خود ادامه میدهند ، همچنین تشکر فراوان از صدا و سیما و خبرگزاری فارس و سپاس ویژه از روزماله نگاران مومن متعهد ، شب یلدا شب بسیار عزیزی است . ما در این شب احیا میگیریم روضه می خوانیم گریه میکنیم زنجیر میزنیم یاحسین یاحسین میگوییم و از روی آتش میپریم و با گره زدن سبزه این عید سعید باستانی را به تمام شیعیان جهان و منتظرین آن حضرت و مقام معظم رهبری تسلیت میگوییم .
مرگ بر امریکا
مرگ بر اسراییل
مرگ بر زن زندگی آزادی
مرگ بر صدام حسین مظلوم
مرگ بر مسعود رجوی
مرگ بر رضا پهلوی
مرگ بر شاه عربستان
مرگ بر مخالفین یلدا
۲۵ آذر ۱۴۰۱
از شمار خرد هزاران بیش
رفیق مان دکتر اکبر صدیف هم به کاروان رفتگان پیوست
صدیف ، شاعر بود . ادیب بود . حافظ پژوه بود . موسیقیدان بود . زیر و بم های موسیقی را می شناخت . قانون می نواخت .
یک مجموعه شعر چاپ کرده بود . نامش حجله سخن .
صدیف سالهای سال با بیماری قلبی دست به گریبان بود . می افتاد و بر میخاست . هر وقت که از بیمارستان به خانه میآمد و توان راه رفتن نداشت بشوخی میگفتم : آقای صدیف برویم فوتبال بازی کنیم ؟
درگذشت رفیق سالهای دور و دیرم را به همسر و فرزندانش تسلیت میگویم .
بقول رودکی در رثای شهید بلخی :
کاروان شهید رفت از پیش
وان ما رفته گیر و می اندیش
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
مهمان امروز
با بچه اش آمده بود دم در خانه ام . داشت گلهایم را میخورد .
گفتم : خانم خوشگله ! صبر کن برایت سیب بیاورم . رفتم سیب بیاورم . تا برگردم رفته بود . سیب ها را گذاشتم دم در شب بیاید بخورد .
نتوانستم از بچه اش عکس بگیرم . تا مرا دید پرید و جهید و رفت . رفت توی جنگل.
حالا اگر نوا جونی یا آرشی جونی اینجا بودند هی دلسوزی میکردند که : بابا بزرگ ! اینها شب کجا می خوابند ؟ سردشان نمیشود ؟ میتوانیم بیاوریم خانه گرم بشوند ؟
خودم هم سئوالی دارم : اینها شب ها سردشان نمیشود ؟
پلوی معاویه چرب تر است
بنظر میآید دیگ شراکت آقای جمهوری نکبت اسلامی با دولت خلقی آقای چین هنوز به جوش نیامده به سردی گراییده و آقای عظما از دولت چین رو دست خورده و حالا حکومت ملایان با آنهمه پیزری که لای پالان چین گذاشته باید بنشیند مگس های خایه خر را بشمارد.
بگمانم آقای عظما و شرکا خمسه نظامی را نخوانده بودند که هشتصد سال پیش فرموده بود :
زچینی بجز چین ابرو مخواه
ندارند پیمان مردم نگاه…
سخن راست گفتند پیشینیان
که عهد و وفا نیست در چینیان
اینکه جناب آقای پوتین و شرکا نیز امروزی یا فردایی به مصداق « پلوی معاویه چرب تر است » یک فقره « آش ملا بیمار کن » به آقایان بخورانند و یک تیپای جانانه ای حواله آقای عظما و شرکا بفرمایند چندان دور از انتظار نیست چرا که باز بقول نظامی گنجوی:
ز روسی نجوید کسی مردمی
که جز صورتی نیستش ز آدمی
اگر بر خری بار گوهر بود
به گوهر چه بینی ؟ همان خر بود
۲۳ آذر ۱۴۰۱
ببخشید زحمت دادیم ها !
میشود از شما خواهش کنیم اگر زحمتی نیست جسارتا این پیام مان را به گوش « بعضی ها » برسانید؟
چه کنیم دست مان کوتاه است .بالا خدا را داریم پایین شما را . ببخشید . شرمنده
اگر زحمتی نیست لطفا به این آقای میر حسین و به آن آقای عبا شکلاتی که خر را گم کرده پی نعلش میگردند بفرمایید دوره شان تمام شده و هیچ تنابنده ای برای خشتمالی ها یشان تره هم خرد نمیکند. اگر زحمتی نیست به ایشان بفرمایید لطفا شتری را که بالای منار برده اید پایین بیاورید مابقی پیشکش تان .وقتی شما اعلامیه و بیانیه صادر میفرمایید ما یاد دوران طلایی امام مرحول !و خلخالی و لاجوردی و آن کشت و کشتارهای کردستان و ترکمن صحرا و آمل و جاهای خوش آب و هوای دیگر می افتیم .
نوبت کهنه فروشان در گذشت
نو فروشانیم و این بازار ماست
شهر از عاقل تهی خواهد شدن
با چنین ساقی که او خمار ماست
اگر برای تان زحمتی نیست جسارتا به این جناب جهانبانی حضرت کشور ستانی خاقان صاحبقران سلطان السلاطین شاهنشاه جم جاه ملایک سپاه و والده مکرمه شان بفرمایید شما که معاذ الله در طلب قاذورات دنیا نیستید و الحمدالله نانپاره تقاعد دیوان محاسبات بین المللی میل میفرمایید و غم نان و معیشت متعلقات ندارید بهتر است بجای صدور اعلامیه های شداد و غلاظ و تعیین ولایتعهد آینده ! بروید بازنشسته بشوید و این آخر عمری با نوه نتیجه های تان خوش باشید و از زندگی تان لذت ببرید که از قدیم گفته اند :
در جهان هرکس که دارد مال مفت
می تواند حرف های مفت گفت
اگر زحمتی نیست جسارتا به ایشان بفرمایید وقتی شما اعلامیه و قطعنامه و ولیعهد نامه و درد نامه و تسلی نامه صادر میفرمایید نمیدانیم چرا ما به یاد ساواک و حزب رستاخیز و کودتای بیست و هشت مرداد و احمد آباد و تپه های اوین و فلک الافلاک و ایضا محرمعلی خان و محرمعلی خان ها می افتیم !
لطفا اگر برای تان زحمتی نیست به این رییس جمهور مادام العمر و آن ولی فقیه سبیلو بفرمایید ما که از آتش تان گرم نشده ایم اما دود تان دارد خفه مان میکند .اگر زحمتی نیست به گوش مبارک شان برسانید دوره چریک و چریک بازی سالهاست سر آمده و جوان های ما نمیخواهند با طناب پوسیده شما ته چاه بروند و ایران را سراسر کربلا کنند .
اگر زحمتی نیست به این منتظر الوزاره ها و منتظر الوکاله ها و میرزا قشم شم های کراواتی پودر ماتیکی و رهبران اپوزیسیون مافنگی پفکی بفرمایید لطفا بروید کشک تان را بسابید
ببخشید زحمت دادیم ها ! ما اول می خواستیم خودمان پیام خودمان را بدهیم یا بقول سعدی « در نشیمن عزلت نشینیم و دامن صحبت فراهم چینیم و دفتر از گفت های پریشان بشوییم »اما ترسیدیم نکندحالا لشکر جان نثاران و غلامان خانه زاد و چماق بدستان و دوستاق بانان همایونی پیدا بشوند و بخواهند ما را فتیله پیچ کنند . این بود که بشما زحمت دادیم . شرمنده !
44
گنجشک ها
رفته ام یک عالمه دانه خریده ام برای گنجشک ها.( یادم باشد بروم برای آهو ها سیب بخرم. آنها هم گهگاه به مهمانی ام میآیند )
صبح که میشود میآیم برای گنجشک ها دانه میریزم. خودم گوشه ای می ایستم به تماشا.
یکی یکی شان از شاخه ها پر میکشند میآیند پایین. با تردید و هراس نگاهی به اینسو و آنسوی شان می اندازند و یکی دو تا دانه بر میدارند می پرند روی شاخه ها .
از خودم می پرسم : از چه می ترسند ؟ از ما آدم ها ؟از کجا ذات ما آدم ها را می شناسند ؟ چرا به ما اعتماد نمیکنند ؟
بعد به خودم میگویم : حق دارند ! مگر غزالی نگفته بود خونخوار تر از نوع بشر جانوری نیست؟
گوشه ای می ایستم به تماشا . چه رنگ های زیبایی دارند . تا امروز به رنگ شان دقت نکرده بودم . بعضی ها عینهو فرش های ایرانی را میمانند . هزار رنگ . و رنگ ها چه هماهنگی شگفتی دارند .
میآیند دانه ای بر می چینند و می روند . دوباره بر میگردند . این یکی میرود آن یکی میآید . هیچ جنگ و دعوایی ندارند .هیچیک سهم بیشتری نمی خواهد . هیچیک آن دیگری را نمی تاراند .
میآیند. دانه ای بر می چینند و می پرند. همچنان با تردید و هراس.
بیاد شعری می افتم که هزار سال پیش جایی خوانده بودم . نمیدانم سراینده اش کیست :
تو چرا میگویی
انسان خوب است و عطوفت با اوست
به سر حوض نگر
که کبوتر های چاهی
با تردید و هراس
قطره آب تلخی به گلو میریزند
کاشکی «آدمیت »را از گنجشک ها می آموختیم.
کاشکی
روایت درد
تاریخ ما ، تاریخ بیقراری است
زورقی است بر شط خون .
اسکندر آمد و کشت و سوخت و رفت.
چنگیزیان را آواز دادیم و بر نطع خون نشستیم
غزان و تیموریان آمدند و کشتند و سوختند .
سلطان محمود مان انگشت در جهان کرده بود و قرمطی می جست و هر جا می یافت بر دار میکشید
و این قرمطیان ، پدران و برادران من و تو بودند که دین اهریمنی زاغ سار اهرمن چهرگان را تاب نمیآوردند
بر ما چها که نرفته و نمیرود
گهگاه دار ها را بر می چینند و خونها را می شویند :
«دار ها بر چیده خونها شسته اند »
اما ، تا سر بلند میکنی باز دار است و زندان است و شکنجه است و گلهایی که در آرزوی بهار و بهاران پژمرده میشوند
آمدند کشتند سوختند رفتند ، اما این آخرین ،از میان ما برخاست . از قوم و قبیله ما بود . بیگانه نبود . از خودمان بود . آیا ما همگان به قیام مرگ بر نخاسته بودیم ؟.
آمدند شمشیر در ما انداختند و تا توانستند کشتند ، چون تاب خستگی نیاوردند شمشیر بدست خود ما دادند و ما نیز برادران و خواهران و مادران و پدران و حتی فرزندان مان را بر نطع خون نشاندیم و بی تاملی گردن زدیم . و هنوز میزنیم . و همچنان میزنیم .
در تورات خوانده بودیم که :
چون بنی اسراییل از خدا به گوساله روی آورد ندا آمد « هر کس شمشیر خود را بر ران خود بگذارد... و برادر خود و دوست خویش و همسایه خود را بکشد - تورات ، سفر خروج ،۳۲»
و ما که از لجن بویناکی، گوساله ای زرین ساخته و پرستیده بودیم ندا آمد که :
« یهوه خدای غیور است که انتقام گناه پدران را از پسرانشان تا پشت سوم و چهارم میگیرد ...- تورات . سفر خروج - ۲۰ -
و اینک پاد افره ما و فرزندان ما: مرگ و تبعید و دار و زندان و شکنجه و تحقیر.
اما ، با اینهمه مصیبت و درد ، امید همچنان در رگ جان مان جاری است و به آوای بلند میخوانیم :
درخت پیر تن من
دوباره سبز میشود
هر چه تبر زدی مرا
زخم نشد
جوانه شد «۱»
و همراه آن شاعر زمانه درد و تلخ آوا در میدهیم که :
پیش از شما
بسان شما
بی شمار ها
با تار عنکبوت
نوشتند روی باد
کاین دولت خجسته جاوید
زنده باد«۲»
———————-
۱- ایرج جنتی عطایی
۲- شفیعی کدکنی
طرح از : مانا نیستانی
-
آن قدیم ندیم ها ؛ در دوره آن خدا بیامرز _ یعنی زمانی که همین آ سید علی گدای روضه خوان دو زار میگرفت و بالای منبر سر امام حسین را می برید و...
-
دوازده سال از خاموشی دوست شاعرم - ابوالحسن ملک - گذشته است . با ياد اين طنز پرداز ميهن مان ؛ يکی از سروده هايش را برای تان نقل می کنم . : تص...
-
لوطی پای نقاره می پرسد : آقای گیله مرد ! میشود بفرمایید شما چیکاره هستید ؟ میگوییم: سرنا چی کم بود یکی هم از غوغه آمد ؟برای چه میخواهی ...