۱- نامه ناصر الدین شاه به امیر کبیر
امیرنظام
همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم و به عدالت و حسن رفتار شما با مردم کمال اطمینان و وثوق داریم و بجز شما به هیچ شخص دیگری چنین اعتمادی نداریم و بهمین جهت این دستخط را نوشتیم .
« شب شنبه ۲۲ ذیقعده ۱۲۶۴»
—————
نامه شماره ۲
چون صدارت عظما و وزارت کبری زحمت زیادی دارد و تحمل این مشقت بر شما دشوار است شما را از آن کار معاف کردیم . یک قبضه شمشیر و یک قطعه نشان که علامت ریاست کل عساکر است فرستادیم .
«چهار شنبه هیجده محرم ۱۲۶۸»
———-
نامه شماره ۳
بخدا قسم هر چه می نویسم حقیقت است و فوق العاده شما را دوست دارم.خدا مرا بکشد اگر بخواهم تا زنده ام از شما دست بردارم یا اینکه بخواهم سر سوزنی از عزت شما کم کنم . بخدا قسم حالا که مشغول نوشتن این نامه هستم گریه میکنم . بخدا قلب من آرزوی شما را میکند .
————-
اما چند روز بعد همین ظل الله ملائک سپاه ! فرمان قتل امیر را صادر میکند و می نویسد :
چاکر آستان ملائک پاسبان ، فدوی خاص دولت ابد مدت حاج علیخان پیشخدمت خاصه و فراشباشی دربار سپهر اقتدار ، مامور است به فین کاشان رفته میرزا تقی خان فراهانی را راحت نماید و در انجام این ماموریت به مراحم خسروانی ! مفتخر و مستظهر باشد
——
سعدی میگوید : عمل پادشاهان چون سفر دریاست ، امید نان دارد و بیم جان . یا گنج برگیری یا در طلسم بمیری
یا زر به هر دو دست کند خواجه در کنار
یا موج روزی افکندش مرده بر کنار
—————
بر گرفته از کتاب ارجمند « امیر کبیر و ایران - نوشته استاد زنده یاد دکتر فریدون آدمیت