دنبال کننده ها

۱۸ شهریور ۱۴۰۲

دو پیازه آلو

زن مان نمی‌گذارد ما از این غذاهای " بخور و بدو" یا بقول شما فرنگی ها فست فود بخوریم.
خودش هم لب به چنین غذاهایی نمی‌زند. می‌رود توی آشپزخانه ساعت ها خود کشان می‌کند قیمه پلو و ماهی پلو وقورمه سبزی و فسنجان و کلم پلو و نمی‌دانم سالاد شیرازی و میگو پلو و « دو پیازه آلو» درست می‌کند بلکه ما را وادارد از خوردن این همبرگر های چرب چیلی که مزه آبگوشت جابر انصاری در جنگ خندق را میدهند دست برداریم. اما ما می‌گوییم ای آقا! مگر دست نماز عمو رمضون باطل شده؟ نه آفتاب از این گرم‌تر می‌شود نه قنبر از این سیاه تر! لاجرم گاهگداری دور از چشم عیال می‌رویم یکی از آن ساندویچ های فرد اعلای " آدم خفه کن ‌"را می لمبانیم و لب و لوچه مان را آب میکشیم و می‌آییم خانه. آنوقت است که باید دو سه ساعت صد جور ملامت و سرکوفت و سر زنش و پند و اندرز و موعظه را تحمل کنیم که مرد حسابی!مگر نمیدانی این آشغال ها باعث سکته مغزی و سکته قلبی و مرگ مفاجات و هزار و یک جور بیماری پیدا و پنهان می‌شوند؟ مگر نمی‌خواهی دانشگاه رفتن و عروسی نوا جونی و آرشی جونی را ببینی؟
آنقدر می‌گوید و می‌گوید و ملامت مان می‌ کند که ما ترس و رمان می‌دارد و تصمیم میگیریم دیگر لب به این غذاهای " بخور و بمیر" نزنیم. اما مگر می‌شود جلوی این وساوس شیطانی و هواهای نفسانی را گرفت؟
آقا!
در باره غذاهای مک دانولد - یابقول ایرانی ها مک دونالد - آنقدر حرف و حدیث " زهره آب کن"فراوان است که ما گهگاه که تسلیم وساوس شیطانی می‌شویم و می‌خواهیم برویم یکی از آن ساندویچ های " آدم خفه کن" میل بفرماییم ترجیح می‌دهیم بجای مک دانولد برویم سراغ جناب آقای« in and Out”که خدا وکیلی هم ساندویچ هایش خوشمزه تر است هم اینکه آدم می‌تواند آنجا چند دقیقه ای دور از چشم اغیار و خشم احباب !مختصری چشم چرانی بفرماید و به این عجوزه هزار داماد فرتوت بگوید بیلاخ!! آنهم چه بیلاخی!( البته از ما دور باد چنین وساوس شیطانی وهواهای نفسانی!) لعنت خدا بر شیطان رجیم!
آقا! ما چهل سال است اینجا در ینگه دنیا هستیم. در این چهل سال شاید بیش از دو سه بار به مک دانولد نرفته باشیم . بما گفته بودند غذاهایش مزه آش زین العابدین بیمار می‌دهد
اما حالا که شنیده ایم مرحومه مغفوره ای بنام جون - آخرین همسر بنیانگذار رستوران های مک دا نولد - مبلغ دو میلیارد دلار از دارایی خودش را (دو میلیارد دلار!لطفا با میلیون اشتباه نفرمایید)به سازمان های خیریه بخشیده است تصمیم گرفته ایم گهگاه برویم خدمت جناب مستطاب مک دانولد یک ساندویچ فرد اعلای چرب چیلی میل بفرماییم و درودی و سلامی هم به روح پر فتوح چنین بانوی دست دلبازی بفرستیم بلکه جناب باریتعالی او را در آن دنیا با اولیا و انبیا محشور بفرماید !
حالا یکوقتی خیال نکنید این
خانم " جون" مریم مقدس یا مثلا مادر ترزا بوده ها؟ خیر!
ایشان گاهگاهی که حوصله شان سر می‌رفته چهار پنج تا از رقیه خاتون های جان جانی اش را بر میداشته سوار هواپیما ی جت شخصی اش می‌شده یک توک پامیرفته است لاس و گاس . آنجا یکی دو میلیون دلاری می باخته و خوش و خندان برمیگشته است دولتمنزل شان
تاکور شود هر آن‌که نتواند دید
May be an image of burger
All reactions:
Aziz Asgharzadeh Fozi, Jahangir Jon Sedaghatfar and 23 others

پیرپاتال ها می آیند

خانم نانسی پلوسی رهبر پیشین دموکرات های مجلس امریکا با همه فرتوتی و از کار افتادگی و زهوار دررفتگی اش یابو برش داشته اعلام کرده است در انتخابات بعدی شرکت خواهد کرد. پس بیخود نیست که از قدیم گفته اند : کاروان برای یک خر لنگ بار نمی اندازد .
خانم دیانا فاین استاین سناتور کالیفرنیا هم که عینهو آش امام زین العابدین بیمار را میماند ، نیمه مرده و نیمه زنده با ویلچر به مجلس میرود تا برای مان قانون وضع کند !لابد در انتخابات بعدی ، هم تون را خواهد تابید هم بوق را خواهد زد !
آقای بایدن- موسوم به عالیجناب چس فیل - هم که گهگاه بادی می جهاند و چرتی میزند و راه خانه اش را گم میکند میخواهد رییس جمهوری بعدی ما بشودو هیچ حالی اش نیست که پدر آمرزیدگان قبلی گفته اند :
مردیت بیازمای وانگه زن کن !
رهبر جمهوریخواهان امریکا -آقای میچ مک کانل -که گهگاه نفس کشیدن از یادش میرود و بهنگام سخنرانی بقول امریکایی ها «فریز »میشود و نیم ساعتی عینهو مجسمه بر جایش میخکوب میماند و یک پایش این دنیا ‌پای دیگرش آن دنیاست همچنان رهبر جمهوریخواهان است و در حالیکه یمین از یسار نمی شناسد و کم مانده است قبض و برات آخری را بدهد و راهی گورستان بشود لنگان لنگان به مجلس میآید و پنبه لحاف کهنه باد میدهد و مدام به تابوت مرده چوب میزند .یعنی در واقع آبکش به آفتابه میگوید دو سوراخه!
آقای حنا بسته مو هم -که میخواهد هم حلوای مرده ها و هم خورش زنده ها باشد -اگر بتواند از هفت خان رستم و از چنگ فضول آقاسی های دستگاه عدلیه بسلامت بر جهد و پای به کاخ سپید بگذارد دیگر باید کنگره ‌‌و مجلس نمایندگان و کاخ سفید را «مجمع العجوزه هایی» بدانیم که قادر نیستند کش تنبان شان را بالا بکشند و بند کفش خودشان را ببندند.
گفت حاجی تاج با طوبای زشت
گر تویی طوبا گذشتم از بهشت !
این سیاستمدار ها ی پیر ‌‌و پاتال ینگه دنیایی به روز های ابری میآیند با وعده وعید چتری دست مان میدهند اما آنرا در روزهای بارانی با حقه بازی از دست مان می قاپند !پند حکیمانه ما به شما این است که: چتر شان را نگیرید !چرا؟ چونکه:
Umbrellas don’t make it rain
یاد ایرج میرزا افتادم و آن شعرش خطاب به حاج حسین ملک که گویی تصویری است از روزگار اکنونی ما :
ای وعده تو تمام بوقلمونی
یادآر از آن وعده در بیرونی
از آن همه ثروت وکیل آبادت
یک غاز به من نمی‌دهی ای کونی؟
ما میخواستیم اینجا به این پیر و‌پاتال های مافنگی اعلام کنیم‌که :
لطفا گورتان را گم کنید ! بروید به نوه نتیجه هایتان برسید.بروید گلف بازی کنید . بروید مثل آقای جورج بوش نقاشی بکشید!
دنیا را بسپار ید دست جوان ها . دنیا را بسپارید دست خانم ها.
دنیا را بسپارید دست همین نوا جونی !بدهید دست نوا جونی ها .بدهید دست همین دخترهای زیبای ایرانی که گیسو افشان و رقصان جهان را به بهشت تبدیل کنند .
ما از دست شما پیرو پاتال ها خسته شده ایم . جان بسر شده ایم ، دنیا را به گند کشیده اید. بروید گورتان را گم کنید .
بروید بمیرید لطفا!
مگر پند سعدی را نشنیده اید که میگوید:
جوان را تیری بر پهلو‌نشیند به که پیری ؟
ما جوان‌ها! از دست شما دق کردیم ها !
May be an image of text
All reactions:
Miche Rezai, Nasrin Zaravar and 61 others

۱۷ شهریور ۱۴۰۲

واژه ای که از یاد رفت

داشتم لغتنامه را ورق میزدم. دنبال واژه ای میگشتم. چشمم افتاد به لغت « جاکش».
نگاهی به واژگان مشابه انداختم . دود از کله ام بلند شد :
قلتبان
قرطبان
قرنان
کشخان
دیوث
قرمساق
لحاف کش
بقچه کش
ماست کش
زن بمزد
بی غیرت
دلال محبت
بی ناموس
بی تعصب
معرس
کارساز
غر زن
در فرهنگ معین هم این واژگان را معادل جاکش یافتم:
پا انداز
قواد
پشت در نشین
خانم بیار
بکش
نامرد
قلتبان
پس در نشین
متاسفانه در لغتنامه ها جای یک واژه در میان خیل جاکشان خالی بود :
واژه «آخوند»
طرح از : احمد سخاورز
May be an illustration
All reactions:
Miche Rezai, Naghi Pour and 72 others

چگونه یکصد و سی میلیارد دلار از دارایی های ایران بر باد رفت
در گفتگو با شبکه جهانی تلویزیون ملی پارس
گپ خودمونی با ستار دلدار

۱۶ شهریور ۱۴۰۲

من دیگر زبان این آدم ها را نمی فهمم

یک روز آفتابی که گذارم به ژنو افتاده بود به خانه سالمندان - محل اقامت محمد علی جمالزاده- به زیارت او رفتم
گفتتد : فایده ای ندارد . او همیشه در خواب است و گاهی چشم میگشاید و عجیب است که وقتی بیدار میشود برهمه حواس خود مسلط است
گفتم : اشکالی ندارد ، میخواهم او را در هر حالتی که هست ببینم
روی تخت دراز کشیده و در خوابی آرام فرو رفته بود
مقابل او نشستم و به این انسان - که بیش از صد سال گفت و نوشت و آرام نداشت - چشم دوختم و به سر نوشت آدمیان که چه آغاز و فرجامی برای شان رقم زده اند
چشم در چشم او داشتم که ناگهان چشم هایش را باز کرد . به من خیره شد با حیرتی آشکار
از ترس اینکه مبادا دوباره چشم بر هم بگذارد هیچ نگفتم و تکان نخوردم
با صدایی بسیار ضعیف گفت : تو محمد نیستی؟
گفتم : چرا آقا جمال
گفت : اینجا چه میکنی؟
گفتم : آمده ام شما را ببینم
گفت : من که دیدن ندارم
گفتم : چرا ، شما را همیشه با شوق و شادی می توان دید
گفت : من چرا نمیمیرم ؟
گفتم : چرا بمیرید آقا جمال ؟ شما هنوز باید برای ما باز هم از سفر به بندر پهلوی و آن ماجراها حرف بزنید
گفت : آخر همه مردند . من دیگر زبان این آدم ها را نمی فهمم و با کسی آشنا نیستم.
وچشم بر هم گذاشت و به خواب رفت
مدتها همانجا نشستم. باور نداشتم که این سعادت غیر مترقبه نصیب من شده است و توانستم شاید تنها کسی باشم که آخرین حرف های او را بشنوم
بگو به خضر که از عمر جاودانه ترا
چه حاصل است بجز مرگ دوستان دیدن ؟
آرامش جاودانی همراه او باد
(محمد عاصمی - مونیخ
آبان ۱۳۷۶)
**
«دکتر محمد عاصمی شاعر و نویسنده ایرانی یکی از عزیز ترین رفیقانم بود که چهل و شش سال مجله خواندنی « کاوه» را در آلمان منتشر میکرد.از او خاطرات شیرینی در جان دارم که تا پایان عمرم همراهم خواهد بود. عاصمی هر جا که میرفت با خود خنده و شادی و خوشدلی همراه می برد .گهگاه که به امریکا میآمد و چند روزی که با هم میگذراندیم کارمان خندیدن بود و شادخواری .
هشتادو چهار سالی زیست اما همواره مردی پنجاه شصت ساله را میمانست . راست و استوار همچون سروی . و خندان همچون آفتاب .
سرانجام سرطان از پایش انداخت.
یادش همیشه در جان من است .»
All reactions:
Miche Rezai, Mahmood Moosadoost and 173 others