_____
....ما ؛ بعنوان یک قوم یا ملت از آغاز گرفتار اهورا مزدا و اهریمن ؛ و زندانی " نیک و بد " و " خیر و شر " بوده ایم .
هر چیز و هر کار ؛ یا خوب است یا بد ؛ یا سفید است یا سیاه . حد وسط و" خاکستری "وجود ندارد . از این بابت بمعنی فرنگی کلمه براستی " مانوی " هستیم .
برای همین ؛ هستی شناسی ما اخلاقی و ادبیات کلاسیک مان سرشار از درس اخلاق است . از دوره ساسانیان تا همین آخر ها ...
در رابطه با همدیگر هم همینطور . نویسنده های ما در همین سنت ؛ حرفه نویسندگی را با شغل دادستانی یا وکالت عوضی میگیرند . دادستان یا وکیل مدافع جمعی یا توده ای هستند بر ضد گروهی دیگر .
مفهوم جدید " تعهد " و دشمنی دیرین ملت و دولت ؛ شاه یا رعیت نیز این نقش سیاسی اجتماعی نویسنده را تشدید میکرد و میکند .
از این گذشته ؛ برای پوشاندن و ندیدن فقر وبی مایگی و بیچارگی امروزمان ؛ به تاریخ رو میآوریم و شکوه و بزرگی گذشته را می ستاییم .
دیروز مان وسیله ای است برای فرار از امروز ....بار تاریخ بر دوش ما سنگینی و پای رفتن مان را خسته میکند ...
" شاهرخ مسکوب "
نقل از کتاب : روز ها در راه