یاد بگیر آقای اپوزیسیون!!
میگفت: « امروز مادرم توی حیاط آش می پخت برای نذری . برای نذری بیست و هشتم ماه صفر.
پدرم هم رفته بود پشت بام و داشت انگورهایش را از صافی رد میکرد تا شراب بسازد!
من مانده ام حیران که چطور دو تا آدم می توانند با اینهمه اختلاف عقیده سال های سال کنار هم زندگی کنند و اینقدر هم همدیگر را دوست داشته باشند؟»
⁃ یاد بگیر آقای اپوزیسیون!