دنبال کننده ها

۱۰ دی ۱۳۹۸

Google — Year in Search 2019

مردن چقدر حوصله میخواهد ؟


سال تلخی را پشت سر گذاشته ایم.
سال درد و بیقراری .
سال مرگ و جنگ و خون و یاوه و دروغ.
سال هراس و اضطراب.
سالی به تلخی زیتون خام .
سال اندوه . سال بی لبخند . سال قحبه و قحبگان .
سال گلوله . سال بمب .
سال خنده مستانه اهریمنان .
سال رنج.
سال اشک .سال فریاد
سال مادران سوکوار
سال پدران خمیده پشت
سال مشت.
سالی که خدا و عشق را در پستوی خانه نهان میبایست کرد.
سالی که :
گوی زمین به چنبر دیوانگان فتاد
کار جهان به کام دل نابکار شد
پایان قصه غارت خونین باغ بود
بعد از هزار سال که گفتی بهار شد
ای عشق خون ببار به صد چشم و یاد دار
سرها که در هوای تو آونگ دار شد
کدام شاعر بود که میگفت :
مردن چقدر حوصله می خواهد ؟
با اینهمه ، سالی همراه با صلح و آزادی و نیکروزی برای همگان آرزو دارم

۸ دی ۱۳۹۸

کریسمس نامه


پارسال ایام کریسمس رفته بودیم لاس و گاس. دو سه روزی ماندیم .
پیرارسال با رفیق دیرینه مان ستار دلدار و رفیقان دیگری رفته بودیم لاس و گاس که جای تان خالی بسیار خوش گذشت .
امسال با این مصیبتی که دامنگیر میهن مان شده است حال و حوصله ای برای سفر و شادی و خوشباشی برای مان باقی نمانده بود.
لاجرم روز کریسمس دست اهل و عیال را گرفتیم رفتیم کازینوی تازه ای که اینجا در ولایت مان باز شده و یکساعتی با ما فاصله دارد . جای تان خالی ناهار خوشمزه ای خوردیم و یکی دو ساعتی هم به تماشای آدمیان و دلار هایی که به شکم ماشین های قمار ریخته میشد نشستیم و شب آمدیم خانه و والسلام
و اما عکس هایی که ملاحظه میکنید : اولی اش رستورانی است در لاس وگاس با معماری شگفت انگیز . دومی اش یکی از همان ماشین های پولخوار و آدمخوار است ! و آن دیگری رفیقانم در سفر لاس وگاس در عهد ماضی !
روزگار بر شما خوش . جان تان بی بلا

چرا فحش میدهی


یکی از سرگرمی های هر روزه مان این است که نگاهی به توییتر های مسعود بهنود می اندازیم و از حجم عظیم دشنام هایی که نثار او میشود حیران میمانیم
من نمیدانم این مسعود بهنود چه مرضی دارد که گاه و بیگاه همچون خروس بی محل نغمه ای ساز میدهد و پشت بندش اقیانوسی از دشنام و ناسزا حواله اش میشود؟
یادم میآید چند سال پیش بمناسبت فرا رسیدن نوروز گلی و پیامی در صفحه مان گذاشتیم و برای هموطنان مان سالهایی خوش همراه با شادکامی و تندرستی آرزو کردیم
لحظه ای نگذشته بود که یکی از آن زاغ سار اهرمن چهرگان از راه رسید و با خشم و دشنام برایم پیام فرستاد که : مرتیکه توده ای وطن فروش خائن نوکر امریکا ! غلط زیادی نکن ! ترا چه به نوروز و تبریکات نوروزی ؟ خفقان بگیر و مزد مزدوری ات را هم از آقایت جورج بوش بگیر
ما ماندیم حیران که خدایا چطور میشود آدمی هم توده ای باشد هم نوکر امریکا؟ اصلا تبریک نوروزی چه ربطی به توده ای و مجاهد و اکثریتی و اقلیتی دارد ؟ اصلا شما از کجا کشف کرده اید که ما توده ای هستیم ؟
این بود که دیگر در هیچ نوروز و عیدی جرات نکردیم به دوستان و رفیقان و عزیزان مان تبریکی و تهنیتی بگوییم و عطای شادباش های نوروزی را به لقایش بخشیدیم
من براستی نمیدانم بیچاره مسعود بهنود چگونه می تواند این بار سنگین دشنام ها را بر دوش بکشد و حیرتم باری همه این است که اساسا چه لزومی دارد هر روز پا به میدان مین بگذارد و از اینهمه ناسزا و دشنام دچار مرگ مفاجات نشود
تازه ترین توییت مسعود بهنود را اینجا میگذارم و حواله تان میدهم به صفحه او در توییتر تا هم دشنام های ناب تازه ای یاد بگیرید و هم از این ادبیات لومپنی که در این دنیای مجازی سیطره یافته است سر گیجه بگیرید . بهنود در تازه ترین توییت خود نوشته است:
«انتشار خبری دال بر اینکه رهبر درباره حوادث ابان ۹۸ فقط یک امریه داشته و آنهم «رافت» است، بیش از اینکه «عقب نشینی» معنا دهد، نشان نوعی به هم ریختگی و آشفتگی در مدیریت و تقسیم مسئولیت هاست»
فروید معتقد بود که اولین سنگ بنای تمدن زمانی نهاده شد که بشر توانست بجای تیر و تبر و فلاخن از فحش استفاده کند
اگر این سخن فروید را بپذیریم باید مفتخرانه بگوییم ما ایرانی ها در این قلمرو از دروازه های تمدن بزرگ هم گذشته ایم !