دنبال کننده ها

۲۵ بهمن ۱۳۹۳

معجزات قلابی

یکی از معجزاتی که به حضرت عیسی نسبت میدهند و در انجیل هم نقل شده این است که میگویند آنحضرت روی آب دریا راه میرفته است !
سه انجیل از انجیل های چهارگانه  راه رفتن مسیح بر سطح دریا را نقل کرده اند ؛ اما اکنون یک دانشمند امریکایی که استاد دانشگاه فلوریدا و متخصص اقیانوس شناسی است میگوید که برای این باصطلاح معجزه  یک توضیح علمی وجود دارد ؛ یعنی اینکه معجزه ای در کار نیست . 
او میگوید : احتمال دارد در پی برخی از تحولات جوی  سطح دریای جلیله  یخ بسته باشد و حضرت عیسی توانسته باشد روی سطح دریا - یعنی روی یخ ها - راه رفته باشد .
این پروفسور اقیانوس شناس میگوید : در فاصله هزار و پانصد تا دو هزار و ششصد سال پیش ؛ در منطقه ای که اکنون جزیی از اسراییل است  سرمای بسیار شدیدی حکفرما بوده و سرمای زیر صفر لایه ای از یخ بر روی دریا ایجاد کرده بود 
او میگوید : گاهی در سطح دریا تکه های شناور یخ  - که به یخ بهاری معروف هستند - شکل میگیرند اما کسی که کنار دریا ایستاده آنها را نمی بیند ؛ بنا براین اگر کسی روی یک تکه یخ شناور بایستد از دور چنین بنظر میآید که در حال راه رفتن روی آب است 
خدا کند یک پروفسوری هم پیدا بشود و معجزه شق القمر و معراج و سایر معجزات را برای بندگان ببوی مسلمان  - یعنی بندگان به به گوی حضرت باریتعالی - توجیه و تفسیر بکند تا دیگر اینقدر دنبال معجزه و این اباطیل ندویم و کفش و کلاه مان را پاره نکنیم 

۲۴ بهمن ۱۳۹۳

دوچرخه کرایه نمیدهیم ؛ لطفا اصرار نفرمایید

یکی از دوستان عکسی را از تهران از طریق ایمیل فرستاده است که کلی موجبات انبساط خاطر مان را فراهم کرد .
عکسی بود از یک اطلاعیه که پشت شیشه یک دوچرخه فروشی نصب شده و روی آن نوشته بود : ازکرایه دادن دوچرخه به افراد مجرد معذوریم !
اینکه دو چرخه سوار شدن چه ربطی به متاهل بودن یا مجرد بودن آنها دارد باید از مجانین حاکم بر ایران پرسید . لابد کسانیکه از این پس میخواهند دو چرخه کرایه کنند باید دارای شرایط زیر باشند :
1- التزام عملی به اصل ولایت فقیه
2-اعتقاد قلبی به قانون اساسی جمهوری اسلامی
3- مدیر و مدبر باشند
4-نشان دادن مدارکی مبنی بر اینکه همسرشان حجاب اسلامی را رعایت میکند .
5-تعهد کتبی مبنی بر اینکه از جلوی دبیرستان های دخترانه عبور نکند .
6-تعهد کتبی دال بر اینکه با دیدن زنان و دختران زنگ دو چرخه اش را بیخود و بیجهت  بصدا در نیاورد .
7- دو نفر از معتمدین محل و چهار شاهد عادل مذکر گواهی بدهند که کرایه کننده دوچرخه متاهل است
8-داشتن عدم سوء سابقه کیفری و ضد انقلابی و تایید یه ای از مسجد محل مبنی بر اینکه  در هیچیک از تظاهرات فتنه گران شرکت نداشته است .
9-کرایه دادن دو چرخه به اهل ذمه ؛ مسیحیان ؛ یهودیان ؛ زرتشتیان ؛ بهاییان ؛ حروفیه ؛ باطنیه ؛ بابکیه ؛ زنگیان ؛ پسیخانیان ؛ دهریان ؛ و هرهری مذهبان بکلی ممنوع است
10- برای کرایه کردن دوچرخه گذراندن آزمون عقیدتی - سیاسی اجباری است .
11- داوطلب مادر مرده باید تعهد کتبی و ضمانت مالی  بدهد که از این دوچرخه برای انجام کارهای خلاف شرع وترویج فساد و منکرات استفاده نکند
12 - کرایه دو چرخه به خواهران بکلی ممنوع است و متخلفان به حبس دراز مدت از یک تا شش سال محکوم خواهند شد .

و من مجبورم آن شعر سنایی را تکرار کنم که :
هر که را در عقل نقصان اوفتاد
کار او فی الجمله آسان اوفتاد 

۲۱ بهمن ۱۳۹۳

چه انسان های آرمانگرایی ...

....خاطرم هست هوشنگ امیر پور ؛ دبیر کنفدراسیون که از کادر های بالای سازمان انقلابی بود اتاقی در شهر هانوور آلمان کرایه کرده بود که چند نفری در آن زندگی میکردیم .
من نیز تقریبا تمام مدتی که در خارج بعنوان کادر حرفه ای و مخفی زندگی میکردم اتاقی از آن خود نداشتم و اغلب پیش بچه ها زندگی میکردم .
خاطرم هست یک بار در آپارتمانی چند نفری زندگی میکردیم و مسئول مالی ما از آن مرغهای یخ زده و ارزان قیمت آلمان می خرید و برای ناهار سوپ اش را بما میداد و هنگام شام نیمی از آنرا میگذاشت لای پلو و نیمه دیگر هم سهم روز بعد مان بود . اسم این غذا را هم نمیدانم به چه مناسبتی گذاشته بودیم سند باد .
یک روز ؛ دیگر جانم به لبم آمد و مخفیانه به بندر هامبورگ رفتم . آنجا در یک کشتی که موز خالی میکردند و به کارگر روز مزد احتیاج داشتند تمام روز را کار کردم و در آمدم را به مسئول مالی دادم و خواهش کردم جیره مرغ ما را زیاد کند .....

از کتاب " نگاهی از درون به جنبش چپ " - حمید شوکت
از حرف های محسن رضوانی از رهبران سازمان انقلابی 

۲۰ بهمن ۱۳۹۳

وقتی گل آقا عاشق میشود .

همولایتی من  - گل آقا - عاشق شده بود . بد جوری هم عاشق شده بود . عاشق گل نسا  شده بود . چنان هم عاشق شده بود که سر از دستار نمی شناخت .
گل آقا یک روز شال و کلاه کرد و رفت خواستگاری گل نسا .
پدر گل نسا خانم از گل آقا پرسید : شما خانه دارید ؟
گل آقا گفت : نه !
- ماشین دارید ؟
- نه !
- باغ و مزرعه و گاو و گوسفند دارید ؟
- خیر !
- پول و پله و پس انداز دارید ؟
- نه !
- نوکر دولت هستید ؟
- خیر !
- ملک و املاک و دفتر و دیوان دارید؟
- نه !
یارو عصبانی شد و سر گل آقا داد کشید که : مرتیکه جلنبر آسمان جل ! پس با همین ریش میخواهی بروی تجریش ؟ تو که ترب نداری بخوری چرا آروغ قیمه میزنی ؟ شکم گشنه و آب یخ ؟ شکم گشنه و تق تق پاشنه ؟ . بعدش در خانه را نشانش داد و گفت : بگوز و برو که تنها نباشی .
گل آقای بیچاره که از بی کفنی زنده بود و آه نداشت با ناله سودا بکند و دنیایش بد تر از آخرت یزید بود در آمد که :
- آقای محترم !من اگر چه مال و منال و اهن و تلپ ندارم در عوض دلی دارم اندازه دریا . آنقدر هم گلنسا را دوست دارم که حاضرم خودم را به هر آب و آتشی بزنم تا گلنسا جان من خوشبخت و خوشحال بشود .
پدر گل نسا در آمد که : به بد دیواری شاشیدی عمو جان ! با بارک الله و ماشاء الله  ران کسی گنده نمیشود . این روز ها فقط پول ستار العیوب است . پول بده روی سبیل شاه نقاره بزن !
گل آقا دست از پا دراز تر ؛ نه در سر کلاه و نه در پای کفش ؛ عینهو تفنگچی بی سرب و باروت آمد بیرون . چه بکند ؟ چه نکند ؟  یکراست رفت سراغ بقعه امامزاده هاشم . آنجا پای ضریح نشست و یکساعت تمام آبغوره گرفت . بعدش دخیلی به ضریح بست و چند هزار تومانی هم نذر آقا کرد بلکه دل بابای گلنسا به رحم بیاید و او را به غلامی بپذیرد .
فردایش برای محکم کاری رفت سراغ بقعه امیرشهید . آنجا هم کلی آبغوره گرفت و دخیلی بست و نذر و نیازی کرد و از " آقا " خواست که او را به وصال محبوبش برساند .
پس فردایش پاشنه گیوه اش را ور کشید و رفت خدمت امامزاده آ سید رضی کیا . آنجا هم ناله و ندبه و استغاثه ای کرد و پولی سلفید و با هزار امید و آرزو آمد خانه .
فردا و پس فردا و پسین فردا با کیسه ای خالی و دلی خواهان  همینطور چشم براه بود که یکی از راه برسد و برایش پیغام بیاورد که بفرما ! دعایت مستجاب شد .
اما بمصداق اینکه احمدک خیلی خوشگل بود آبله هم در آورد از طرف پدر گلنسا خانم برایش پیغام آمد که : بهتر است همینطور بنشینی و برای خودت " خیال پلو " بپزی !!
گل آقا وقتی فهمید از امامزاده ها هم بخاری بلند نمیشود رفت مقداری نفت خرید و یکراست رفت سراغ بقعه امامزاده هاشم . نفت را ریخت و کبریت را کشید و بقعه را با همه علم و کتلش به آتش کشید . بعدش رفت سراغ بقعه امیر شهید و آ سید رضی کیا و آنها را هم آتش زد .
اینکه بعد ها چه بلایی بر سر گل آقا آوردند بماند برای شب بعد . فعلا شما و روز شما بخیر . خداوند هیچکس را به درد عشق گرفتار نفرماید . آمین !

۱۹ بهمن ۱۳۹۳


آدمیخوار.....؟؟
آقا ! دیرگاهی است ما به این باور رسیده ایم که این جناب آقای مولانا با این مثنوی معنوی اش فی الواقع قرن هاست ذهن و ضمیر جماعت ایرانی را تسخیر کرده و جایی برای عقلانیت و خرد ورزی برای مان باقی نگذاشته اند.
بسیاری از ضرب المثل های ما از فرمایشات جناب مولانا مایه میگیرند و ما آنچنان در چنبره آنها گرفتاریم که به این آسانی ها نمی توانیم خودمان را از این قید و بندها خلاص کنیم
مثلا ما بارهاشنیده ایم که خلایق میگویند 
بامردم زمانه سلامی و والسلام
تا گفته ای غلام توام میفروشنت
ما داشتیم با خودمان فکر میکردیم همچو ضرب المثلی از کجا آمده ؟بعدش که جناب مولانا را خواندیم فهمیدیم که کرم از خود درخت است :
ای بسا ابلیس آدم رو که هست
پس به هر دستی نشاید داد دست
جناب مولانا جای دیگری در دفتر دوم مثنوی آب پاکی روی دست همه ما ریخته و چنین میفرمایند :
آدمیخوارند اغلب مردمان
ازسلام علیک شان کم جو امان
خانه ی دیو است دل های همه
کم پذیر از دیو مردم دمدمه
اگر قرار باشد نصایح جناب مولانا را آویزه گوش کنیم چاره ای نداریم مگر اینکه سر به کوه و بیابان بگذاریم و بجای آدمیان با گرگ و گراز وخنزیرهمنشین وهمسخن بشویم !