دنبال کننده ها

۱۶ خرداد ۱۳۹۴


دو نامه حیرت انگیز :
مدتی است شخصی مرا دعوت به خانقاهی ميکند که ساختمانش تازگی ها در شهر " رسيدا " اطراف لس آنجلس به پايان رسيده است .
اين ساختمان بسيار شيک است و تاکنون سه ميليون دلار هزينه ساختن آن شده است .
از آقای دعوت کننده می پرسم : اين خانقاه به کدام دسته از دراويش تعلق دارد ؟ 
ميگويد : حضرت شاه مقصود !! که خودشان در لندن تشريف دارند ولی در اين ساختمان جديد دو عدد متکای حضرت !!! را آورده اند در صدر مجلس گذاشته اند که ما برای زيارت اين دو متکا به آنجا ميرويم ...
از نامه يک هموطن
-------------------------------
نامه شماره 2
تازگی ها در شهر گلندل یک آخوند حقه باز دکان دو نبش تازه ای باز کرده است . او از ایران مقداری چوب و آهن پاره با خودش آورده است و میگوید آنها را در کربلا و نجف در مرقد علی بن ابیطالب و حسین بن علی تبرک کرده است .
این آخوند حقه باز با همین آهن پاره ها ضریحی ساخته است و آنرا با پارچه سبز پوشانده است و جماعت ایرانی میروند آنجا پول توی ضریح میریزند و دخیل می بندند و طلب حاجات میکنند!!
-----------------------
به قول مولانا :
تا که احمق باقی است اندر جهان
مرد مفلس کی شود محتاج نان ؟

۱۳ خرداد ۱۳۹۴

روز ها در راه ....

این دومین بار است که کتاب دو جلدی " روز ها در راه " نوشته شاهرخ مسکوب را میخوانم .
شاهرخ مسکوب یکی از شریف ترین و با سواد ترین و بی شیله پیله ترین نویسندگان و خرد ورزان ایرانی است که جان و جهانش از هر چه دو رنگی و پلیدی و پلشتی است خالی بود .
روز ها در راه  ؛ سرشار از لحظه های شریف انسانی است که زیرو بم ها و فراز و فرودهای زندگانی ما آدمیان را با هنرمندی بیمانندی  با زبانی آکنده از عطوفت و مهر تصویر میکند
این کتاب در واقع مصیبت نامه دو نسل از فرزندان آرمانخواه ایرانی است که برای دستیابی به گوهر آزادی ؛ رنجها و شکنجه ها و تحقیر ها و دربدری ها را بجان خریدند و سرانجام در نطع خونی که حضرت امام گسترانده بود گردن زده شدند .
بخش هایی از این کتاب تصویر هایی از آن روز های خشم و خروش و امید و هراس ملت ایران در روز های پر تب و تاب انقلاب را در برابر چشمان مان میگذارد  . شاهرخ مسکوب که خود گاه با هراس و گاه با امید و نومیدی در این خشم و خروش شرکت داشته است  در این یاد داشت ها ؛ تصویر روشنی از آن روزهای پر تب و تاب را در ذهن و ضمیر مان زنده میکند .
هراس قابل درک و نگاه خردمندانه مسکوب به گردبادی طاعونی که از راه میرسید ؛ امروز پس از گذشت سی و چند سال ژرف نگری ماهرانه و خرد ورزانه و عقلانی او را بخوبی نمایانگر میسازد و خواننده را به حیرت و ناباوری میکشاند .
و اینک بخش کوتاهی از این کتاب :

هفدهم بهمن 1357
-----------------
....امروز در روزنامه آیندگان در مصاحبه آیت الله ....این جمله دیده میشد : " مخالفت با حکومت بازرگان مخالفت با شرع است و جزایش بسیار زیاد . در فقه اسلام قیام بر ضد حکومت اسلامی  قیام بر ضد خداست "
در این انقلاب ؛ اسلام " اپوزیسیون " بود و هنوز هست . کار آیت الله خمینی و آیت الله قمی و دیگر رهبران مذهبی تقریبا همزمان در مبارزه با دستگاه یزدی آریامهر  شروع و تا حالا دنبال شد ....اما اکنون اسلام میکوشد از " اپوزیسیون "  بدر آید و خود قدرت حاکم شود ( مثل زمان صفویان ) . در نتیجه دیگر نه تنها انقلابی نخواهد بود بلکه پس از مدتی  ؛  ( انشاء الله نه بلافاصله )نیرویی و سدی باز دارنده خواهد شد  ضد انقلابی .
اسلام نیرویی مانع میشود چونکه راهی به آنسوتر از خود نشان نمی دهد . چونکه آنسوتری ندارد . اسلام " هدف " است .  از آنجا که " امر"  حقیقت و راه " الهی " است ؛ مطلق است ؛ نمی تواند آنسوتری داشته باشد . " هدف بودن " در جوهر و ذات آن است . اگر مذهب " هدف " باشد وقتی به سیاست بپردازد این خصلت خود را به سیاست هم می دهد در نتیجه وضع سیاسی یی که مذهب به خود میگیرد نیز هدف میشود . بصورت مطلق در میآید . مطلق طلب و توتالیتر میشود .....
گمان میکنم مصاحبه آیت الله آغاز سراشیب و فرود آمدن از قله است .در این بیست و چند ساله اخیر هر فرد یا گروهی که در ایجاد تاریخ ایران دستی داشت به ضد خود رسید . کارش به خلاف هدف و آرزویش انجامید . یا بقول هگل " نیرنگ عقل " کار خودش را کرد .
گمان میکنم روحانیان دارند آنتی تز خود را تدارک می بینند تا وقتی که بر دولت مسلط شدند آن را به نیروی تمام بپرورند ...

" روز ها در راه ": صفحات 56-57

۱۲ خرداد ۱۳۹۴

شط شاش در مسکو......

کتاب " سفر تاجیکستان " نوشته نسیم خاکسار را خواندم .  بی هیچ حرف و سخنی تنها دو سه سطر از از یاد داشت های او را در باره  فرودگاه مسکو نقل میکنم که از قدیم گفته اند : عاقل را اشارتی کافی است .

" ....کیف کشان به سمت دستشویی عمومی راه می افتم . پا به محوطه آن نگذاشته پشیمان میشوم . با دیدن مردی که با عملیات آکروباسی خودش را جایی میخ کرده که یک شاش سرپایی کند اوضاع دستم میآید .
با اینکه پوتین گردن کلفتی دارم اما نمی دانم چطور میشود از آن شط شاش جلوی دستشویی گذشت . تازه وقتی بیرون آن چنین است درون دیگر چیست ؟  جا می زنم . میگذارم تا به محیط عادت کنم . خودم را دلداری میدهم که ممکن است محل دیگری برای رفع احتیاج مسافران نازک نارنجی تعبیه کرده اند ....