این ساراخانم بیست سی سال است آرایشگر ماست
هر وقت میرویم موهای مان را کوتاه کنیم یکساعت تمام باید از سیر تا پیاز به داستان زندگی شان گوش بدهیم ولام تا کام هم حرف نزنیم .
دیشب برای شان پیغام فرستادیم که : سارا خانم جان ! . روزگارتان بی بلا و بی کرونا باد . آیا میشود امروزی ،فردایی ، پس فردایی خدمت تان شرفیاب بشویم این موهای سر مان را کوتاه بفرمایید ؟
جواب دادند : یکماه دیگر باید صبر کنید!
گفتیم : خانم جان ! هیچ میدانی ما حالا چه شکل و شمایلی شده ایم ؟ عینهو انسان های غار نشین عهد ماضی را میمانیم ! این خلایق بیچاره وقتی چشم شان بما می افتد خیال میکنند مرحوم مغفور میرزا کوچک خان جنگلی زنده شده است و لابد میخواهد اینجا در کالیفرنیا یک دولت دموکراتیک خلقی اسلامی سوسیالیستی راه بیندازد ! از آنطرف می ترسیم طفلکی ها نوه های مان هم با دیدن مان زهره ترک بشوند ! حالا نمی شود محبت بفرمایید وقتی بما بدهید شبی نیمه شبی صبحی سحری خدمت تان شرفیاب بشویم این موهای لعنتی مان را کوتاه کنید و شرشان را از سر مان کم بفرمایید ؟
دوباره پیغام فرستادند که : خیر آقای گیله مرد ! خیلی متاسف هستم . آی ام ساری ! باید یکماه منتظر بمانید !
دیدیم چاره ای نیست . گفتیم ؛ باشد ! یکماه دیگر صبر میکنیم ، مگر آسمان به زمین میآید ، بگذار این گرینگوها خیال کنند ما همان میرزا کوچک خان جنگلی هستیم !
باری! امروز صبح پاشدیم رفتیم بانک . یک فقره ماسک سپید هم روی دهن و دماغ مان چسبانیدیم و رفتیم آنجا . خیال میکردیم حالاست که همه خلایق برای مان هورا بکشند که : به به ! جناب آقای میرزا کوچک خان ! صبحکم الله بالخیر !
اما بقدرتی خدا هیچ تنابنده ای نیم نگاهی هم بما نینداخت و نگفت موسیو گیله مرد خرت به چند !
آمدیم بیرون برویم پی کار و زندگی مان . دیدیم دو قدمی بانک یک آرایشگاهی باز است و خانمی آنجا پشت میز نشسته است و ناخن هایش را لاک میزند
رفتیم داخل و گفتیم : گود مورنینگ مادام ! می توانید موهای سرمان را کوتاه کنید یا باید وقت قبلی بگیریم ؟
ایشان خنده ملیحی فرمودند و گفتند : شما چقدر آدم خوش شانسی هستید
پرسیدیم : چطور مگر ؟
فرمودند : یکی از مشتری های مان نیامده است . بیا برو بنشین جلوی آینه.
ما هم رفتیم نشستیم پای آیینه و قبل از اینکه ایشان دست به قیچی و سایر ابزار آلات قتاله و اصلاحگرانه ! ببرند گفتیم : خانم جان ! قربان آن دست و پنجه بلوری تان بشویم ما ! بالاغیرتا سرمان را طوری اصلاح کنید زن مان از خانه مان بیرون مان نیندازدها !
آقا ! یکساعتی آنجا نشستیم و این بانوی هنرمند با چنان دقت و ظرافتی سرمان را اصلاح کرد که ما هم از بس از کارشان خوش مان آمده بود یکدانه اسکناس ده دلاری انعام دادیم و گفتیم : سارا بی سارا ! بای بای سارا
( این هم عکس پیش از اصلاح)