دنبال کننده ها
۲۲ مهر ۱۴۰۲
پیرمرد بوگندو
یک آقای هنر پیشه انگلیسی بالا بلندی بودبنام جرج ساندرز.
این آقای ساندرز که هم هنرپیشه و هم موسیقیدان وهم خواننده وهم ترانه سرا بود ؛ وقتی به سن ۶۵ سالگی رسید مقداری دارو تهیه کرد رفت در یک مهمانخانه دور افتاده ساحلی حوالی بارسلونا دارو ها را خورد و خودش را کشت.
دلم نمیخواست در این دنیای گند و گوز بمن بگویند پیرمرد بوگندو !
آقای ساندرزبرنده جایزه اسکار سال ۱۹۵۰ بخاطر بازی در فیلم All about Eve هم بوداما چون نمیخواست در روزگار پیری و از کار افتادگی سربار این و آن بشود خودش را کشت و خلاص.
چه آقای جنتلمنی!
در وصیت نامه اش هم چنین نوشت :
Dear World
I am leaving because l am bored.
I feel I have lived enough.
I am leaving you with your worries in this sweet cesspool.
Good Luck
George Sanders
آقای ساندرز در پیرانه سری جهان را چیزی جز Cesspool نمیدانست . یعنی فاضلاب
حالا وقتی به این دنیای سراسر از شقاوت و دنائت وآدمکشی نگاه میکنم به آقای ساندرز حق میدهم که نماند تا این گنداب بویناک خونین را ببیند
———————————
Cesspool
an underground container for the temporary storage of liquid waste and sewage.
All reactions:
115Mina Siegel, Touradj Parsi and 113 others۲۱ مهر ۱۴۰۲
از دفتر خاطرات
( شبی که ماه به تسخیر انسان در آمد )
این یاد داشت را از دفتر خاطرات پنجاه و چهار سال پیش نقل میکنم - ۲۹ تیر ماه ۱۳۴۸- زمانی که هنوز مملکت ما به طاعون اسلامی گرفتار نیامده بود و ما نیز بعنوان ملت ایران مقام و منزلتی شایسته در میان جهانیان داشتیم
چه خاطره ای شیرین تر از این که من نیز همچون میلیونها انسان دیگر شاهد تسخیر ماه بدست انسان بودم و این شانس را داشتم که گزارشگر این رویداد شگفت تاریخی باشم.
شبی که انسان پای بر ماه گذاشت من خبرنگار کشیک رادیو گیلان بودم. همراه همکارم دانش دوست که اپراتور پخش بود خبرفرود انسان بر ماه را دریافت میکردیم . من متن خبر را به سرعت می نوشتم . همکارم سالار غیاثوند آنرا می خواند . و تلفن استودیوی پخش لحظه ای حتی خاموش نمانده بود .
مردمان آنقدر بما تهنیت گفتند گویی من و همکارانم بودیم که ماه را فتح کرده بودیم .
All reactions:
92Nasrollah Pourjavady, Mina Siegel and 90 others۲۰ مهر ۱۴۰۲
جنگی بی سرانجام
ارض موعود و جنگ های هزاران ساله.
کندو کاوی در تاریخ فلسطین و ریشه های تاریخی منازعات اعراب و اسراییل
با توام ایرانه خانم زیبا
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر
حکایتی است که از روزگار هجران کرد
« حافظ»
از فراز بندر عباس و تبریز گذشتیم . از پنجره هواپیما میهنم را میدیدم . میهنم را که گویی کهکشان ها از من دور مانده است .
بغض کرده و خموشانه می گریستم .
مردی فرانسوی کنارم نشسته بود. مهربانانه پرسید : گریه میکنی؟
گفتم : آن خاک را می بینی؟ آن رودخانه را می بینی؟ آنجا میهن من است. آنجا مادر و پدر و رفیقانم به خاک رفته اند.آنجا جایی است که دوست داشتم به خاک سپرده شوم .آنجا سرزمینی است که از دیدارش محروم هستم . نمی توانم پایم را بر خاکش بگذارم. آنجا کودکی و نوجوانی ام را گم کرده ام .آنجا سرزمینی است که همه آرزوهایم دفن شده اند .
آه …ای ایران خشم و غرور و نکبت . ای آوردگاه تباهی . ای نامهربان . چرا اینقدر از من دوری ؟
دق که ندانی که چیست گرفتم
دق که ندانی تو خانم زیبا
حال تمامَم از آن تو بادا
گر چه ندارم خانه در اینجا
خانه در آن جا
با توام ایرانه خانم زیبا!*
All reactions:
130Parvaneh Omidi, Mina Siegel and 128 others-
آن قدیم ندیم ها ؛ در دوره آن خدا بیامرز _ یعنی زمانی که همین آ سید علی گدای روضه خوان دو زار میگرفت و بالای منبر سر امام حسین را می برید و...
-
دوازده سال از خاموشی دوست شاعرم - ابوالحسن ملک - گذشته است . با ياد اين طنز پرداز ميهن مان ؛ يکی از سروده هايش را برای تان نقل می کنم . : تص...
-
لوطی پای نقاره می پرسد : آقای گیله مرد ! میشود بفرمایید شما چیکاره هستید ؟ میگوییم: سرنا چی کم بود یکی هم از غوغه آمد ؟برای چه میخواهی ...