در دوره قاجاریه -همچون دوره صفویه-تعصب مذهبی بار دیگر شدت گرفت و خوار شمردن و پایمال کردن حقوق اقلیت های مذهبی از جمله زرتشتیان و یهودیان و ارامنه بجایی رسید که به کشتار ها و غارت اموال آنها انجامید .
گاهی بروز یک شایعه کافی بود تا مردمان نادان به محله های اقلیت های مذهبی مخصوصا یهودیان یورش بیاورند و به کشتار و چپاول و غارت بپردازند .
در جامعه خرافات زده ایران در قرن نوزدهم که انحطاط مادی و معنوی ابعاد کم سابقه ای یافته بود ، شماری از آیت الله ها و رهبران مذهبی جامعه بجای آرام کردن احساسات بر انگیخته مردم نادان ، به رفتار تعصب آلوده و متجاوزانه عوام رنگ حق به جانب مذهبی میدادند و به آن دامن میزدند .
در واقعه « الله داد »جامعه یهودیان شهر مشهد در سال ۱۸۳۹ میلادی زیر فشار و تهدید مراجع شیعی بصورت دستجمعی مسلمان شدند .
بر پایه روایات شفاهی و باورهای تاریخی رایج در میان یهودیان مشهد در قرن نوزدهم میلادی، آنها ورود اجداد خود و سکونت شان در مشهد رابه دوران پادشاهی نادر شاه افشار میدانند .در چارچوب سیاست های نادر شاه بود که چهل خانوار یهودی، بر خلاف خواست شان ؛ از قزوین و از شهرهای شمال ایران به کوچ اجباری به خراسان کشانده شدند . این سفر اجباری که چندین سال به درازا کشید زیر نظارت سربازان و به زور اسلحه صورت گرفت .
این خانواده های یهودی در ورود به مشهد با رفتار خصمانه اهالی شهر روبرو شدند ولی سرانحام موفق شدند منطقه ای را در نزدیکی حصار و دروازه شهر که بنام محله عیدگاه معروف بود از زرتشتیانی که خود به سبب آزار و فشار مردم مشهد این شهر را ترک میکردند خریداری کنند و در آنجا ساکن شوند .
در سال پنجم سلطنت محمد شاه قاجار و در دوره صدارت حاجی میرزا آغاسی،در روز یازدهم ذی الحجه ۱۲۵۵ هجری قمری که مصادف با عید قربان بود شماری از ساکنان شهر مشهد ناگهان به محله عیدگاه یهودیان هجوم بردند و به قتل و غارت پرداختند .این هجوم و تعرض که چند ساعت ادامه داشت به کشته شدن سی و هشت نفر و زخمی شدن صدها نفر انجامید .
یک کشیش انگلیسی بنام دکتر ژوزف ولف که دو بار - یک بار پیش و یک بار پس از این واقعه - به مشهد سفر کرده و با یهودیان محله عیدگاه آشنا بود ، شرح ماجرا را چنین نوشته است :
زن یهودی فقیری از محله عیدگاه از زخم دست رنج می برد ، پزشک مسلمان شهر به رسم روز تجویز کرد که سگی را بکشد و دست خود را در خون گرم حیوان شستشو بدهد !
زن نیز چنین کرد ،ناگهان مردمان با این ادعا که کار زن به قصد تمسخر و اهانت به پیغمبر اسلام بوده است دست به بلوا زدند.
در دقایقی ۳۵ یهودی کشته شدند و بازماندگان وحشت زده جملگی اسلام آوردند .
لرد کورزون در کتاب خود واقعه الله داد را اینگونه تحلیل میکند :
قضا را این حادثه در همان روزی رخ داد که مسلمانان در حال برگزاری جشن عید قربان بودند .
لاشه پرتاب شده سگ بر سر گذر ، غضب مسلمانان مشهد و سایر شیعیان را که از نقاط دیگر برای مراسم آنروز به این شهر آمده بودند بر انگیخت و آنها را به هجوم بطرف ساکنان بی خبر و بی دفاع محله یهودیان وا داشت .
متجاوزان آنگاه بطرف خانه ها و محل کسب و کار یهودیان سرازیر شدند و به شکستن و غارت اثاثیه و زخمی کردن و کتک زدن اهالی محله و ربودن تعدادی از دختران جوان دست زدند .
ظاهرا این دختران همگی به خانه امام جمعه برده میشوند و او از میان آنها دو نفر را انتخاب میکند و به عقد خود در میآورد
( برای آگاهی بیشتر از این رویداد می توانید به کتاب تاریخ یهودیان مشهد نوشته یعقوب دیلمانیان که بسال ۱۹۹۹ در نیویورک به چاپ رسیده مراجعه بفرمایید )
آقای امام جمعه -حاج سید عسکری- به یهودیان اعلام میکند که تنها راه فروکش کردن غضب مردم و راه نجات آنها پذیرفتن دین اسلام است و بس.
بدین ترتیب بفاصله چند ساعت هفت نفر از بزرگان جامعه یهودیان نظر به خیر و صلاح طایفه خود و برای جلوگیری از قتل و غارت بیشتر مصلحت دیدند که اسلام را قبول کنند و از روی پشت بام رضایت خود را به اطلاع مردم رسانیده نزد امام جمعه رفتند.
آقای امام جمعه کلمات شهادت رابر دهان آنها جاری میکند و برای هر یک نامی اسلامی بر میگزیند. آنگاه قرار بر این میشودکه دیگر اعضای جامعه یهودیان نیز نزد او بروند و اسلام بیاورند .
آقای امام جمعه این موفقیت رابه حاضران تبریک میگوید و آن روز را روز « الله داد » مینامد و اسلام آوردگان را جدید الاسلام می خواند .
بدین ترتیب ظرف چند روز جامعه یهودیان که به حدود دوهزار و چهارصد نفر میرسید موجودیت رسمی خود را ازدست داد .
----------
منبع: تحقیقات خانم ژاله پیر نظر استاد ادبیات معاصر در دانشگاه برکلی
گاهی بروز یک شایعه کافی بود تا مردمان نادان به محله های اقلیت های مذهبی مخصوصا یهودیان یورش بیاورند و به کشتار و چپاول و غارت بپردازند .
در جامعه خرافات زده ایران در قرن نوزدهم که انحطاط مادی و معنوی ابعاد کم سابقه ای یافته بود ، شماری از آیت الله ها و رهبران مذهبی جامعه بجای آرام کردن احساسات بر انگیخته مردم نادان ، به رفتار تعصب آلوده و متجاوزانه عوام رنگ حق به جانب مذهبی میدادند و به آن دامن میزدند .
در واقعه « الله داد »جامعه یهودیان شهر مشهد در سال ۱۸۳۹ میلادی زیر فشار و تهدید مراجع شیعی بصورت دستجمعی مسلمان شدند .
بر پایه روایات شفاهی و باورهای تاریخی رایج در میان یهودیان مشهد در قرن نوزدهم میلادی، آنها ورود اجداد خود و سکونت شان در مشهد رابه دوران پادشاهی نادر شاه افشار میدانند .در چارچوب سیاست های نادر شاه بود که چهل خانوار یهودی، بر خلاف خواست شان ؛ از قزوین و از شهرهای شمال ایران به کوچ اجباری به خراسان کشانده شدند . این سفر اجباری که چندین سال به درازا کشید زیر نظارت سربازان و به زور اسلحه صورت گرفت .
این خانواده های یهودی در ورود به مشهد با رفتار خصمانه اهالی شهر روبرو شدند ولی سرانحام موفق شدند منطقه ای را در نزدیکی حصار و دروازه شهر که بنام محله عیدگاه معروف بود از زرتشتیانی که خود به سبب آزار و فشار مردم مشهد این شهر را ترک میکردند خریداری کنند و در آنجا ساکن شوند .
در سال پنجم سلطنت محمد شاه قاجار و در دوره صدارت حاجی میرزا آغاسی،در روز یازدهم ذی الحجه ۱۲۵۵ هجری قمری که مصادف با عید قربان بود شماری از ساکنان شهر مشهد ناگهان به محله عیدگاه یهودیان هجوم بردند و به قتل و غارت پرداختند .این هجوم و تعرض که چند ساعت ادامه داشت به کشته شدن سی و هشت نفر و زخمی شدن صدها نفر انجامید .
یک کشیش انگلیسی بنام دکتر ژوزف ولف که دو بار - یک بار پیش و یک بار پس از این واقعه - به مشهد سفر کرده و با یهودیان محله عیدگاه آشنا بود ، شرح ماجرا را چنین نوشته است :
زن یهودی فقیری از محله عیدگاه از زخم دست رنج می برد ، پزشک مسلمان شهر به رسم روز تجویز کرد که سگی را بکشد و دست خود را در خون گرم حیوان شستشو بدهد !
زن نیز چنین کرد ،ناگهان مردمان با این ادعا که کار زن به قصد تمسخر و اهانت به پیغمبر اسلام بوده است دست به بلوا زدند.
در دقایقی ۳۵ یهودی کشته شدند و بازماندگان وحشت زده جملگی اسلام آوردند .
لرد کورزون در کتاب خود واقعه الله داد را اینگونه تحلیل میکند :
قضا را این حادثه در همان روزی رخ داد که مسلمانان در حال برگزاری جشن عید قربان بودند .
لاشه پرتاب شده سگ بر سر گذر ، غضب مسلمانان مشهد و سایر شیعیان را که از نقاط دیگر برای مراسم آنروز به این شهر آمده بودند بر انگیخت و آنها را به هجوم بطرف ساکنان بی خبر و بی دفاع محله یهودیان وا داشت .
متجاوزان آنگاه بطرف خانه ها و محل کسب و کار یهودیان سرازیر شدند و به شکستن و غارت اثاثیه و زخمی کردن و کتک زدن اهالی محله و ربودن تعدادی از دختران جوان دست زدند .
ظاهرا این دختران همگی به خانه امام جمعه برده میشوند و او از میان آنها دو نفر را انتخاب میکند و به عقد خود در میآورد
( برای آگاهی بیشتر از این رویداد می توانید به کتاب تاریخ یهودیان مشهد نوشته یعقوب دیلمانیان که بسال ۱۹۹۹ در نیویورک به چاپ رسیده مراجعه بفرمایید )
آقای امام جمعه -حاج سید عسکری- به یهودیان اعلام میکند که تنها راه فروکش کردن غضب مردم و راه نجات آنها پذیرفتن دین اسلام است و بس.
بدین ترتیب بفاصله چند ساعت هفت نفر از بزرگان جامعه یهودیان نظر به خیر و صلاح طایفه خود و برای جلوگیری از قتل و غارت بیشتر مصلحت دیدند که اسلام را قبول کنند و از روی پشت بام رضایت خود را به اطلاع مردم رسانیده نزد امام جمعه رفتند.
آقای امام جمعه کلمات شهادت رابر دهان آنها جاری میکند و برای هر یک نامی اسلامی بر میگزیند. آنگاه قرار بر این میشودکه دیگر اعضای جامعه یهودیان نیز نزد او بروند و اسلام بیاورند .
آقای امام جمعه این موفقیت رابه حاضران تبریک میگوید و آن روز را روز « الله داد » مینامد و اسلام آوردگان را جدید الاسلام می خواند .
بدین ترتیب ظرف چند روز جامعه یهودیان که به حدود دوهزار و چهارصد نفر میرسید موجودیت رسمی خود را ازدست داد .
----------
منبع: تحقیقات خانم ژاله پیر نظر استاد ادبیات معاصر در دانشگاه برکلی