دنبال کننده ها

۲۸ اسفند ۱۴۰۲

دلتنگی های نوروزی

مادر میگفت : امسال درختان گردوی مان پر بار خواهند بود.
می گفتیم : از کجا میدانی ؟
میگفت :چون شب چهارشنبه سوری آسمان مان پر ستاره بود لاجرم امسال درختان گردو پر بار میشوند .
مادر با دار و درخت ها حرف میزد . با گل ها نجوا میکرد .آب و خاک و گل و گیاه به جانش بسته بود .
شب های چهارشنبه سوری پس از اینکه از روی آتش می پریدیم ؛ مادر خاکستر ها را جمع میکرد .صبح روز بعد - زمانی که هنوز آفتاب در نیامده بود - داس تیزی برمیداشت میرفت توی باغستان ، کمی خاکستر پای درختان سیب و گیلاس و گلابی و انجیر و انار میریخت و به درخت ها نهیب میزد که : اگر امسال بقدر کافی میوه ندهی با همین داس ریشه ات را خواهم زد !
مادر گویی قرن هاست زیر خاک خوابیده است .پدر نیز . ومن نیز قرن هاست از ظلمتی به ظلمتی دیگر پرواز میکنم .
نمیدانم بر سر درختان سیب و انار و انجیر و گیلاس و گلابی مان چه آمده است ؟
آیا آن خانه درندشت زیبای مان در دامنه سبز شیطان کوه هنوز آنجاست ؟
آن آبشار خروشان زلالی که بیخ گوش بقعه شیخ زاهد گیلانی میجوشید و میخرامید و نغمه سر میداد آیا همچنان میخروشد و می غرد ؟چه بر سر نارنجستان ما آمده است ؟
چقدر دلم برای زادگاهم تنگ است . برای مادرم . برای پدرم . حتی برای همان گدای لنگی که نامش را " تیزرو " گذاشته بودیم وهر دو هفته یکبار میآمد خانه مان مشتی برنج و چای میگرفت و همانجا پای پلکان می نشست و ناهارش را میخورد .
چه میگویم ؟
آیا همه اینها فقط رویاست ؟
چه میدانم ؟ بقول شمس : هر چه می بینم جز عجز خود نمی بینم
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر
کنایتی است که از روزگار هجران گفت
عکس: آرامگاه شیخ زاهد گیلانی- شیخان بر - لاهیجان
May be an image of temple
See insights and ads
All reactions:
Mina Siegel, Masoud Momen and 68 others

۲۷ اسفند ۱۴۰۲

ربات ها میآیند

رفته بودیم نوادا.
رفتیم یکی از این کازینوهای سوپر مدرن که میگویند صاحبش یک ایرانی است .
رفتیم ناهار بخوریم .دستور غذا دادیم و منتظر ماندیم غذای مان را بیاورند.
چند دقیقه بعد دیدیم یک ربات سینی بدست جلوی مان ایستاد و غذا ها را جلوی مان گذاشت و چرخی زد و رفت‌‌
جای تان خالی ناهار خوشمزه ای خوردیم و ده دلار هم انعام گذاشتیم فقط مانده ایم حیران که این انعام به جیب چه کسی میرود ؟
این روزها وقتی آدم به هتلی میرود و میخواهد شبی در هتل بماند هیچ آدمیزادی پیدا نمی شود به پرسش هایش پاسخ بدهد.همه چیزش کامپیوتری است . اسم و آدرس و کردیت کارتت را میدهی کامپیوتر مابقی کارها را اتوماتیک انجام میدهد، آنگاه کلید اتاقت را به دستت میدهد و میگوید بفرمایید طبقه هشتاد ونهم اتاق شماره چهار هزار و چهارصد و نوزده
وقتی هم میخواهید از هتل خارج بشوید با هیچ تنابنده ای حرفی و سخنی نداری.ساعت خروجت را اعلام میکنی مابقی کارها توسط امام زمان انجام میشود!
میخواهم سری به صحرای کربلا بزنم بگویم حیف آدمیزاد نیست که در چنین هنگامه شگفتی هنوز چشم براه امام زمان است که از سامره یا از چمکران سر در بیاورد و دردهای هزار ساله اش را با خون و خونریزی و کافر کشی التیام ببخشد ؟
واقعا آدمیزاده طرفه معجونی است
May be an image of text
See insights and ads
All reactions:
Susan Azadi, Mina Siegel and 65 others

عیدی نوا جونی

سه سال پیش نوا جونی بمناسبت نوروز یک اسکناس یک دلاری به بابا بزرگ عیدی داده بود
میخواهم ببینم امسال با توجه به نرخ تورم و افزایش قیمت ها نوا جونی چقدر به بابا بزرگ عیدی خواهد داد
آرشی جونی اما تاامروز یک شاهی به بابا بزرگ عیدی نداده است . باید صبر کنم ببینم امسال آرشی جونی دست به جیب میبرد یا اینکه با گفتن « نوروز موباراک» سر و ته قضیه را بهم میآورد
See insights and ads
All reactions:
میر صدرالدین میرراجعی and Avash Tabaie