خنازیر الخلیج
این رفیق سابق مان مرحوم مغفور معدوم مظلوم مغبون مجنون قائد اعظم آقاي صدام حسین کافر بعثی عفلقی ، هروقت کفگیرش ته دیگ میرسید و میخواست گوش این مشایخ و امیران حوزه خلیج فارس را ببرد و چند میلیارد دلاری سر کیسه شان بکند ، با رجاله بازی و قرشمالی توی رادیو بغداد یک عالمه ایلدرم بیلدرم راه می انداخت و توپ و تشر میآمد و آن مشایخ و امیران و سلاطین سلاطونی را " خنازیر الخلیج" می نامید
حالا این رفیق دیگرمان - علیرضا خان - که هم دکتر است و هم شاعر است و هم نویسنده است و هم سیاستمدار - نه تنها نوه نتیجه ها و عروس داماد ها و پسر عمه ها وپسر خاله های دسته دیزی همین خنازیر الخلیج را می شناسد بلکه طوری صحبت میکند انگاری همین دیروز پریروز با آنها پالوده میل فرموده است و فقط سری و بالینی از هم جدا بوده اند.
ما که روی مان نمیشود چیزی به این رفیق شاعر دکتر سیاستمدار مان بگوییم اما اگر شما ایشان را جایی دیدید از طرف ما از ایشان بپرسید اگر مشایخ مزبوره! فردایی یا پس فردایی، به اقتضای مصلحتی یا به اقتضای اینکه " کشتنیان را سیاستی دگر امد" از سلفیدن درهم و دینار خود داری فرمودند آیا در زمره " خنازیر الخلیج" در خوا هند آمد یا نه؟