دنبال کننده ها

۸ مرداد ۱۳۹۴

ما همه شهیدیم

آقا ! ما تا امروز خیال میکردیم شهید کسی است که در راه خدا شمشیر زده باشد و با کافران و منافقان و ناکثین و مارقین و مرتدان و منکران و اهل ذمه و اهل فلسفه و اهل چون و چرا  جنگیده باشد و جان عزیزش را در راه اسلام عزیز فدا کرده باشد .
اما امروز فهمیده ایم که خود شخص شخیص ماهم  - یعنی جناب آقای گیله مرد کدخدای بلا فصل شمال کالیفرنیا و توابع - شهید بوده ایم و خودمان نمیدانسته ایم !
میفرمایید چطور ؟ حالا به عرض مبارک تان میرسانیم :
در کتاب مستطاب صحیح بخاری آمده است که شهیدان به پنج گروه تقسیم میشوند .
1-کسی که بر اثر طاعون بمیرد .
2-کسی که بر اثر اسهال بمیرد
3-کسی که بسبب غرق شدن در آب بمیرد .
4- کسی که زیر آوار بمیرد .
5- کسی که در راه " الله " کشته شود .
آقا ! خدا بسر شاهد است ما شهید زنده هستیم . اصلا آقا ! جای مان در طبقات علیای بهشت خداست . تا آنجا که ما یادمان میآید پارسال پیرار سال جای تان خالی رفته بودیم لاس و گاس . آنجا چشم عیال را دور دیدیم و تا توانستیم از آن زهر ماری ها خوردیم . اما نمیدانیم چطور شد که رویم به دیوار چنان اسهالی گرفتیم که تا دروازه های بهشت هم رفتیم و اگر این دکتر های پدر سوخته کون نشور فرنگی چهار صد تا جوالدوز و نمیدانم آمپول و زهر ماری های دیگر توی ماتحت مان فرو نکرده بودند یکراست به بهشت برین پرواز کرده بودیم و حالا هفتاد هشتاد تا از آن فرشته های هفتاد ذرعی توی بغل مان بود  و  از گند و گوز این دنیای دون هم راحت شده بودیم  .
شما هم لطفا خودتان را به کوچه علی چپ نزنید . همه تان شهید بوده اید و خودتان نمیدانسته اید ؛ بنا بر این  همه تان بهشتی هستید و جای تان هم درست کنار غرفه مبارکه امام زین العابدین بیمار است .  اینطوری دکان دو نبش این علی آقای جهنم فروش هم تخته شده است .
--------------
صحیح بخاری یکی از کتاب‌های حدیث و جزوصحاح ستّه است. صحیح بخاری معتبرترین کتاب حدیث نزد اهل سنت محسوب می‌شود که توسط حافظ ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن مغیرة بن بردزبه بخاری(۱۹۴-۲۵۶ هجری) گردآوری شده‌است. نام بخاری در حقیقت همان بخارائی است. اهمیت حدیث نبوی علی‌الخصوص معتبرترین آنها که صحاح سته نامیده می‌شوند موجب شد که شروح مختلفی بر این کتب نوشته شوند که می‌توان به فتح الباری فی شرح صحیح بخاری نوشته ابن حجر العسقلانی و عمدة القاری از بدرالدین العینی اشاره داشت. اهل سنت این کتاب را «صحیح ترین کتاب پس از کتاب خدا» (اصحّ کتاب بعد کتاب الله) می نامند.

۷ مرداد ۱۳۹۴

موریس

این رفیق مان موریس ؛ اینجا در شمال کالیفرنیا صد ها هکتار باغ زیتون دارد . از آن جمهوریخواهان دو آتشه است که اگر دو کلام در باره بوش و ریگان و کله گنده های حزب جمهوریخواه بگویی یقه ات را میدراند .
هر وقت موریس به سراغم میآید می بینم ده - دوازده کیلو به وزنش اضافه شده است . آقای موریس مدام در حال رشد افقی است .
به من میگوید تو تنها دموکراتی هستی که من با او رفاقت دارم . از دموکرات ها بدم میآید . من هم مدام سر بسرش میگذارم و کفرش را در میآورم .  با همه این احوال آقای موریس آدم راست و درستی است . عینهو بچه ها را میماند . دوز و کلک توی کارش نیست . تنها بدی اش این است که طرفدار سر سخت جمهوریخواهان است .
دیروز توی شهر ما انگاری از اسمان آتش میبارید ؛ آنچنان داغ بود که آدم می ترسید کله اش را از اتاقش بیرون بیاورد . گرمای هوا به صد و ده درجه فارنهایت رسیده بود . علاوه بر این ؛ کوههای اطراف شهر مان هم همچنان در آتش میسوزند .
آقای موریس بمن زنگ میزند و شروع میکند به کرکری خواندن . من هم دو سه تا جوک در باره بوش و دیک چینی برایش تعریف میکنم و کفرش را در میآورم .
آقای موریس از من می پرسد : حالا گرمای شهر تان چقدر است ؟
میگویم : صد و ده درجه .
قهقهه خنده را سر میدهد و میگوید : خداوند دارد شما دموکرات ها را برای رفتن به جهنم آماده میکند .

۴ مرداد ۱۳۹۴

دعای باران ....!

نزدیک خانه مان ؛ کنار تاکستان ؛ یک تابلوی گل و گنده زده اند که رویش نوشته است : دعا کنید تا باران ببارد
با دیدن این تابلو به خودمان میگوییم : عجب ؟ اگر چه ما گندم خوردیم از بهشت بیرون مان انداختند ؛ یعنی اگر توی این ینگه دنیای بی صاحب مانده دست به دعا برداریم باران خواهد آمد ؟
بعدش به یاد دار و درخت ها و آهو ها و بلدرچین ها و بوقلمون های وحشی و همه پرندگان و چرندگان و خزندگانی می افتیم که طفلکی ها دارند از تشنگی هلاک میشوند .
نگاهی به تپه ماهور های دور و بر خانه مان می اندازیم و می بینیم یواش یواش دارند از بی آبی خشک و پژمرده میشوند .
میگوییم : علی الله ! ما که دنیای مان بد تر از آخرت یزید است . ما که نه در زمین بختی داریم نه در آسمان تختی . ما که غرقیم ده گز هم رویش . چطور است دل بدریا بزنیم و دست به دعا برداریم بلکه   حضرت آقای باریتعالی دلش به حال ما و همه جانوران و درخت ها و نهال ها و جنگل ها بسوزد و چهار قطره باران برای مان بفرستد که چند ماهی است حتی یک قطره اش را از ما دریغ فرموده است .
توی دل مان میگوییم : جناب آقای باریتعالی ! ای کسی که میگویند آفریننده همه کاینات هستید . ای کسیکه باران و برف و باد و رعد و برق و آتشفشان و زلزله و توفان در کف با کفایت سرکار عالی است . اگر با ما قهر هستید به جهنم ! این بیچاره درخت ها و بوته ها و آهو ها و کبک ها و بلدرچین ها ی نازنین چه گناهی کرده اند که باید تاوان پس بدهند و از آتش ما بسوزند ؟ حالا نمیشود الطاف بیکران حضرت مستطاب عالی شامل حال این پرندگان و چرندگان و گلها و گیاهان بشود تا از بی آبی و تشنگی نمیرند ؟
ای کریمی که از خزانه غیب
گبر و ترسا وظیفه خور داری ؟
همینطور که داریم توی دل مان با آقای باریتعالی گل میگوییم و گل می شنویم میرسیم به خانه مان . میرویم یک استکان چای دیشلمه می نوشیم و بر خلاف دستور اکید حکیم باشی مان که ما را از خوردن نان و برنج و شیرینی منع فرموده اند تا قند خون مان به عرش اعلا نرسد ؛ کمی از آن شیرینی های کشمشی خانگی می لمبانیم و میآییم پای کامپیوتر مان تا مثل سگ یوسف ترکمن پاچه این و آن را بگیریم و مختصری برای خودمان و هفت پشت مان دشمن تراشی بفرماییم .
ناگهان می بینیم که بوی دود میآید . اول خیال میکنیم لابد خانه مان آتش گرفته است . با ترس و لرز میآییم کنار پنجره و می بینیم همه تپه ماهور های دور و بر خانه مان گر گرفته اند و در آتش می سوزند .
ترسان لرزان از خانه میزنیم بیرون و می بینیم طفلکی ها همسایه های ما هم حال بهتری از ما ندارند . می خواهیم جان مان را بر داریم و از این جهنم سوزان بگریزیم که می بینیم سیصد تا ماشین پلیس و چهار صد تا ماشین آتش نشانی و هفت هشت تا آمبولانس از راه رسیده اند و چند تا هلیکوپتر و هواپیما هم بالای سرمان به هنرنمایی مشغولند ( عینهو ایران اسلامی خودمان ! ) . سوار ماشین مان میشویم و همینطور که داریم از میان دود و آتش از خانه مان دور میشویم خطاب بهآقای باریتعالی میگوییم : جناب آقای باریتعالی ! نکند گوش جنابعالی سنگین است ؟ نکند زبانم لال زبانم لال کور هم شده اید ؟ نکند غیر از زبان عربی زبان دیگری سرتان نمیشود ؟ نکند با آنهمه دبدبه و کبکبه کبریایی تان فرق بین آب و آتش را نمیدانید ؟  ما از شما باران خواسته بودیم شما برای ما آتش می فرستید ؟ تازه توقع هم دارید که شکر نعمات سرکار عالی را بجا بیاوریم و روزی هفده بار هم خایه مبارک جنابعالی را بمالیم ؟
درد سرتان ندهیم . دعای ما باعث شد که سه چهار روز تمام هر چه دار و درخت و و جنگل و گل و گیاه در چشم انداز مان بود دود شدند و به هوا رفتند و هنوز هم که هنوز است همچنان میسوزند و دود شان خفه مان کرده است .
غرض اینکه : ما خیلی به آقای خدا نزدیک هستیم . اصلا رفیق جان جانی هستیم . از ما حرف شنوی دارند و همه دعا های ما را مستجاب میفرمایند !
اگر شما توی زندگی تان مشکلی ؛ مسئله ای ؛ قرض و قوله ای ؛ درد بی درمانی ؛ آرزویی ؛ چیزی دارید بما بکویید تا  آنها  را به عرض مبارک آقای باریتعالی برسانیم تا همه آرزوهای شما را فی الفور بر آورده بفرمایند .
شوخی نمیکنیم به حرضت ابلفضل !