دنبال کننده ها

۲۶ شهریور ۱۳۸۹

کتابت را جا بگذار

جا گذاشتن کتاب در مکان‌های عمومی رقتاری است که اکنون در ایتالیا و فرانسه هم رو به فزونی گذاشته. کسی که کتابش را در مکانی عمومی رها می‌کند، هویت خود را آشکار نمی‌کند و ادعایی هم بابت قیمت کتاب ندارد، اما یک درخواست از خواننده یا خوانندگان احتمالی بعدی دارد: "شما نیز بعد از خواندن کتاب، آن را در محلی مشابه قرار دهید تا دیگران هم بتوانند از این اثر استفاده کنند." رول هورنباکر نخستین کسی بود که این حرکت را انجام داد. او یک فروشنده کامپیوتر در ایالت میسوری امریکا بود و نام این رفتار را Book Crossing گذاشت؛ یعنی کتاب در گردش. در فرانسه کتاب‌های در حال گردش از 10 هزار جلد فراتر رفته است. این رفتار جدید را می‌شود به نوعی "کمپین کتابخوانی" یا "کمپین به اشتراک گذاشتن کتاب" در نظر گرفت؛ کمپینی که می‌تواند به مثابه یک پروژه فرهنگی قابل تامل باشد.

حالا رفتار مذکور به قدری در غرب رواج یافته که کم‌کم از ترکیه نیز سر درآورده است. در ترک‌بوکو – یکی از شهرهای ساحلی ترکیه – کنار دریا قدم می‌زدم که کتابی روی شن‌ها توجهم را جلب کرد. فکر کردم حتما صاحب کتاب‌ فراموش کرده آن را با خود ببرد. برش داشتم و همین‌که چشمم به صفحه اولش افتاد؛ از خوشحالی در پوست خود نگنجیدم. در صفحه اول کتاب یک نفر متن زیر را نوشته بود:

"من این کتاب را با علاقه خواندم و آن را در همان مکانی که به آخر رسانده بودم رها کردم. امیدوارم شما هم از این کتاب خوش‌تان بیاید. اگر از آن خوش‌تان آمد بخوانید و گرنه در همان نقطه‌ای که پیدایش کرده‌اید، بگذارید بماند اگر کتاب را خواندید شماره‌ای به تعداد خوانندگان اضافه کنید و با ذکر محل پایان مطالعه، در جایی رهایش کنید."

در همان صفحه دستخط سومین خواننده توجهم را جلب کرد: "خواننده شماره سه در ترک‌بوکو". پس تا به‌حال سه نفر که همدیگر را نمی‌شناسند این کتاب را خوانده‌اند. طبق اصلاعات موجود در همان صفحه، خواننده اول کتاب را در استانبول و خواننده دوم در شهر بُدروم مطالعه‌ی آن را به پایان رسانده و رهایش کرده بود.

برای این سنت جدید کتابخوانی سایت اینترنتی‌ای راه‌اندازی شده تا علاقمندان بتوانند با عضویت در آن به رهگیری کتاب‌هایی که رها کرده‌اند، بپردازند. توصیه می‌کنم سری به سایت bookcrossing.com بزنید. طبق اطلاعات موجود در حال حاضر بیش از 2 میلیون و 500 هزار جلد کتاب که اطلاعات‌شان در این سایت ثبت شده در حال گردش هستند. هدف گردانندگان سایت یاد شده، تبدیل کردن دنیا به یک کتابخانه‌ی بزرگ است. از این به بعد اگر در کافه، در لابی هتل، یا سالن انتظار سینما کتابی را پیدا کردید، تعجب نکنید چون ممکن است با یک جلد "کتاب در گردش" روبرو شده باشید... (به نقل از پایگاه اطلاع رسانی شهر کتاب)


۲۴ شهریور ۱۳۸۹

داستان مسلمان شدن امپراتور ....


حدود صد وچتد سال پيش ؛ - يعنی دقيقا بيستم ژوئن 1907- روزنامه " ندای وطن " که به مديريت مجد الاسلام کرمانی در تهران منتشر ميشد ؛ در شماره 38 اين روزنامه ؛ خبر از مسلمان شدن امپراطور ژاپن داد !!

برای اينکه خيال نکنيد دارم سر به سرتان ميگذارم و شوخی ام گرفته است ؛ عين خبر روزنامه ندای وطن را ؛ که تحت عنوان " عالم اسلام را بشارت " چاپ شده است ؛ با همان سبک و سياق آخوندی صد سال پيش ؛ برای تان نقل می کنم و بعد ميروم سراغ امپراطور آلمان !

روزنامه ندای وطن چنين می نويسد :
" رفقا ميگفتند در روزنامه ملک و ملت ؛ که به زبان انگليسی است و در کلکته به طبع ميرسد ؛ نوشته شده که اعليحضرت ميکادو بعد از آنکه مدتها در مقام تحقيق و تفتيش از مذاهب متداوله عالم بر آمد ؛ و علمای هر مذهب را حاضر نموده ؛ اصول و فروع هر مذهبی را مورد مداقه قرار دادند ؛ دين مقدس اسلام را اجمع و انفع از تمام اديان شناختند ؛ يکمرتبه شخص پادشاه ؛ با هيئت وزرا ؛ در بيست و ششم ماه مه گذشته ؛ رسما آيين پاک و دين مقدس اسلام را پذيرفتند و به شرف قبول اسلاميت مشرف شدند !!!"

البته روزنامه ندای وطن ؛ در شماره های بعدی خود ؛ خبر ديگری در باره امپراطور مسلمان شده ژاپن منتشر نکرده اند و لاجرم تاريخ نويسان نميدانند که آيا آقای امپراطور و هيئت وزيران شان ؛ ختنه شده بودند يا نه ؟؟؟ (اينهم يکی از زوايای تاريک تاريخ است که به عون و ياری حضرت باريتعالی ؛ انشا الله به همت تاريخ نويسان مسلمان روشن خواهد شد ! )

و اما ؛ در سال های جنگ جهانی اول ؛ که آزاد انديشان ايرانی به پيروزی آلمان اميد بسته بودند تا شايد قدرت استعماری روس و انگليس را در هم بشکند ؛ تب آلماندوستی در ايران چنان بالا گرفته بود که شمار زيادی از مردم ايران ؛ به تشويق ملايان ؛ امپراطور آلمان - ويلهلم دوم - را مسلمان و از قبيله و ملت خود ميدانستند و همين ملايان لقب " حاج ويلهلم مويد الاسلام " را به امپراطور آلمان داده بودند .

در کتاب " سياحت شرق يا زندگی آقا نجفی قوچانی " که توسط خود آقا نجفی نوشته شده ؛ و در سال 1362 در تهران چاپ شده ؛ او از لقب مويد الاسلامی که طلاب علوم دينی به ويلهلم دوم داده بودند ياد کرده و می نويسد :
آلمانها را اگر چه طلاب نجف لقب مويد الاسلامی داده بودند -بواسطه طرفيت با روس منحوس - لکن از جهت ديگر ؛ به حيله و دسايس ؛ عثمانی احمق را ؛ پس از ده ماه جنگ ؛ داخل جنگ نمودند و خانه اش را سوختند .

مسلمان شدن ؛ يا مسلمان کردن رهبران غير مسلمان جهان ؛ و هياهويی که ملايان - چه در گذشته و چه در حال - بر سر آن راه می اندازند ؛ همواره زمينه ساز لطيفه سازی ها و نکته پردازی های فراوانی شده است .

ميدانيد که محمد ساعد مراغه ای ؛ نخست وزير پيشين ايران ؛ پس از چند بار نخست وزيری ؛ به عنوان سفير ايران در واتيکان بر گزيده شده بود ؛ او انسان بسيار خوش بر خورد و فهميده ای بود که گهگاه ؛ روی مصلحت ؛ خودش را به نفهمی ميزد .
معروف است که ساعد مراغه ای ؛ چهار سال در واتيکان ماند و چون علاقه داشت يک سال ديگر به مدت ماموريتش اضافه بشود ؛ از فرصت سفر شاه به رم استفاده کرد و وقتيکه در فرودگاه رم شاه جويای حال او شد در جواب گفت : در اين چهار سالی که در واتيکان بوده ام توانسته ام پاپ را مسلمان کنم !!!اگر يک سال ديگر به من فرصت مرحمت بفرماييد خواهم توانست از پاپ يک مسلمان شيعه اثنی عشری بسازم !!!!
با اين لطيفه ؛ مدت ماموريت ساعد مراغه ای يک سال ديگر تمديد شد .

و اما خيال نکنيد اين فقط امپراطور آلمان و امپراطور ژاپن بوده اند که دست از ضلالت شسته و به دين اسلام مشرف شده اند ؛ اگر اهل مطالعه باشيد و تاريخ را ورق بزنيد ؛ خواهيد ديد که بنا به ادعای برخی ملايان ؛ خاقان چين هم مسلمان شده بود ؛ ولی از ترس اينکه نکند مملکتش از دست برود ؛ جرات نداشته است مسلمان بودنش را بروز بدهد !!

آقايی بنام سيد علی اکبر خطايی ؛ که معاصر شاه اسماعيل صفوی بوده اند و گذارشان به چين افتاده بود و خاطرات سفر شان تحت نام " خطای نامه " در مرکز اسناد فرهنگی آسيا چاپ شده است ؛ در باره چگونگی مسلمان شدن خاقان چين ؛ چنين نوشته است :

الله تعالی ؛ او را الان ؛ فی هذا زمان ؛ ايمان عطا کرده ؛ و به دين اسلام در آمده !!
و اين پسر کين طای خان ؛ - که اين زمان مسلمان شده است - حضرت سيد انبيا را خواب ديده ؛ دل او را بيرون آورده و شسته !! و بر او ايمان تلقين کرده و او مسلمان شده ؛ و چون بيدار شده ؛ در ديوار حجره ديده که کلمه شهادت نوشته شده به خط سبز !!! و بسياری از خواص و عوام اهل سرای ؛ به تبعيت او مسلمان شدند !!!

... و خاقان چين ؛ خط نوشت بيرون سرای فرستاد ؛ و امرا و عوام خلق را از واقعه خود خبر داد که چه ميگوييد ؟؟ بعد از چندين هزار سال در ظلمات کفر ؛ بر دل من نور ايمان تافت و اين سعادت در جد و. آباء و نسل و اولاد فغفور چين نصيب من شد !!!

اين آقای آسيد علی اکبر خطايی ؛ در باب پانزدهم کتاب مستطاب شان ؛ پس از شرح علت اسلام آوردن خاقان چين می نويسند :
و چون خاقان چين به اسلام آمد ؛ آن خلق چين را ؛ به ضروری ؛ اسلام می بايد آمدن ؛ زيرا که همه آن خلق پادشاه پرستند ! هر چه او بگويد قبول کنند

مولف خطای نامه - آقای سيد علی اکبر خطايی - سپس می نويسد : اگر سلطان روم هم بتواند کفار مغرب را به راه بياورد و به اسلام رهنمون شود ؛ نور مغربی به نور مشرقی بپيوندد و ظلمات کفر از روی زمين بر داشته شود . !!!!