دنبال کننده ها

۳۱ شهریور ۱۴۰۲

کجا برویم ؟

آقا ! چهل و سه سال است من و عیال زیر یک سقف زندگی میکنیم. ( اینکه در این سال های دراز این طفلکی چطور توانسته است یک آدمیزاد نق نقوی شیشه ای شکننده پر مدعا را تحمل کند خدای عالمیان میداند )
در این چهل و سه سال شرق و غرب عالم را در نوردیده ایم . از بوئنوس آیرس وبرزیل و مکزیک بگیر تا اسپانیا و ایتالیا و ترکیه و بلغارستان و صربستان و سویس و لندن و پاریس و دبی و علی آباد سفلی !
ماه سپتامبر که میشود بهانه ای جور میکنیم میزنیم به چاک جاده و میرویم امریکا گردی.
گاهگداری توی پارکی ، جنگلی ، کنار رودخانه ای ، ساحل اقیانوسی ، جایی ، چادر میزنیم می خوابیم. گاهی هم که وضع جیب مان روبراه است دل به دریا میزنیم میرویم هتل های از ما بهتران و ادای آدم های پولدار را در میآوریم.
امسال هم میخواستیم برویم امریکا گردی. دیدیم دوشنبه و سه شنبه باید برویم پیش دندانپزشک. چهار شنبه و پنجشنبه باید برویم خدمت چشم پزشک . جمعه و شنبه هم با دکتر خانوادگی مان قرار ملاقات داریم .
◦ گفتیم : خب ! هفته آینده میرویم . هفته آینده دیدیم نوبت آزمایش خون و عکسبرداری از استخوان های کمر و جمجمه و نمیدانم لوزالمعده است . تا آمدیم بجنبیم دیدم ماه سپتامبر به پایانش نزدیک شده و ما همینجا در این روستا شهر مانده ایم و فقط آهو ها و بوقلمون ها و بلدرچین ها را تماشا کرده ایم.
دیروز بالاخره تصمیم گرفتیم بقول حافظ جان به همه چیز «چهار تکبیر» بزنیم برویم سیر انفس و آفاق ! اما وقتی رفتیم پمپ بنزین دیدیم خدای من ! بنزینی را که ما همین چند سال پیش گالنی ۹۹ سنت میخریدیم حالا شده است گالنی حدود هفت دلار !
گفتیم : ای آقا ! انگاری محنت زده را ز هر طرف سنگ آید. مگر ما از نوادگان اتول خان رشتی هستیم ؟
پشیمان شدیم بر گشتیم خانه . دیدیم بقول گفتنی ها شبنم در خانه مور توفان است.
چه کنیم چه نکنیم ؟ یعنی همینطور اینجا بنشینیم گذر عمر را تماشا کنیم ؟
حالا تصمیم گرفته ایم چادر مان را برداریم برویم نزدیکی های ایالت اورگان آنجا چادر بزنیم، همانجا باربی کیو درست کنیم . همانجا جای تان خالی از آن باده های پیلپا بنوشیم وهمانجا چهل و سومین سال زناشویی مان را جشن بگیریم؟
فقط خدا کند باران های پاییزی بساط مان را به هم نزند
May be an image of text that says 'Self Serve Cash Gasoline Credit Regular 6109% Plus 629 599 619 629 V-Power 639% 599% Regular Cash Shell V-Pow'
All reactions:
Nasrin Zaravar, Zari Zoufonoun and 77 others

۳۰ شهریور ۱۴۰۲

جعفر طیار و آزمون رانندگی

از اداره جلیله راهنمایی و رانندگی یک نامه فدایت شوم برای مان آمده بود که ای آقای فلان بن فلان ! چون اعتبار گواهینامه رانندگی تان بسر آمده یک توک پا تشریف بیاورید اداره جلیله تا هم چشمان ازرق شامی تان را معاینه کنیم هم بدانیم شما با این پیری و شکستگی و بیحوصلگی آیا صلاحیت نشستن پشت فرمان چهار چرخه علیه السلام را دارید یا نه ؟
کفش ‌‌و کلاه کردیم رفتیم آنجا ، دیدیم چند تایی به صف ایستاده اند . رفتیم گفتیم : سلامون علیکم . صبحکم الله بالخیر ! انشاالله که حال و احوال تان خوب است ؟ انشاالله که خانم بچه ها همگی سلامت هستند ؟داشتیم میگفتیم انشاالله والده مکرمه هم تر دماغ و سرحال هستند که یارو چشم غره ای بما رفت و با همان زبانی که ما یک کلمه اش را نمیدانیم در آمد که:
What can I do for you Sir?
گفتیم : قربانت برویم ما ، آمده ایم اینجا تصدیق رانندگی مان را تجدید کنیم . انشاالله که حال و احوال خانم بچه ها خوب است؟
بدون اینکه از حال و احوال خانم بچه ها خبری بما بدهند ما را نشاندند جلوی دوربین و یکی دو‌تا عکس گرفتند و بعدش هم یک عالمه حروف ریز ‌‌و درشت را نشان مان دادندگفتند : بخوان!
(خوب شد نگفتند اقرا باسم ربک! و‌گرنه مثل خر توی گل میماندیم .)
بعد از آن تکه کاغذی دست مان دادند گفتند بروید پنجره شماره فلان . رفتیم آنجا . دیدیم یک خانم خوش لباس خوش اخلاق خوش بر و رویی آنجا نشسته است. خواستیم بگوییم انشاالله حال و‌احوال آقا و‌آقا زاده ها خوب است که دیدیم فرمودند چهل و یک‌دلار بسلفید!
چهل و یک‌دلار سلفیدیم و رفتیم پای کامپیوتر نشستیم به امتحان دادن. حالا هی به خودمان میگوییم ما را باش که در این پیرانه سری دوباره آمده ایم‌پای امتحان ! هی خودمان را ملامت میکردیم‌که : ای آقای گیله مرد ! حضرتعالی که در همه امتحانات زندگی رفوزه شده ای بالا غیرتا کاری بکن این یکی امتحان را رفوزه نشوی و مایه آبرو ریزی قوم و‌خویش ها را فراهم نکنی!
آقا ! جای تان خالی نشستیم پای کامپیوتر . سی چهل تا سئوال بود . آنهم چه سئوالاتی ، بپیچ به چپ . بپیچ به راست. سر فلان چهار راه رسیدی حق تقدم با کیست؟ آقا جای تان خالی به همه سئوال ها پاسخ دادیم. دست آخر دیدیم روی کامپیوتر مان یک چراغ قرمزی روشن شد که : آی ام ساری مستر گیله مرد ! رفوزه شده ای !
ما را می بینی؟ حالا به زن مان چه بگوییم ؟ بگوییم در این امتحان هم رفوزه شده ایم؟ جواب نوا جونی و آرشی جونی را چه بدهیم ؟ نمیگویند این بابا بزرگ ما چقدر بیسواد است ؟
داشتیم همینطور با خودمان کلنجار میرفتیم دیدیم یک فقره چراغ سبز بما چشمک میزند و میگوید : جناب آقای گیله مرد سخت نگیرید . همین حالا دو‌باره می توانید امتحان بدهید .
گل از گل مان شکفت و گفتیم این دفعه دیگر از خجالت قوم و خویش ها و نوا جونی و آرشی جونی در میآییم .نشستیم پای کامپیوتر و شروع کردیم به امتحان دادن. بنظر خودمان به همه پرسش ها هم‌پاسخ درست درمان دادیم . آخر سر باز آن چراغ قرمز کوفتی روشن شد که : آی ام ساری مستر گیله مرد!
you did NOT pass the second test
عصبانی شدیم‌گفتیم کوفت آی ام ساری ، زهر مار آی ام ساری ! ما که به همه سئوالات نکبتی تان جواب درست درمان داده ایم پس چرا دوباره رفوزه مان کرده اید لاکردار ها ؟ ما را غریب گیر آورده اید ؟ ما که شصت سال است پشت فرمان نشسته و رانندگی کرده ایم یعنی هنوز نمیدانیم پای فلان تابلوی توقف ممنوع نباید ایستاد ؟ یعنی نمیدانیم‌حد اکثر سرعت مجاز در بزرگراهها ۶۵ مایل است( اگر چه خودمان جرات نداریم بیش از ۵۵ مایل برانیم )
داشتیم بکلی نا امید میشدیم دیدیم دو‌باره روی کامپیوترمان یک چراغ سبز دیگری روشن شده و‌بما دلداری میدهد که :
Don’t worry Mr Gilemard , try again
گفتیم : قربان معرفت سرکار .دو باره نشستیم پای کامپیوتر . دیدیم آقا بدون توسل به ائمه اطهار و شانزده معصوم ! کاری پیش نمیرود. باید حتما نذر و نیازی بکنیم ( حالا یقه مان را نگیرید که آن دو تا معصوم اضافی را از کدام زنبیل حاج فرهاد میرزا معتمد الدوله در آورده ایم ).
چه کنیم چه نکنیم ؟ به کدام امامش متوسل بشویم‌که متخصص امور رانندگی و راهنمایی باشد ؟ خواستیم اول به ثامن الائمه متوسل بشویم اما دیدیم ایشان متخصص بیماری هایی همچون شقاقلوس و سلاطون و ذات الریه و اینحرفهاست .
یادمان آمد ما یک جعفر طیاری داشتیم‌که گویا قرن ها قبل از برادران رایت پرواز میکرده است ! دست به دامان جعفر طیار شدیم و‌گفتیم : یا حضرت جعفر طیار ! دست مان به دامنت ! یک گوسفند نذرتان میکنیم ما را از این مخمصه برهان !
آقا دو باره نشستیم پای کامپیوتر . به همه پرسش ها پاسخ دادیم . آخر کار دیدیم یک‌چراغ سبز رنگی بما چشمک میزند میگوید : Congratulations
خدا را هزار مرتبه شکر کردیم آمدیم بیرون . توی راه با خودمان میگفتیم : اگر این جعفر طیار به دادمان نرسیده بود‌مثل خر توی گل میماندیم ها ! در آنصورت هم میبایست سرزنش عیال مربوطه و قوم خویش های سببی و ‌نسبی را تحمل کنیم هم دوباره چهل و یک‌دلار دیگر بسلفیم برویم از نو امتحان بدهیم.
حالا آقا توی یک‌انشر ‌‌منشر غریبی گیر افتاده ایم و آن این است که فهمیده ایم مزار مقدس حضرت جعفر طیار در اردن است . یعنی ما اگر بخواهیم نذرمان را ادا کنیم باید شال و‌کلاه بکنیم از سانفرانسیسکو برویم اردن .برویم‌ آنجا نذر مان را ادا کنیم‌.
دیگر اینکه نمیدانیم قیمت یک راس گوسفندی که‌ چندان چاق ‌وچله نباشد چقدر است ؟میخواهیم ببینیم‌وسع مان میرسد برویم گوسفند بخریم یا اینکه بهتر است با مرحوم‌مغفور جعفر طیار مستقیما وارد مذاکرات دو جانبه بیزنسی! بشویم بلکه بتوانیم تخفیفی بگیریم یک‌جوری‌سر ‌‌و ته قضیه را هم‌بیاوریم !
شما چه پیشنهادی دارید ؟ پیشنهادی بدهید که نه سیخ بسوزد نه کباب ها !
یادتان باشد ماکو‌فلوس هذا السنه !
All reactions:
Nasrin Zaravar, Zari Zoufonoun and 57 others

۲۹ شهریور ۱۴۰۲

به اسب و پیل چه نازی ؟

در یکصد سال گذشته چهار تن از شاهان ایران در تبعید مرده اند : محمد علیشاه ، احمد شاه ، رضا شاه و محمد رضا شاه پهلوی .
بقول شاعر :
به اسب ‌‌ و پیل چه نازی که رخ به خون شستند
در این سراچه ماتم پیاده، شاه ، وزیر
و حیرت انگیز اینجاست که چهار پادشاه را به تبعید فرستادیم اما هنوز به آرزوی دیرینه مان که عدالت و آزادی و حرمت انسانی بود دست نیافته ایم .
محمد علیشاه ششمین پادشاه از خاندان قاجار و نخستین شاه ایرانی بود که از میهنش اخراج شد و در غربت در گذشت .
او بسال ۱۲۹۸ خورشیدی بر تخت سلطنت نشست . با مشروطیت به دشمنی برخاست . بسیاری از آزادیخواهان را کشت . مجلس شورایملی را بیاری لیاخوف روسی به توپ بست و سرانجام پس از فتح تهران توسط مشروطه خواهان به سفارت روس پناهنده شد و آنگاه با خفت و خواری از ایران اخراج شد.
محمد علیشاه کمتر از سه سال سلطنت کرد وبسال ۱۳۰۴ در ایتالیا درگذشت و در کربلا به خاک سپرده شد .
این شاه همچون همه شاهان قاجار مردی خرافاتی بود. در دربارش گروهی از ملایان را جمع کرده بود که بر ضد مشروطه طلبان عمل میکردند . به استخاره اعتقاد عجیبی داشت . هر تصمیمی که میگرفت اول استخاره میکرد . چنانکه در بمباران مجلس استخاره گرفته و خوب آمده بود !
او به یکی از ملایان تهران بنام میرزا ابوطالب زنجانی اعتقاد بسیار داشت و همه تصمیمات خودش از جمله عزل و نصب صدر اعظم و وزیران را بر اساس پاسخ هایی میگرفت که میرزا ابوطالب پس از استخاره به او اعلام میکرد .
ناظم الاسلام کرمانی نویسنده کتاب ارجمند « تاریخ بیداری ایرانیان» در باره محمد علیشاه می نویسد :
« خست و لئامت و سفاهت و قساوت قلب و بیرحمی را به منتهی درجه رسانده بود. در روز عاشورا قمه و قداره به سرش میزد و خون سرش را به صورتش میمالید . آنقدر خون از سرش جاری میشد که به حالت غش می افتاد اما همان شب چندان الکل می آشامید که مست و لا یعقل میشد » .
در زمان ولیعهدی او بود که سه تن از پیشقراولان آزادی و روشنگری - میرزا آقا خان کرمانی، خبیر الملک و شیخ حسن روحی - را به اتهام دست داشتن در ترور ناصر الدینشاه ، در تبریز پای درخت نسترن سر برید و پوست سرشان را پر کاه کرد و برای پدر تاجدارش به تهران فرستاد .
احمد شاه
————
احمد شاه آخرین شاه قاجار بود . از تیر ماه ۱۲۸۸ تا آبان ۱۳۰۴ ظاهرا پادشاهی کرد .پس از خلع محمد علیشاه از سلطنت در حالیکه سیزده سال داشت شاه ایران شد .بسال ۱۳۰۴ توسط مجلس شورایملی از پادشاهی بر کنار شد و بسال ۱۳۰۸ در سن سی و سه سالگی در فرانسه در گذشت .جسدش را به کربلا بردند و آنجا دفن کردند .
احمد شاه دموکرات ترین پادشاه سراسر تاریخ ایران بود . هرگز دست به خون کسی نیالود و کوچکترین قدمی خلاف قانون اساسی مشروطه بر نداشت.
با عزل احمد شاه در نهم آبان ۱۳۰۴ بدستور رضا خان برادر او محمد حسن میرزای ولیعهد را از کاخ گلستان بیرون انداختند و او از راه بغداد به اروپا رفت و بسال ۱۳۲۰ پس از تبعید رضا شاه خواستار بازگشت به ایران و‌تصاحب تاج و تخت شاهی شد اما بسال ۱۳۲۱ خورشیدی در فقر ‌و تنگدستی در پاریس در گذشت .
رضا شاه
————
در شهریور ۱۳۲۰ پس از اشغال ایران توسط نیروهای متفقین رضا شاه به تبعید رفت .
پیش از آنکه به تبعید برود به محمد علی فروغی نخست وزیر پیشین خود ( که شش سال خانه نشین اش کرده و برادر دامادش محمد ولی اسدی نایب التولیه خراسان را بسبب دست داشتن در غائله مسجد گوهر شاد اعدام کرده بود ) متوسل شد بلکه بتواند انتقال قدرت به فرزندش را به سر انجام برساند.
فروغی متن استعفای رضا شاه را به خط خود نوشت و به امضای او رساند .
رضا شاه همراه دوازده تن از اعضای خانواده سلطنتی از راه اصفهان ‌و‌کرمان به بندر عباس رسید و آنجا همگی به مقصد هندوستان سوار کشتی شدند اما آنها را نخست به جزیره موریس و سپس به آفریقای جنوبی فرستادند .
رضا شاه در سومین سال زندگی در تبعید در مرداد ۱۳۲۳ در گذشت . جسدش را در مسجد رفاعی قاهره به امانت گذاشتند که بعدا به ایران منتقل و ‌در شهر ری دفن شد.
آرامگاه رضا شاه پس از فتنه خمینی توسط خلخالی ویران شد و هیچکس نمیداند بر سر جسد‌مومیایی شده اش که به چنگ ملایان افتاده بود چه آمده است .
محمد رضا شاه
———
محمد رضا شاه پهلوی پس از خروج از ایران و بی پناهی مطلق در عرصه جهان ، سر انجام به مصر پناه برد و در پنجم مرداد ۱۳۵۹ در سن ۶۱ سالگی در مصر در گذشت ‌‌و در مسجد رفاعی قاهره به خاک سپرده شد . بقول سعدی:
بس نامور به زیر زمین دفن کرده اند
کز هستی اش بروی زمین بر نشان نماند
وان پیر لاشه را که سپردند زیر خاک
خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماند
زنده است نام فرخ نوشیروان به خیر
گر چه بسی گذشت که نوشیروان نماند
یا بقول خاقانی:
مست است زمین زیرا خورده است بجای می
در کاس سر هرمز ، خون دل نوشروان
All reactions:
Aziz Asgharzadeh Fozi, Habib Nourmofidi and 6 others

تولدت مبارک

آنجا در بیمارستانی نزدیکی های سانفرانسیسکو ، بالای تپه های اوکلند به دنیا آمد . بیستم سپتامبر ۱۹۸۸.
یکی دو ماهی بود به امریکا آمده بودیم . چهار سال و چند ماهی در بوئنوس آیرس روزگار گذاشته و سرانجام به ینگه دنیا رسیده بودیم .
هنوز خانه و خانمانی نداشتیم . شغل ‌و کاری نیز .در هراس و امید میزیستیم . با حیرت و شگفتی به این جهان شگفت می نگریستیم.
نامش را « الوین Elvin» گذاشتیم . یعنی شراب . نام خواهرش را « آلما» نهاده بودیم . یعنی سیب !
کودکی اش را چندان بیاد ندارم زیرا برای آن نواله ناگزیر روزی ده دوازده ساعت به کار گل مشغول بودم . بسیار با هوش و شیطان بود . روزی ده ساعت دو چرخه سواری میکرد. گهگاه روی دو چرخه خوابش می برد.در چهار سالگی بیمار شد و تا آستانه مرگ پیش رفت . هفده روز در کما بود . آن روزها تلخ ترین روزهای زندگی ام را رقم زد . سر انجام از چنبر مرگ گریخت .
مدرسه رفت . دانشگاه رفت . دکترا گرفت . زن گرفت . بچه دار شد .و اکنون دختری زیبا بنام « تساTessa»دارد .
امروز سالروز تولد پسرم - دکتر الوین شیخانی - است
این آقای دکتر الوین شیخانی پیش از آنکه عیالوار شود یک پایش در امریکا و پای دیگرش در رواندا و کنگو و مکزیک بود . میرفت تا مرهمی بر زخم دردمندان بگذارد . حالا در سانفرانسیسکو ماندگار شده است . اگر میهن مان در چنگال زاغ سار اهرمن چهرگان گرفتار نشده بود دوست داشت سالی یکی دو ماه به سیستان و بلوچستان برود و دردمندی را به مرهمی درمان کند
. تولدت مبارک پسرم . یا بقول نوا جونی: تاوالودت موباراک !
Happy Birthday Elvin Joon joony
All reactions:
Hosein Amirrahmat, Zari Zoufonoun and 113 others