دنبال کننده ها

۱۰ آذر ۱۳۹۵

پرچم مقدس

هر آدمیزادی یک طحال ؛ یک قلب ؛ دو تا چشم ؛ دو تا گوش ؛ دو تا کلیه ؛ نمیدانم روده و معده و لوزالمعده و پانکر هاوس دارد .
بعضی ها طحال ندارند اما زنده اند و زندگی میکنند .
بعضی ها کورند و کرند اما زنده اند و از مواهب و نعماتی که حضرت باریتعالی به آنها بخشیده است لذت می برند
بعضی ها یک کلیه بیشتر ندارند اما بقدرتی خدا میخورند و می نوشند و از آن کارهای بی ناموسی میکنند و هیچ عیب و علتی هم در زندگی شان وجود ندارد .
بعضی ها قلب و ریه و کلیه و نمیدانم لوزالمعده مصنوعی دارند اما زنده اند و به خیر و خوشی روزگار میگذرانند .
اما در تمام عالم - از اقالیم سبعه بگیر تا جابلقا و جابلسا - شما هیچ آدمیزاد و هیچ تنابنده ای را پیدا نمیکنید که یک پرچم نداشته باشد .  بله قربان تان برویم ؛ بدون روده و معده و لوزالمعده و طحال و هزار تا زهر مار دیگر میشود زندگی کرد اما بدون پرچم ؟ استغفرالله !!
شما بفرمایید تاریخ را ورق بزنید ؛از همان روز ازل تا حالا میلیون ها نفر بخاطر همین پرچم کشته و آواره و زندانی و بیخانمان و دربدر شده اند .
اصلا آقا ! شما چرا راه دور میروید ؟ همین مملکت خودمان را نگاه کنید :
حکومت عدل اسلامی آقایان یک پرچم خرچنگ قورباغه ای دارد .
آن یکی پرچم شیر و خورشید نشان دارد .
سومی پرچمی دارد که نه شیر دارد نه خورشید ( لابد شیرش رفته است مرخصی و خورشیدش هم پشت ابرها پنهان شده است ) و آن دیگری داس و چکشی دارد که روی پرچمش نقش بسته است و بدون این داس و چکش اصلا نمی تواند نفس بکشد .
و همه این پرچمداران  ؛  دشمن خونی یکدیگرند و اگر مجالی پیدا کنند از جویدن خرخره یکدیگر  لحظه ای درنگ نخواهند کرد .
در همین امریکای خودمان   ؛ حالا یک دعوا مرافعه حسابی بر سر پرچم راه افتاده است . عده ای از همین امریکاییان آمده اند و نمیدانم به چه چیزی اعتراض داشته اند که پرچم امریکا را آتش زده اند .
آقای ترامپ - که هنوز بقال نشده ترازو زنی را خوب یاد گرفته و هنوز زرده را بالا نکشیده قدقد میکند ؛  با توپ و توپخانه پریده است وسط معرکه و کلی قال و مقال راه انداخته است که : هر کس پرچم امریکا را آتش بزند باید یکسال برود زندان و یک نقره داغ حسابی هم بشود . (باز خدا پدرش را بیامرزد که مثل برادران جمهوری نکبتی اسلامی نگفته است که باید سیصد ضربه شلاق هم بخورد تا عقلش جا بیاید )
از آنطرف عده دیگری داد و هوار و هیاهو راه انداخته اند که : پرچم امریکا را سوزاندیم که سوزاندیم . بشما چه مربوط است ؟ اصلا شما چیکاره اید ؟ سو وات ؟  دو زار بده آش تو همین خیال باش !مگر دست نماز عمو رمضون باطل شده ؟ چه بخواهید چه نخواهید پرچم سوزی حق مسلم ماست و قانون اساسی مان هم این حق را برای مان تضمین کرده است .
حالا خداکند که این قال و مقال ها به جنگ و آدمکشی و هفت تیر کشی ختم نشود که آنوقت باید خر بیاوریم و باقلا بارش کنیم .
توصیه گیله مردانه ما به پرچم سوزان و پرچم پرستان ینگه دنیایی این است که : قربان تان برویم ما ! قربان آن چشم های آبی و آن موهای طلایی و آن کله خراب تان بشویم ما !  جان مادرتان بخاطر یک تکه پارچه بی قابلیت خودتان را جر و واجر ندهید !  آخر یک تکه پارچه چه قابلی دارد که اینجوری برای هم شاخ و شانه میکشید و میخواهید هفت تیر و هفت تیر کشی راه بیندازید ؟ لطفا قبول زحمت بفرمایید نگاهی به همین پرچم مقدس امریکا بیندازید خواهید دید آنجا یک گوشه موشه ای نوشته شده است ساخت چین !Made In China
پس آتش بس ! بروید مک دانولد و کوکاکولای تان را بخورید ای گرینگو ها !!

۸ آذر ۱۳۹۵

آدمی را که بخت بر گردد

آدمی را که بخت برگردد
اسبش اندر طویله خر گردد.

آقا ! ما نمیدانیم تازگی ها چه دسته گلی به آب داده ایم که یکی از نوه نتیجه های خوش بر و روی پسر خاله جان مان جناب مستطاب عالی حضرت والا مقام جلالت مآب معمر قذافی رهبر کبیر مرحوم مغفور مبرور لیبی - بنام عایشه خانوم قذافی - از ما تقاضای دوستی کرده است :
مژده داده ست  که بر ما گذری خواهد کرد
نیت خیر مگردان که مبارک فالی است
ما وقتی تقاضای چنین پریروی " گیسو عنبرینه و گردن تمام عود "  را دیدیم  گفتیم :
آفتاب از کدام سمت دمید
که تو امروز یاد ما کردی ؟
 باری  !  اگر چه ما با ایلدرم بیلدرم های مان نمیتوانیم مترسک جالیزی را بترسانیم و مثل کد خدا رستم از سایه خودمان هم می ترسیم اما حالا که همچون گوساله سامری در پوست شیر رفته ایم  و الحمد الله  از قاف تا قاف و از حلب تا کاشغر در حیطه فرمانروایی ماست چطور است ادعای پیغمبری بکنیم که  نان و آب چرب تری دارد ؟

آقا ! شما که غریبه نیستید . شما که از خودمانید . ما که از شیر دهن مان سوخته و حالا از ترس به دوغ هم فوت میکنیم از ترس اینکه نکند فردا پس فردا نوه نتیجه های جنابان عالیمقامان رهبران خلق های جهان جنابان آقایان استالین و مائو تسه تونگ و پل پت وژنرال پینوشه و صدام حسین و باتیستا و امام خمینی رحمت الله علیه ! هم از ما تقاضای دوستی بفرمایند ودست مان را توی پوست گردو بگذارند از پذیرش دوستی علیامخدره مکرمه محترمه عایشه خانم قذافی خود داری فرمودیم و گفتیم :
خانم جان ! سر بنه آنجا که باده خورده ای !

۷ آذر ۱۳۹۵

یادی از کیارستمی
..... وقتی در سال 1991 برای فیلم " سند باد " در کالیفرنیا بودم ؛ دانشگاه یو. سی ال. ای برنامه نمایش فیلم های ایرانی گذاشته بود . از ایران هم عده ای را دعوت کرده بودند که کیا رستمی و مهرجویی هم جزو آنها بودند . فیلم " ابر قدرت ها " ی من هم در آن جشنواره برای نخستین بار به نمایش در آمد و من اولین بار فیلم خودم را آنجا دیدم .
من و کیارستمی و دیگر بچه ها با هم رفتیم به سالن . دم در سینما پرویز صیاد و جمعی دیگر با پلاکارد ایستاده بودند و شعارشان این بود که این جشنواره را جمهوری اسلامی راه انداخته است و از همه می خواستند که جشنواره را تحریم کنند .
عباس کیا رستمی پرویز صیاد را می شناخت و وقتی او را دید پلاکارد را از دستش گرفت و به او گفت : " من اینجا می ایستم و این پلاکارد را نگه میدارم ؛ تو جای من برو توی سالن و بنشین فیلم ها را ببین ؛ اگر بعد از دیدن فیلم باز هم خواستی این پلاکارد را نگه داری آن را به تو میدهم . تو که فیلم ها را هنوز ندیده ای ؛ برای چه مرا محکوم میکنی ؟
از یاد داشت های دکتر نور الدین زرین کلک
بررسی کتاب - شماره 86- تابستان 1395