دنبال کننده ها

۱۱ مرداد ۱۳۹۳

این سرباز مامانی را آزاد کنید !


آقا ! ما دیشب تا صبح نتوانستیم پلک روی پلک بگذاریم . دور از جان شما  از ده شب تا کله سحر صد هزار بار از یک تا هزار و از هزار تا یک شمردیم اما خواب به چشم مان نیامد که نیامد !
رفتیم یکی دو تا از این قرص های فیل افکن هم بالا انداختیم اما حتی نتوانستیم یک چرت سه چهار دقیقه ای بزنیم !!
میدانید چرا ؟ ما همه اش نگران بودیم آقا ! بد جوری هم نگران بودیم ! اصلا تن مان تا صبح میلرزید .
آقا ! شوخی که نیست ؟ یک سرباز  اسراییلی توسط این فلسطینیان آدمخوار جنایتکار به گروگان گرفته شده !!
ما تا صبح همینطور بی ادبی نشود  رویم به دیوار گلاب به روی تان مثل خایه حلاج میلرزیدیم که نکند این فلسطینی های فلان فلان شده به این سرباز مامانی اسراییلی بگویند بالای چشمت ابروست !
آقا ! شما اگر جای ما بودید چیکار میکردید ؟ تن تان نمی لرزید ؟ مگر شوخی است آقا ! یک سرباز اسراییلی گروگان گرفته شده  !! این یک ضایعه بشری است ! یک تراژدی است آقا !مگر میشود سرباز اسراییلی را هم به گروگان گرفت ؟ پس این دم و دستگاه عریض و طویلی که نامش را سازمان ملل متحد گذاشته چه غلطی میکند ؟ چرا جلسه اضطراری شورای امنیت را تشکیل نمیدهد تا نمایندگان ملل متحد قطعنامه ای صادر بفرمایند و از فلسطینی ها بخواهند تا یک مو از سر این سرباز مامانی کم نشده فورا با سلام و صلوات و نمیدانم دسته گل بفرستندش اسراییل برود پیش مامان جانش !؟ 
 آقا ! ما که از سیاست میاست چیزی نمیدانیم . دست مان هم که بجایی بند نیست . علی الحساب دست به نقد یک اسکناس صد دلاری نذر آقای مان  حضرت ثامن الائمه  امام رضا کرده ایم و از آقای مان  با گریه و زاری  و استغاثه خواسته ایم که آقا جون ! شما که ضامن آهو شده ای میشود یک لطفی بما بفرمایی و معجزه ای بفرمایی تا این سرباز مامانی اسراییلی از چنگ این فلسطینی های پدر سوخته خلاص بشود و از گل نازک تر بهش نگفته باشند ؟!!

- واقعا ما در چه دنیای کثافتی زندگی میکنیم ها .