از قدیم گفته اند : هر چه سنگه به پای لنگه . حالا حکایت ماست .
اقا ! این دنیای ما دنیای هشلهفی شده . انگاری سگ صاحبش را نمی شناسد . همینکه در یک گوشه دنیا چهار تا تیر و ترقه در میرود و چهار تا پشه بجان هم می افتند ؛ تقاص اش را ما در امریکا پس میدهیم !
میفرمایید چطور ؟
حالا خدمت تان عرض میکنیم .
امروز صبح رفته بودیم بنزین بزنیم . دیدیم قیمت بنزین از دیروز تا امروز 35 سنت گران تر شده است . نگاهی به قیمت ها انداختیم و بخودمان گفتیم : آش کشک خالته ؛ بخوری پاته ؛ نخوری پاته !
در همی موقع یک آقای محترمی که بقدرتی خدا هیچ جای بدنش نبود که خالکوبی نشده باشد با یکی از آن اتومبیل های بنزین خوار عهد دقیانوس از راه میرسد . نگاهی به قیمت بنزین می اندازد و مختصری خواهر و مادر آقای پوتین را ناز و نوازش میکند و سه چهار تا لیچار هم حواله آقای اوباما میفرماید و بمن میگوید :
- شما به اوباما رای داده بودی ؟
میگویم : آره ! چطور مگر ؟
اشاره ای به قیمت بنزین میکند و میگوید : پس تقاص اش را پس بده !
یادم میآید وقتی آقای کلینتون رییس جمهور امریکا بود نه تنها از در و دیوار برای مان پول میریخت ؛ بابت یک گالن بنزین 99 سنت می پرداختیم ؛ بعدش که آقای بوش - ولی فقیه کره زمین - از راه رسید و آن آتشبازی ها را راه انداخت قیمت بنزین به گالنی چهار دلار رسید . حالا هم حدود چهار دلار است .
این روز ها هم بمصداق جن و پری کم بود یکی هم از دیوار پرید ؛ آقای پوتین - تزار روس _ به اکراین لشکر کشی فرموده است و ما فقیر بیچاره ها که نه سر پیازیم نه ته پیاز باید تاوان پس بدهیم .
آخر جنگ پشه و حبشه چه ربطی بما دارد ؟ ما چرا باید تقاص پس بدهیم ؟ ما کاره ای هستیم ؟ نقشی در این تیر و ترقه اندازی ها داریم ؟
اصلا آقا ! ما اهالی محترم ینگه دنیا میدانیم کریمه کدام خراب شده ای است و دعوا سر چیست ؟ از جغرافیا چیزی میدانیم ؟ از سیاست سر در میآوریم ؟ چرا نمیگذارید زندگی مان را بکنیم و آبجوی تگری مان را بدون ترس و لرز نوش جان بفرماییم ؟ ها ؟ اصلا گور پدر آقای پوتین !
ببخشید ها ! داشتیم جوش میآوردیم . باز خدا پدر مرحوم انوری ابیوردی را بیامرزد که مختصری تسلای مان میدهد و میفرماید :
کسی ز چون و چرا دم نمی تواند زد
که نقشبند حوادث ورای چون و چراست
- و گرنه این آبجوی تگری مان بکام مان زهر میشد والله !!
اقا ! این دنیای ما دنیای هشلهفی شده . انگاری سگ صاحبش را نمی شناسد . همینکه در یک گوشه دنیا چهار تا تیر و ترقه در میرود و چهار تا پشه بجان هم می افتند ؛ تقاص اش را ما در امریکا پس میدهیم !
میفرمایید چطور ؟
حالا خدمت تان عرض میکنیم .
امروز صبح رفته بودیم بنزین بزنیم . دیدیم قیمت بنزین از دیروز تا امروز 35 سنت گران تر شده است . نگاهی به قیمت ها انداختیم و بخودمان گفتیم : آش کشک خالته ؛ بخوری پاته ؛ نخوری پاته !
در همی موقع یک آقای محترمی که بقدرتی خدا هیچ جای بدنش نبود که خالکوبی نشده باشد با یکی از آن اتومبیل های بنزین خوار عهد دقیانوس از راه میرسد . نگاهی به قیمت بنزین می اندازد و مختصری خواهر و مادر آقای پوتین را ناز و نوازش میکند و سه چهار تا لیچار هم حواله آقای اوباما میفرماید و بمن میگوید :
- شما به اوباما رای داده بودی ؟
میگویم : آره ! چطور مگر ؟
اشاره ای به قیمت بنزین میکند و میگوید : پس تقاص اش را پس بده !
یادم میآید وقتی آقای کلینتون رییس جمهور امریکا بود نه تنها از در و دیوار برای مان پول میریخت ؛ بابت یک گالن بنزین 99 سنت می پرداختیم ؛ بعدش که آقای بوش - ولی فقیه کره زمین - از راه رسید و آن آتشبازی ها را راه انداخت قیمت بنزین به گالنی چهار دلار رسید . حالا هم حدود چهار دلار است .
این روز ها هم بمصداق جن و پری کم بود یکی هم از دیوار پرید ؛ آقای پوتین - تزار روس _ به اکراین لشکر کشی فرموده است و ما فقیر بیچاره ها که نه سر پیازیم نه ته پیاز باید تاوان پس بدهیم .
آخر جنگ پشه و حبشه چه ربطی بما دارد ؟ ما چرا باید تقاص پس بدهیم ؟ ما کاره ای هستیم ؟ نقشی در این تیر و ترقه اندازی ها داریم ؟
اصلا آقا ! ما اهالی محترم ینگه دنیا میدانیم کریمه کدام خراب شده ای است و دعوا سر چیست ؟ از جغرافیا چیزی میدانیم ؟ از سیاست سر در میآوریم ؟ چرا نمیگذارید زندگی مان را بکنیم و آبجوی تگری مان را بدون ترس و لرز نوش جان بفرماییم ؟ ها ؟ اصلا گور پدر آقای پوتین !
ببخشید ها ! داشتیم جوش میآوردیم . باز خدا پدر مرحوم انوری ابیوردی را بیامرزد که مختصری تسلای مان میدهد و میفرماید :
کسی ز چون و چرا دم نمی تواند زد
که نقشبند حوادث ورای چون و چراست
- و گرنه این آبجوی تگری مان بکام مان زهر میشد والله !!