دنبال کننده ها

۲۱ بهمن ۱۳۹۷


اگر....
اگر روزگار بر مراد من بودی
و قلم بر مراد خود بر کاغذ نهادمی
جز تعزیت نامه ها ننوشتمی
اما ، مرا از آن غیرت آید
که هرکس
در احوال مصیبت دیدگان
نگاه کند از راه تماشا
مصیبت دیده ای بایستی
تا غم خود با او بگفتمی
با تو چه توان گفت ؟
تو را بوی شیر از دهان آید!
«عین القضات همدانی »

سر صبحی نوا جونی مدام از ما عکس میگیرد و میخندد و میخندد .

مردی از هیچستان
عباس میلانی می نویسد : روح الله خمینی هفده سال در نجف زیست و در این هفده سال هرگز به تماشای رودخانه ای که در فاصله دویست متری خانه اش جاری بود نرفت
دوست دیگری می‌گوید : من حاضرم هفت قدم بسوی قبله بردارم وبه کلام الله مجید قسم جلاله بخورم که خمینی در اقامتگاهش مستراح نداشت و در این هفده سال هرگز به مستراح نرفت !
می پرسم : چطور ؟
میگوید : هفده سال صبر کرد تا بیاید ایران بشاشد !