اگر....
اگر روزگار بر مراد من بودی
و قلم بر مراد خود بر کاغذ نهادمی
جز تعزیت نامه ها ننوشتمی
اما ، مرا از آن غیرت آید
که هرکس
در احوال مصیبت دیدگان
نگاه کند از راه تماشا
مصیبت دیده ای بایستی
تا غم خود با او بگفتمی
با تو چه توان گفت ؟
تو را بوی شیر از دهان آید!
و قلم بر مراد خود بر کاغذ نهادمی
جز تعزیت نامه ها ننوشتمی
اما ، مرا از آن غیرت آید
که هرکس
در احوال مصیبت دیدگان
نگاه کند از راه تماشا
مصیبت دیده ای بایستی
تا غم خود با او بگفتمی
با تو چه توان گفت ؟
تو را بوی شیر از دهان آید!
«عین القضات همدانی »