دنبال کننده ها

۳ بهمن ۱۳۹۹

از عجایب روزگار

حدود پنجاه سال پیش در زنجان یک آقایی دوچرخه اش را جلوی دکان مشدی حسن گذاشت و گفت : مشدی حسن جان ! این دوچرخه اینجا پیش شما بماند بروم نیم ساعت دیگر بر میگردم .
رفت و هرگز بر نگشت .
مشدی حسن که بعدها به مکه رفت و حاج حسن شد پنجاه سال تمام این دوچرخه را به امانت نگهداشت .
امسال پس از درگذشت حاج حسن نعلچی گر ، شهرداری زنجان مجسمه او و همان دوچرخه را بعنوان« نماد امانت داری » در یکی از خیابان های شهر نصب کرد.
هفته پیش دوچرخه ای که پنجاه سال نزد حاج حسن به امانت مانده بود دزدیده شد !
May be an image of 1 person, bicycle and monument

ما چنین همسایه با معرفتی داریم .
May be an image of text that says 'C IN THIS HOUSE. WE BELIEVE: BLACKLIVES BLACK WOMEN'S RIGHTS ARE HUMAN RIGHTS MATTER NO HUMAN IS ILLEGAL SCIENCE IS REAL OVE MATTER KINDNESS YOUR LOVE ABILITY IS EVERYTHINT /THEWAWHSHOP HING'


شازده

صدایش میکنیم شازده. از آن شازده هاست که با هر شاه و شازده و خان و کدخدایی مخالف است .
از شازده می پرسم. کجایی هستی؟
می‌گوید: در بندر پهلوی توی بیمارستان پهلوی واقع در بلوار پهلوی نبش کتابخانه پهلوی روبروی پارک جنگلی پهلوی به دنیا آمدم ، در دبستان و دبیرستان پهلوی درس خواندم، در باشگاه پهلوی فوتبال بازی میکردم ، از دانشگاه پهلوی لیسانس گرفتم ، در بنیاد پهلوی استخدام شدم ، در کلوپ پهلوی واقع در چهار راه پهلوی روبروی پارک شاهنشاهی دامادی ام را جشن گرفتم ، پسرم در زایشگاه پهلوی نزدیک میدان پهلوی به دنیا آمد، در کودکستان پهلوی تاتی تاتی رفتن را آموخت و قرار بود در دبستان و دبیرستان و دانشگاه پهلوی درس بخواند که این انقلاب کوفتی از راه رسید و :
چنان زد بر بساطم پشت پایی
که هر خاشاک ما افتاد جایی
می خندم و میگویم : چه سعادتی! اگر بعد از آن انقلاب کوفتی به دنیا آمده بودی باید در دبستان و دبیرستان و دانشگاه امام خمینی در خمینی شهر درس می خواندی، در تیم فوتبال امام خمینی فوتبال بازی میکردی، از دانشگاه امام خمینی روبروی بیمارستان خمینی لیسانس و فوق لیسانس و دکترا میگرفتی ، در مسجد امام خمینی نماز میخواندی . در حسینیه امام خمینی سینه میزدی. در بنیاد امام خمینی استخدام میشدی و در گورستان امام خمینی هم دفن میشدی !

از رنج مان شعور بسازیم


( از : منیرو روانی پور )
نگاه اینها(غرب) به زندگی فرق می کنه.
سیستمی که منجر به رسیدن به هدف وتشکیل هویتشان میشود، متفاوته.
هد‌ف همه انسان ها رسیدن به به آرامش و آسایشه اما برخی، ازرنجشان، شعور می سازند برخی رنج را دستمایه نا امیدی می کنند.
قومی، گله ای، اگرنگاه کنیم،ما رنجمان را پیراهن عثمان می کنیم تا بزنیم توسر خودمان.نگاه ها را جلب کنیم و توجه بخریم. (قصه معروف عاشورا نمونه علنی وتاریخی ان ) ویا از دیگران کولی بگیریم
دراین فرهنگ متفاوت اول چشم درچشم واقعیت مشکل را می بینند و بعد به این فکر می افتند که چه طور حلش کنند.
سرگذشت بایدن را همه ما دیگر می دانیم. واقعا چه بلایی بوده که سرش نیامده باشد.
سرگذشت پدرمادری که دانشگاه هاروارد را هم ساختند ورد زبان همه هست
مردم این جا مذهبی هستند اما دوقلوهای بهم چسبیده انشالئه وماشالئه
جایی میان مردم ندارند.
می گویند بایدن از بیست شش سالگی می خواسته رئیس جمهور امریکا شود ..وسرنوشت چه کارها که با او نکرده،
حالا در هفتاد هشت سالگی -سنی که درفرهنگ ما مردم باید پاهایشان را روبه قبله درازکرده باشند رئیس جمهورست..
آخوند هم نبوده که کریم الکاتبین به او کمک کرده باشد.
کارکرده.ناامید نشده -چون فرهنگ او، فرهنگ نا امیدی نیست.
ودر سرزمین کفار جایی برای کسانی که کار می کنند هست. درست برخلاف سرزمین عدل آزادی و کرامت انسانی وادعاهای دهن پرکن دیگر
اخر برنامه که نشانش می داد سرحال تر وقبراق تر از صبح بود
چقدر بهم دیگه بگیم نمیشه -ما بدبختیم -هرچی سنگه برای پای لنکه - کشورمان را غارت کردند و دشمن فلان کرد و بهمان کرد.
چیزهایی در فرهنگ ما جا افتاده که دشمن جان همه ماست
اول از همه دروغ
و
متوهم بودن که ناشی از دروغی است که به خودمان می گویئم
دیگران را مقصر دانستن
مفت خوری که نمونه مشخصش جمهوری اسلامی است
منتظریم جانش را یکی دیگه بکند و دو دستی مثل مغول حمله کنیم بدون حفظ کپی رایت یا مراعات حال کسی که اولین گامها را برداشته.
مروارید چه جور تشکیل میشه
الماس چطور؟
از سختی ها ورنجها می شود الماس ساخت.شعور وشناخت همان الماس است
ولش کن بابا هیچ فایده ای نداره را بگذاریم کنار
هیج کاری نمیشه کرد را بذاریم کنار
هر حرکت کوچکی موثرست برای دگرگونی فرهنگ مرید مرادی ونمایشی ما
نمایش ندیم بابا
نمایش تاریخ وثروت و نسبی که به گوزالدوله می رسه.
نمایش مارکسیست لنیست بودن
و هگل و بکت و نیچه را با فرقون نبریم سر بساط تریاک کشی.
زندگی مبارزه دائمه
هنرمند و بخصوص نویسنده مبارز راه ازادی و انسانیته.
از دیگران یاد بگیریم .از تجربه دیگران وکارهایی که میکنند.
همه تو پر قو بزرگ نشدن
و همه کشورها دشمن ما نیستند.
وما تخم دوزرده ای نگذاشتیم که بخواهند مارا از روی زمین محو کنند.
یه کمی بهوش بیایم و فکرکنیم که ما نه فرهنگ برتری داریم نه تاریخ مشعشعی
اگر چیزی هم بوده گذشته.حالا موسم یادگرفتن ازدیگرانست.
یاد بگیریم!
زخم ها بر پیکر بشریت زد و سرانجام در غبار گم شد
May be an illustration of standing, suit, footwear and office

اصولگرا و اصلاح طلب
می گوید : آقای گیله مرد ! میشود یک سئوالی از شما بپرسیم ؟
میگوییم : بفرمایید
میگوید : حضرتعالی که ماشاءالله هزار ماشاءالله در علم کیمیا و سیمیا سر رشته دارید و به اعتراف خودتان با از ما بهتران و دالانداران و « ایران دزدان» و ایضا با «ایراندوستان » پالوده میل فرموده اید میشود بما بفرمایید فرق بین اصلاح طلبان و اصولگرایان چیست ؟
میگوییم : پدر آمرزیده ! ما را ترساندی . خیال کردیم میخواهی از ما سئوالات شرعی بپرسی و ما هم مثل خر توی گل بمانیم آنوقت جنابعالی به ریش ما بخندی
میگوید : طفره نرو آقای گیله مرد! به سئوالم پاسخ بده
میگوییم : والله تا آنجا که ما دیده ایم اصلاح طلب ها همان آدمکشانی هستند که فعلا گلوله شان تمام شده است
بررسی کارنامه دولت ترامپ درگفتگوی تلویزیونی آقای گیله مرد با تلویزیون پارس
Sattar Deldar 01 18 2021

۲۹ دی ۱۳۹۹

واستان از دست دیوانه سلاح
نهاد های نظامی و امنیتی ایالات متحده نگرانی خود را از بروز حملات مسلحانه در آیین سوگند ریاست جمهوری امریکا ابراز کرده اند.
بیش از بیست و پنج هزار تن از نیروهای گارد ملی امریکا راهی واشنگتن شده اند تا از تکرار رویدادهایی مانند یورش روز هفدهم دیماه به کنگره جلوگیری کنند
نهاد های امنیتی دولت فدرال بسرعت در حال بررسی پیشینه هزاران تن از نیروهای گارد ملی هستند و نگرانند مبادا افرادی از میان همین نیروها دست به اقدامات مسلحانه بزنند.
در این اوضاع و احوال کد اتمی ایالات متحده هنوز در دست آقای ترامپ است و می تواند با فشردن دکمه ای جهان و هر چه در او هست را به باد فنا دهد .
مولانا شعری دارد که گویی مصداق روزگار اکنونی ماست.
واستان از دست دیوانه سلاح
تا ز تو راضی شود عقل و صلاح
چون سلاحش هست و عقلش نه، ببند-
دست او را ، ورنه آرد صد گزند

جان تان جور است ؟

ممد آقا آمده بود دیدنم . از سفر افغانستان بر میگشت.
تا چشمش به من افتاد با مهربانی گفت :
صاحب! جان تان جور است؟
میگویم : خوبم ممد آقا جان . خوبم . همینکه هنوز کارمان به شفاخانه نکشیده است خوشحالیم .
می‌گوید : بود و باش تان چطور است ؟ حالی میرفتیم تاهو . به خودمان گفتیم هله! ناجوانی است اگر پس از چاشته به دیدن شما نیاییم.خانه تان آبادان ، آدم « زنده جان » اگر رخصتی یافت چه بهتر که به حیث رفاقت به دیدن این و آن برود .آدم‌ها که عسکر و ضابط طالبانی نیستند که آدمیزاد با دیدن شان سر چرخی بگیرد !
می پرسم : ممد آقا جان !از افغانستان چه خبرآورده ای؟
می‌گوید: ببین صاحب !هر گچالوی خرد و کلانی حالا برای خودش قوماندان شهر و ناحیه ای است و به لت و کوب خلایق سرگرم .هر کیسه بری هم به گریان کردن خلق خدا مشغول است. و هر چوکی دار مکتبی هم به چالان کردن آتش جنگ و آدمکشی .
قصه کردن حال و روز افغانستان موجب دق آوردن آدمی میشود . فقط این را بگویم که :
هرجا که سری بود فرو رفت به خاک
هر جا که خری بود بر آورد سری.
*********************************************************************************************
جان تان جور است؟= حال تان خوب است؟
بود و باش= زندگی- روزگار
هله= بر خیز - زود باش
نا جوانی= بی معرفتی
چاشته= ناهار
سر چرخی= سرگیجه
گچالو=سیب زمینی
قوماندان= فرمانده
لت و کوب= سرکوب
کیسه بر= جیب بر
چوکی دار مکتب= بابای مدرسه- فراش
چالان کردن = روشن کردن
دارندگی و برازندگی
در دارالخرافه اسلامی ، یک تابلوی نقاشی آیدین آغداشلو به مبلغ دوازده و نیم میلیارد تومان فروخته شده است .
دلم میخواهد یقه خریدار تابلو را بگیرم و بگویم :
مادر قحبه ! اینهمه پول را از کجا آورده ای ؟

شاه رفت


به رفیقم در ایران زنگ میزنم و میگویم: چه میکنی؟
می‌گوید: بمناسبت چهل و دومین سالروز فرار شاه خائن خدا بیامرز ! - که الهی نور به قبرش ببارد - رفته بودم مشت محکمی توی دهان امریکا و اسراییل و صهیونیسم و
استکبار جهانی بزنم
می پرسم : زدی؟
می‌گوید : چنان زدم که صدایش توی واشنگتن و تل آویو پیچید . نشنیدی؟
میگویم : نه! نشنیدم! من سانفرانسیسکو هستم . پیر شده ام گوش هایم هم کمی سنگین شده است!