آقای جونز و همسرشان - خانم ریتا - حول و حوش هفتاد و پنج سالگی پرسه میزنند . چنان میگویند و میخندند و هانی هانی میگویند که انگاری همین دیروز پریروز عروسی کرده اند .
از آقای جونز می پرسم : چند سال است ازدواج کرده اید ؟
سرش را میخاراند و میگوید : پنجاه و دو سال . سپتامبر آینده میشود پنجاه و سه سال !
میگویم : در این پنجاه و چند سال آیا هرگز اختلافی ؛ دعوایی ؛ بگو مگویی ؛ قهر و آشتی یی ؛ چیزی داشته اید ؟
میخندد و میگوید : میدانی جوان ! من در همان نخستین روز ازدواج مان تکلیفم را با همسرم روشن کردم !
میگویم : یعنی بقول ما ایرانی ها گربه را دم حجله کشته اید !
میگوید : وقتیکه ازدواج کردیم به همسرم گفتم : ببین ریتا جان ! اگر میخواهی این زندگی مشترک مان دوام بیاورد و گرفتار بحران و کشمکش و طلاق و طلاق کشی و دعوا مرافعه نشویم تو اصلا نباید در مسائل عمده زندگی مان مداخله کنی . فقط حق داری در مسائل جزیی اظهار عقیده کنی و هر کاری هم که دلت خواست انجام بدهی !
میگویم : عجب ؟ چه بانوی بزرگواری ! چه همسر حرف شنوی سر براهی !حالا بگو ببینم آن مسائل جزیی که ریتا خانم حق دخالت در آنها را دارد چیست ؟
میگوید : خریدن خانه ؛ خریدن ماشین ؛ اینکه مبل های خانه مان چه رنگی باشد و چه وقت آنها را عوض کنیم ؛ اینکه کی مسافرت برویم و کجا برویم ؛ اینکه با چه کسانی دوست باشیم و دوست نباشیم ؛ اینکه با چه کسانی رفت و آمد کنیم ؛ اینکه اسم بچه های مان را چه بگذاریم ؛ اینکه چه لباسی و کفشی بپوشم و چه رنگ کراواتی به گردنم بزنم . همه اینها مسائل جزیی است . ریتا خانم فقط می تواند در باره این مسائل جزیی تصمیم بگیرد و حق دخالت در مسائل عمده را ندارد !
می پرسم : خب ؛ مسانل عمده کدام است ؟
میگوید : جنگ در خاورمیانه ؛ گرسنگی در آفریقا ؛ بحران محیط زیست ؛ زلزله در شمال شرقی آسیا ؛ سیل در برزیل ؛ کودتای نظامی در گواتمالا ؛ بیکاری و فقر در امریکای لاتین ...اینها مسائل عمده هستند و در حوزه فرمانروایی من است و ریتا خانم بهیچوجه حق دخالت در این مسائل را ندارد .!!
از آقای جونز می پرسم : چند سال است ازدواج کرده اید ؟
سرش را میخاراند و میگوید : پنجاه و دو سال . سپتامبر آینده میشود پنجاه و سه سال !
میگویم : در این پنجاه و چند سال آیا هرگز اختلافی ؛ دعوایی ؛ بگو مگویی ؛ قهر و آشتی یی ؛ چیزی داشته اید ؟
میخندد و میگوید : میدانی جوان ! من در همان نخستین روز ازدواج مان تکلیفم را با همسرم روشن کردم !
میگویم : یعنی بقول ما ایرانی ها گربه را دم حجله کشته اید !
میگوید : وقتیکه ازدواج کردیم به همسرم گفتم : ببین ریتا جان ! اگر میخواهی این زندگی مشترک مان دوام بیاورد و گرفتار بحران و کشمکش و طلاق و طلاق کشی و دعوا مرافعه نشویم تو اصلا نباید در مسائل عمده زندگی مان مداخله کنی . فقط حق داری در مسائل جزیی اظهار عقیده کنی و هر کاری هم که دلت خواست انجام بدهی !
میگویم : عجب ؟ چه بانوی بزرگواری ! چه همسر حرف شنوی سر براهی !حالا بگو ببینم آن مسائل جزیی که ریتا خانم حق دخالت در آنها را دارد چیست ؟
میگوید : خریدن خانه ؛ خریدن ماشین ؛ اینکه مبل های خانه مان چه رنگی باشد و چه وقت آنها را عوض کنیم ؛ اینکه کی مسافرت برویم و کجا برویم ؛ اینکه با چه کسانی دوست باشیم و دوست نباشیم ؛ اینکه با چه کسانی رفت و آمد کنیم ؛ اینکه اسم بچه های مان را چه بگذاریم ؛ اینکه چه لباسی و کفشی بپوشم و چه رنگ کراواتی به گردنم بزنم . همه اینها مسائل جزیی است . ریتا خانم فقط می تواند در باره این مسائل جزیی تصمیم بگیرد و حق دخالت در مسائل عمده را ندارد !
می پرسم : خب ؛ مسانل عمده کدام است ؟
میگوید : جنگ در خاورمیانه ؛ گرسنگی در آفریقا ؛ بحران محیط زیست ؛ زلزله در شمال شرقی آسیا ؛ سیل در برزیل ؛ کودتای نظامی در گواتمالا ؛ بیکاری و فقر در امریکای لاتین ...اینها مسائل عمده هستند و در حوزه فرمانروایی من است و ریتا خانم بهیچوجه حق دخالت در این مسائل را ندارد .!!