دنبال کننده ها

۱۹ فروردین ۱۳۹۵

جناب مستطاب عالی آقای مگس !

میگوید : شما جناب مستطاب عالی آقای مگس را می شناسی ؟
میگویم : آقای چی چی ؟
میگوید : آقای مگس
می پرسم: آقای مگس دیگر کیست ؟ ما آقای موش و آقای فیل و آقای شب پره و آقای کلب آستان علی دیده بودیم اما آقای مگس نوبر است والله !
میگوید : ما اسم این آقای عبدالله خان مان را گذاشته ایم آقای مگس ! برای اینکه با رمال شاعر است ؛ با شاعر رمال است ؛ با هر دو هیچکدام ؛ با هیچکدام هر دو
میگویم : تو هم دیواری کوتاه تر از دیوار عبدالله خان بیچاره گیر نیاورده ای ؟ چه هیزم تری بشما فروخته ؟
میگوید : این عبدالله خان ما  گاهی چپ است ؛ گاهی راست است ؛ گاهی میانه است ؛ گاهی جمهوریخواه است ؛ زمانی پهلوی چی است ؛ گاهی رضا شاهی است ؛ گاهی نیم پهلوی است . زمانی هم ریش میگذارد و میشود از سینه چاکان حکومت آدمخواران . خلاصه اینکه آش شله قلمکاری است که در طبله هیچ عطاری نیست .
میگویم : خب ؛ حالا چرا اسمش را گذاشته ای مگس ؟ قحطی اسم بود ؟
میگوید : این جناب مستطاب عالی آقای عبدالله خان  عینهو مگس را میماند . گاهی روی ظرف شیرینی می نشیند . گاهی با تاپاله کیف و حال میکند . زمانی با مردار دمخور میشود  .  زمانی هم روی لجن غلت و واغلت میزند  ؛ این است که اسمش را گذاشته ایم آقای مگس .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر