دنبال کننده ها

۲۵ آبان ۱۴۰۳

گلادیاتور ها

قرار است فردا جمعه در تکزاس آقای مایک تایسن ۵۹ ساله و آقای جیک پال ۲۷ ساله -دو تا گلادیاتور قرن - رو‌در روی هم قرار بگیرند همدیگر را لت ‌و پار کنند
آقای تایسن چه ببرد چه ببازد چهل میلیون دلار و آقای پال چه ببرد چه ببازد بیست میلیون دلار دستمزد میگیرند!
خدایا! خداوندا ! پروردگارا ! مگر ما چوب باقلاییم ؟ نکند ما را کنیز زاییده آنها را فاطمه سلطان ؟حمام بما رسید زنانه شد ؟ ما نه حافظ شدیم ، نه سعدی شدیم ! نه سلطان محمود شدیم ، نه فتحعلیشاه شدیم ، نه اعلیحضرت همایونی شدیم ، نه والا گهر شدیم ، نه آقا زاده شدیم ، نه مسعود بهنودشدیم ، نه شازده شدیم ، نه قهرمان ملی مثل پرویز ثابتی شدیم ، نه حاج آقا شدیم ! خب ! برای چه ما را آفریده بودی ؟ اگر ما را اینجور پیزی افندی نیافریده بودی از رونق کارخانه خلقت حضرتعالی کاسته میشد ؟ حالا نمیشد دستکم ما را گلادیاتوری مثل مایک تایسن میآفریدی ؟
⁃ خدایی به این ناخن خشکی ندیده بودیم والله !
May be an image of 1 person
See insights and ads
All reactions:
Zari Zoufonoun, Foroz Nader and 96 others

استاد میری

زمانی که چند تن از استادان سالمند دانشگاه یکی پس از دیگری در گذشتند ؛ یا بقول درویشان - خرقه تهی کردند-ابوالقاسم حالت این شعر را سرود و برای ابراهیم صهبا فرستاد :
یکی میگفت با استاد صهبا
که: استادی ، هنرمندی، مدیری
جوابش داد : خواهش دارم از تو
مرا دیگر به استادی نگیری
برای آنکه عزراییل گیرد
ز استادان ما جان با دلیری
شده این روزها بین اساتید
فراوان آفت استاد میری !
و صهبا در پاسخ ابوالقاسم حالت چنین سرود :
ز من حالت عجب تجلیل کردی
که استادی من تکمیل کردی
ولی با رندی و موقع شناسی
مرا کاندید عزراییل کردی
نه استادم ، نه میباشم هنرمند
تو بیجا ذکر این تفصیل کردی
هنوزم آب در جوی جوانی است
عبث ‌در مردنم تعجیل کردی !
ابراهیم صهبا بمناسبت روز مادر شعری گفته بود ضمن ستایش از مقام مادران ابراز تاسف کرده بود که متاسفانه از نعمت داشتن مادر محروم است
این شعر در مجله خواندنی ها چاپ شد و خسرو‌شاهانی در صفحه نمد مالی به صهبا چنین پاسخ داد :
مبر در جهان رنج بی مادری
در این غم بسی کهتر و مهترند
اگر بنگری نیک ، نصف جهان
همه مثل تو بی پدر مادرند !
See insights and ads
All reactions:
Zari Zoufonoun, Foroz Nader and 61 others

۲۲ آبان ۱۴۰۳

قول گیله مردانه و قول حافظانه

آقا ! خداوند هیچ آدمیزادی را بدهکار نکند ؛ هیچ آدمیزادی را گرفتار عبدالله شرخرهای وطنی نکند.
آقامون فردوسی طوسی حق داشت که هزار سال پیش فرموده بود :
بگویید این جمله در گوش باد
که یک تن به گیتی پریشان مباد
آقا !پارسال پیرار سال ، ما در کمال نومیدی و یاس فلسفی! قول گیله مردانه داده بودیم اگر آقای بایدن در انتخابات ریاست جمهوری پیروز بشود ‌و بر خر مراد سوار بشود همه رفیق رفقای دور و نزدیک مان را به یک فقره چلوکباب برگ با یک سیخ کوبیده اضافه و یک لیوان دوغ آبعلی مهمان میکنیم ( یکی نبود بما بگوید آخر پدر آمرزیده ! مرده شور آن کمال و معرفتت را ببرد ؛ ترا چه افتاده که خودت را داخل اینجور کارهای بی ناموسی میکنی و به دست خودت برای خودت مدعی میتراشی ؟)
آقا ! زد و بیاری اجنه و عساکر فیل سوار ابرهه حبشی آقای بایدن سر از صندوق ها در آورد و شد رییس جمهور .حالا نوبت رفیقان مان بود که از اقالیم سبعه فریاد بر آورند که : الوعده وفا !
از آنجا که از شانس خوش ما همه کارها باید راست بیاید رفیقانم از اقصای عالم از یمین ‌‌و از یسار قوچ وار پس میرفتند شیر وار پیش میآمدند و الم سراتی راه انداخته بودندکه : آقای گیله مرد ! پس چلوکباب مان چطور شد ؟ مگر وعده نداده بودی ما را به یک فقره چلوکباب چرب چیلی مهمان کنی؟آن وعده که دادید همه باد هوا بود ؟
حتی یکی از آن جعفر قلی های شکمو از لندن برایم پیغام فرستاده بود چون پول بلیط هواپیما ندارد پیاده راه افتاده است بیاید امریکا چلوکبابش را بخورد دوباره برگردد انگلستان ! تلگراف هم زده بود که علاوه بر چلوکباب ، چای دیشلمه با زولبیا بامیه و ایضا دو جعبه جوز قند هم میخواهد !حالا ما از کجا باید جوز قند گیر میآوردیم خدای عالمیان میداند .
ما مانده بودیم سفیل و سلندر که خدایا خداوندا ! جواب این عبدالله شر خر های وطنی را که عینهو کنه یقه مان را چسبیده اند چطوری بدهیم ؟ نمیشود مفری ، راه گریزی ، کلکی ، حقه ای، چیزی یادمان بدهی از شر این مگس های دور شیرینی خلاص بشویم ؟
آقا! از آنجا که ما باحضرت باریتعالی رفیق جان جانی هستیم و همه دعاهای ما مستجاب میشود آقای باریتعالی همشهری عزیزمان آن رند باده نوش ملحد شیرازی را به یاری مان فرستادتا از مخمصه نجات پیدا کنیم
مقصودمان این است که این همشهری ما جناب لسان الغیب هم هفتصد هشتصد سال پیش هی وعده میدادند که « کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور»
ما هفتصد هشتصد سال منتظر ماندیم از گلستان خبری نشد که نشد !
با خودمان گفتیم: عجبا ! حیرتا ! وقتی حافظ جان مان اینهمه وعده های سر خرمن میدهد و هیچکس جرات ندارد بگوید بالای چشمت ابروست چرا ما از این وعده ها ندهیم ؟
این بود که دل به دریا زدیم و گفتیم : علی الله ! هزار وعده خوبان یکی وفا نکند .چلوکباب بی چلو کباب !
خب ! حالا بجای اینکه یقه گیله مرد بیچاره را بچسبید که چلوکباب مان کو ؟ چرا نمیروید یقه این همشهری مان را نمی چسبید که گلستان مان کو ؟ ها ؟
زورتان فقط به گیله مرد بیچاره میرسد ؟مگر نمیدانید آن یکی همشهری مان فرموده است : مروت نباشد بر افتاده زور ؟
عجب آدم های ضعیف کشی هستید ها ؟زورتان به حافظ نمیرسد آمده اید گریبان ما را چسبیده اید ؟
May be an image of 1 person, temple and monument
See insights and ads
All reactions:
Farrokh RiazSadri, امیر شریف and 7 others