زمانی که چند تن از استادان سالمند دانشگاه یکی پس از دیگری در گذشتند ؛ یا بقول درویشان - خرقه تهی کردند-ابوالقاسم حالت این شعر را سرود و برای ابراهیم صهبا فرستاد :
یکی میگفت با استاد صهبا
جوابش داد : خواهش دارم از تو
مرا دیگر به استادی نگیری
برای آنکه عزراییل گیرد
ز استادان ما جان با دلیری
شده این روزها بین اساتید
فراوان آفت استاد میری !
و صهبا در پاسخ ابوالقاسم حالت چنین سرود :
ز من حالت عجب تجلیل کردی
که استادی من تکمیل کردی
ولی با رندی و موقع شناسی
مرا کاندید عزراییل کردی
نه استادم ، نه میباشم هنرمند
تو بیجا ذکر این تفصیل کردی
هنوزم آب در جوی جوانی است
عبث در مردنم تعجیل کردی !
ابراهیم صهبا بمناسبت روز مادر شعری گفته بود ضمن ستایش از مقام مادران ابراز تاسف کرده بود که متاسفانه از نعمت داشتن مادر محروم است
این شعر در مجله خواندنی ها چاپ شد و خسروشاهانی در صفحه نمد مالی به صهبا چنین پاسخ داد :
مبر در جهان رنج بی مادری
در این غم بسی کهتر و مهترند
اگر بنگری نیک ، نصف جهان
همه مثل تو بی پدر مادرند !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر