دنبال کننده ها

۲۷ دی ۱۳۹۸

من دیگر دموکرات نیستم


روزی روزگاری کسی از من پرسیده بود در همه دنیا از چه چیزی بیشتر بدت میآید ؟
گفته بودم : سعی میکنم این حس نفرت را در درون خودم خفه کنم اما هر چه زور میزنم نمیتوانم . گاهگاهی از کسانی چنان بدم میآید که آرزو میکنم کاشکی هرگز پا به این جهان ننهاده بودند.
می پرسد : مثلا چه کسانی؟
میگویم : خمینی. پوتین . و توده ای ها .
حالا امروز مجبورم نام نانسی پلوسی را هم به این لیست سیاه اضافه کنم .
من در تمامی عمرم دموکرات بوده ام . از حزب دموکرات امریکا پشتیبانی کرده و گهگاه پای علم و بیرق شان سینه زده ام. اما از امروز دیگر دموکرات نیستم . نمیخواهم پشتیبان و عضو حزبی باشم که با قاتلان فرزندان میهنم همسویی میکند . نمیخواهم هوادار حزبی باشم که از تصویب قطعنامه ای در حمایت از جنبش سراسری مردم میهنم جلوگیری میکند. نمیخواهم در کنار حزبی قرار بگیرم که چشم خود را بر همه رویدادهای خونبار میهنم می بندد و برای قاتلان فرزندان و برادران و خواهران و مادران و پدران سرزمینم هورا می کشد
حزب دموکرات امریکا به آنچنان درجه ای از سقوط اخلاقی رسیده است که می تواند براحتی با حزب الله لبنان و طالبان و حماس و القاعده ائتلاف کند!
از اینکه روزی روزگاری از پشتیبانان حزب دموکرات بوده ام بسیار شرمسارم
من دیگر یک دموکرات نیستم
متاسفم. متاسفم

۲۵ دی ۱۳۹۸


دکتر عمه جان
عمه جان تا چشمش بمن می افتد با حیرت می‌گوید : چه بلایی سرت آمده پسر جان ؟ چرا اینطوری عینهو مرغ پر کنده شده ای؟ خدا نکرده مریض که نیستی؟
میگویم : چیز مهمی نیست عمه جان ، نگران نباشید . چند روزی بیمار بودم ، حالا دارم یواش یواش خوب میشوم . بادنجان بم آفت ندارد!
می پرسد : دکتر رفته ای؟
میگویم : هنوز نه !
کیفش را باز میکند و می‌گوید : میخواهی چند تا آنتی بیوتیک بهت بدهم تا همین امروز فردا خوب و سرحال و تر دماغ بشوی؟
میگویم : آنتی بیوتیک ؟ مگر می‌شود آنتی بیوتیک را بی تجویز دکتر خورد ؟از آن گذشته شما آنتی بیوتیک از کجا آورده ای؟
میخندند و می‌گوید : پارسال که ایران رفته بودم یک عالمه آنتی بیوتیک و قرص و شربت خریدم با خودم آوردم امریکا ! این دکتر های ینگه دنیایی لاکردار ها که چیزی سرشان نمی شود .من هر وقت مریض میشوم سه چهار تا از همین آنتی بیوتیک ها را می اندازم بالاحالم خوب می‌شود !
پا میشوم می‌روم بیمارستان .دکترم نامش دکتر شاه است. نام کوچکش را هرگز یاد نگرفته ام . یک نام چهار سیلابی است! تا مرا می بیند قبل از معاینه حال و احوال نوا جونی را می پرسد. دو سه تا از شیرینکاری های نوا جونی را برایش تعریف میکنم، او هم از ته دل میخندد
میگویم : دکتر جان ، بهتر است نامت را عوض کنی. آخر دکتر شاه هم شد اسم؟ اگر شاه هستی پس تاج و تخت و بارگاهت کو؟
می‌گوید : چرا ؟
می گویم :مگر نمیدانی نسل هر چه شاه و ملک و سلطان و خدایگان ور افتاده است ؟ اگر روزی روزگاری دری به تخته ای بخورد و انقلابی بشود میآیند ترا بخاطر همین نامت دار میزنند ! آنوقت ما از کجا یک دکتر خوبی مثل حضرتعالی گیر بیاوریم ؟
دکتر شاه می خندد ‌معاینه ام میکند . نیم ساعتی از فرق سر تا ناخن پایم را وارسی میکند .بعدش می‌گوید : پا شو برو !
می پرسم: نسخه ای ، دوایی، چیزی؟
می‌گوید : چیزیت نیست! یکی دو روزی استراحت کن ، مایعات بخور ، سیگار نکش ،روزنامه نخوان، تلویزیون نگاه نکن ، حالت خوب خوب می‌شود !
وقتی میخواهم از مطبش بیرون بیایم چشمم به تابلویی می افتد.تابلو را که میخوانم می فهمم که در ینگه دنیا هم لابد از این دکتر عمه جان ها فراوانند !
روی تابلو نوشته شده است : آنتی بیوتیک داروی بسیار مهمی است برای مبارزه با بیماریهایی که از طریق « باکتری » ها ایجاد میشوند نه از طریق « ویروس ها». آنتی بیوتیک نه تنها حریف بیماری های ویروسی نیست بلکه مقاومت آنها را چند برابر میکند . همه بیماری‌های زمستانی از قبیل سرماخوردگی و گلو درد و عفونت گوش و برونشیت بیماری‌های ویروسی هستند و آنتی بیوتیک حریف شان نیست .
حالا ما مانده ایم که خدایا ! خداوندا ! پروردگارا ! چطوری تفاوت بین ویروس و باکتری را برای دکتر عمه جان و دیگر دکتر عمه جان های وطنی توضیح بدهیم

۲۳ دی ۱۳۹۸


پیام آقای باریتعالی به ایرانیان
Iran, the people of the world stand with you!
Actually, no. Most of them don't care about you or even know you exist.
But I stand with you!
Actually, no. I'm imaginary.
But YOU stand with you.
And that's all you need.
#IranProtests2020
#IranProtests

پیشگویی های گیله مردانه


پیشگویی های گیله مردانه!
با گسترش اعتراضات مردمی و سر درگمی حکومت نکبت آدمخواران در رویارویی با این اعتراضات فزاینده ، چنین بنظر می‌رسد که در یکی دو ماه آینده شاهد تحولاتی باور نکردنی در میهن بلا زده مان باشیم
۱-روضه خوان کلید ساز استعفا خواهد داد
۲- یکی از آن گروهبان قوچعلی های پشمکی یک دولت نظامی تشکیل خواهد دادو مجموعه ای از سرگروهبان های اسبق و ژنرال های لاحق اعضای کابینه اش خواهند بود
۳- مجلس شورای اسلامی موسوم به طویله اسلامی منحل خواهد شد
۴- قانون اساسی جمهوری نکبت موقتا به حالت تعلیق در خواهد آمد
۵- سرکوب ها و بگیر و ببند ها افزون تر و شدید تر خواهد شد .
۶- چهار پنج تن از گروهبان قندعلی ها و گروهبان نقد علی ها به اتهام همکاری با امریکا و اسراییل و توطئه چینی برای سرنگونی هواپیمای خطوط هوایی اوکراین دستگیر و اعدام خواهند شد
۷- اعتراضات مردمی گسترده تر و عمیق تر خواهد شد و مردم فریاد خواهند زد : قوچعلی ! قوچعلی! اینم میگی نواره ؟ نوار که پا نداره!
۸-قیمت چادر زنانه به صد برابر خواهد رسید زیرا بسیاری از سرداران تریاکی و آیت الله های مافنگی با چادر زنانه به سوریه و عراق خواهند گریخت
۹- آغای عظما و گروهبان قوچعلی و آقای کلید ساز و پادشاه خراسان و مفاعیل خمسه و حسین شریعتمداری و آن مثلث مرگ بر دار مجازات آونگ خواهند شد
۱۰- ماله کشانی چون مسعود بهنود و مهاجرانی و علیز و سهیمی و نگهدار و توده ای ها دقمرگ خواهند شد و اگر زنده ماندند بهمان شغل سابق شان جاکشی گماشته می‌شوند
۱۱- و خورشید رهایی و آزادی در سراسر فلات ایران خواهد درخشید

خر پناهنده

خر پناهنده.!!
خر آمده بود نزد حضرت به پناه
حضرت دادش مبالغی یونجه و کاه
خر خورده و خر مست شد وراه افتاد
فریاد زنان : حزب فقط حزب الله
هادی خرسندی

۲۰ دی ۱۳۹۸

خدا شاه میهن


خدا شاه میهن
موهایش را به سبک و سیاق سربازان امریکایی کوتاه کرده است . یک شلوار سربازی و یک پوتین ساق بلند بپا دارد
روی پیراهنی که پوشیده نوشته شده است
God
Gun
Trump
بیاد روزگار خودمان می افتم. روزگاری که خدایی و شاهی و میهنی داشتیم
خدای مان را از ما گرفتند.
شاه مان در بازی شطرنج مات شد
و میهنی که گویی در غبار گم شده است
روزگار چه بازی ها که ندارد
بر جای رطل و جام می، گوران نهادستند پی
بر جای چنگ و عود و نی ، فریاد زاغ است و زغن

گروهبان قوچعلی


گروهبان قوچعلی و جنگ با امریکا
آقای امریکا میگوید موشک پرانی های جمهوری عزیز اسلامی به پایگاههای نظامی امریکا در عراق هیچگونه کشته و زخمی بر جای نگذاشته است است
آقای خبرگزاری دولتی فارس میگوید : بر اساس گزارشات! دقیق منابع آنها - که معمولا هیچ مویی لای درزشان نمیرود - هشتاد سرباز امریکایی کشته و دویست نفر زخمی شده اند.
همین خبرگزاری میگوید :« بیست نقطه »حساس این پایگاه با شلیک« پانزده » موشک بشدت آسیب دیده است.
ما از آقای ترامپ میخواهیم همین فردا پس فردا با راه انداختن یک تشییع جنازه مفصل از«مردگان نامریی! » ، این خبر خبرگزاری فالس! را تایید بفرماید اما یک سئوال گیله مردانه‌ هم داریم. سئوال مان این است که چطوری ممکن است پانزده موشک شلیک بشود اما « بیست نقطه استراتژیک!!» آسیب ببیند؟
یعنی موشک ها اول به یک نقطه استراتژیک ! بر خورد میکنند آنگاه دوباره با یاری امدادهای غیبی به پرواز در میآیند و یک نقطه استراتژیک دیگر را درب و داغان میکنند؟
آقای جمهوری اسلامی ! جناب آقای جمهوری اسلامی . خیال کن ما خریم . خیال کن ما نفهم و عقب مانده ایم . خیال کن ما همین حالا از علی آباد به دارالخرافه تان آمده ایم ،خیال کن حالا امریکا از ترس شما توی شلوارش شاشیده است ! اما شما را به روح آن امام ملعون تان دروغی بگویید که بشود باورش کرد
گیرم دو یست نفر که هیچ ، دو هزار تن از امریکاییان را کشتید
گیرم که دولت امریکا از ترس سرداران تریاکی شما ، از خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی و آفریقا و اقالیم سبعه عقب نشینی کرد
گیرم ما با این عقل نداشته مان همه فرمایشات شما را باور کردیم اما به دستان بریده حرضت ابرفرض! نمی توانیم قبول کنیم که «پانزده » موشک تان به «بیست نقطه استراتژیک » خورده است مگر اینکه آن نقطه استراتژیک « مناطق ممنوعه » عمه جان تان باشد !
آخر پدر آمرزیده ها ، وقتی رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح تان گروهبان قوچعلی و فرمانده کل نیروهای زمینی و دریایی و فضایی و هوایی و فرا زمینی تان یک روضه خوان مفلوک دو زاری است انتظار دارید موشک های روسی تان بجای مناطق استراتژیک نظامی به « مناطق ممنوعه عمه جان » تان نخورد ؟
🔹یک مقام آگاه در اطلاعات سپاه از حجم تلفات گسترده آمریکایی ها در حمله موشکی ایران خبر داد.
🔹وی گفت: مطابق گزارشات دقیق منابع ما در منطقه تا این لحظه دست کم ۸۰ نظامی آمریکایی کشته و حدود ۲۰۰ نفر زخمی شده‌اند که زخمی‌ها بلافاصله با بالگرد از این پایگاه بیرون برده شده‌اند.
🔹وی افزود: پایگاه عین الاسد یک مجموعه راهبردی برای آمریکا بوده که پشتیبانی از هواپیماهای بدون سرنشین دراین پایگاه انجام می شده است.
🔹این مقام آگاه افزود: ۲۰ نقطه حساس این پایگاه توسط ۱۵ موشکی که شلیک شد مورد اصابت قرار گرفت و تعداد قابل توجهی پهپاد و بالگرد منهدم شد.
🔹وی گفت: به رغم آماده باش کامل آمریکایی ها پدافند آنها نتوانست هیچ عکس العملی نشان دهد.
🔹این منبع آگاه افزود: ۱۰۴ نقطه حساس از مواضع آمریکا در منطقه شناسایی شده که به محض اولین خطای آمریکایی‌ها منهدم خواهد شد
خبر از فارس نيوز

سرمایه های بی جایگزین


سرمایه های بی جایگزین
این تصویری از جنازه های سرمایه های بی جایگزین ماست که حکومت نکبت اسلامی هر روز و هر شب به ملت و میهن بلازده ما ارمغان میکند
تا کی می توان نشست و گریست و مویه سر داد و شاهد خاموش عربده ها و خنده های اهریمنی این آدمخواران بود ؟
ضمنا یکی به این مردک پفیوز قلم بمزد روزماله نگار لندن نشین که گهگاه انگشتان خونین خود را در چشم و چال یک ملت فرو میکند بگوید یا خفه شود یا سرش را بگذارد بمیرد
ما با اینهمه درد دیگر تاب تحمل گربه رقصانی های تهوع آور او را نداریم

۱۸ دی ۱۳۹۸

مملی


معلم بود . شاعر بود . نویسنده بود . بهایی هم بود .
سالها ی سال ، نوشته بود . سروده بود . آموخته بود . آموزانده بود .
آنجا ، در شیراز ، در همسایگی ما ، در خانه های سازمانی میزیست . خانه ای کوچک با یکی دو اتاق . آنجا در محله ای بنام کوی فرح که حالا نامش را کوی زهرا کرده بودند .
پسرش را کشته بودند . مملی اش را . دارش زده بودند. با سیم خار دار . این را از مادر مملی شنیدم . مادری که همراه مملی مرد. سوخت و خاکستر شد .
مملی را گهگاه سر خیابان میدیدم . هفده هیجده سالی داشت . بلند قامت و سیه چرده . با چشمانی همچون چشمان آهو . زیبا بود این پسر . رخش بود این پسر . سلامی میکردو دستی به مهر تکان میداد و میگذشت . دستی به مهر تکان میدادم و میگذشتم .
شب بود . شب نه ! غروب بود . اما همه جا ظلمانی بود . ظلمتی به رنگ قیر . ظلمتی به رنگ ترس .
ناگاه خروشی بر خاست . خروش که نه ! فریادی ، فریادی از اعماق ظلمات . ناله ای از فراسوی آفاق . نعره ای . نعره ای از حلقوم زنی . مادر مملی بود . پسرش را کشته بودند . دارش زده بودند . با سیم خار دار . این را از مادر مملی شنیدم . همان که سوخت و فرو ریخت و مرد .
مرد ، شاعر بود . نویسنده بود . معلم بود . بهایی هم بود . پسرش را کشته بودند . شغلش را از کف داده بود . خانه اش را هم گرفته بودند . بیخانمان شده بود . بیخانمان .
گهگاه در خیابان زند میدیدمش . بی مقصدی و مقصودی از این خیابان به آن خیابان میرفت . پریشان حال و درمانده . با لباسی پاره پوره . همچون دیوانگان . نه ! نه ! دیوانه ای . دیوانه ای سرگشته ....
سی و هشت سال میگذرد . لاشخوران و لاشه خواران ، همچنان سور عزای ما را به سفره نشسته اند . و ابلیسی ، پیروز و مست ، همچنان نعره پیروزی سر میدهد .اما ، این خلق ، این خلق پریشان گرسنه ، این نواله را بر حلقوم ابلیسان و ابلیسیان زهر هلاهل خواهد کرد . امروز اگر نه ، فردایی در پیش است

جنگ پشه و حبشه


آقا ! ما دیشب دور از جان شما تا دم دمای صبح چشم روی چشم نگذاشتیم .اگر بی ادبی نشود همینطوری تا سپیده صبح مثل خایه حلاج لرزیدیم و عرق ریختیم.همه اش کابوس تیر و ترقه و بمب و خمپاره میدیدیم . همه اش جنازه های لت و پار شده و دست و پای بریده از آسمان می بارید . همه اش خواب جنگ میدیدیم .دچار چنان پریشانی هایی شده بودیم که مپرس.
خیال نکنید دل مان برای ایران و ایرانی میسوخته ها !! نه خیر !!گور پدرشان . ما بقول معروف گرگ باران دیده ایم . دل مان میلرزید که نکند خدای ناکرده زبانم لال با این تیر و ترقه هایی که بین پشه و حبشه رد و بدل می‌شود مختصر مایملکی که ما در ایران داریم و از قبل آن نان و بوقلمونی در ینگه دنیا میل میفرماییم یکباره دود بشود و به هوا برود و دست ما هم به هیچ عرب و عجمی نرسد
البته التفات میفرمایید که چهار پارچه آبادی و یکی دو فقره کاروانسرا و ‌مختصری هم ملک و مال ، مایملک چندان دندان گیری نیست ها ! اما هر چه باشد در روزگار پیری و از کار افتادگی به کارمان خواهد خورد و بقول قدیمی ها کاچی بهتر از هیچی است
باری! دم دمای صبح بود که خواب مان برد .اما مگر صدای این تیر و ترقه ها دست از سرمان بر میداشت؟ همینطور گلوله و خمپاره بود که عینهو جنگ کازرون روی سرمان میبارید
صبح که چشم مان را بازکردیم دیدیم پرزیدنت مان با توپ و توپخانه و قراولان و یساولان در یمین و در یسار با همان کراوات قرمز رنگ شان در حال سخنرانی است . دل توی دل مان نبود که بگوید همین حالا دستور داده است سیصد هزار بمب و موشک و نارنجک و خمپاره بسوی ایران شلیک بشود ، اما خدا را هزار مرتبه شکر دیدیم شعله های خشم همایونی فروکش کرده و ایشان عجالتا از خر شیطان پیاده شده و طرفین به مصداق « تو آنور جوب ، من این ور جوب ، پیرهن دونه ای هف صنار » تیر و ترقه ها را کناری نهاده و جنگ پشه و حبشه حالا حالاها شروع نمیشود و ما هم می توانیم با خیال راحت همان مختصر مایملکی را که در ایران داریم به پول نقد تبدیل بفرماییم و بیاییم ینگه دنیا و در کمال امن و آسایش نعره برکشیم که : نابود باید گردد. نابود باید گردد
یک داستان دیگری هم برای تان بگوییم برویم کپه مرگ مان را بگذاریم
ما یک پسر خاله ای داشتیم که حالا سی چهل سال است خط و خبری ازش نداریم . نمیدانیم زنده است یا مرده. چه میدانیم ؟ شاید دارد توی دانشگاه اوین درس میخواند
این پسر خاله جان مان آدم عجیب غریبی بود . اهل شر بود . اهل دعوا بود .آدم بزن بهادری نبود ها !اما نمیدانیم چرا دنبال شر میگشت . همه اش با این و آن دست به یقه میشد .از بس کتک خورده و زخم و زیلی شده بود یک جای سالم نمیتوانستی توی بدنش پیدا کنی.امامگر از رو میرفت ؟ مگر حیا میکرد ؟
یک روز خبر دادند که توی بیمارستان است . رفتیم بیمارستان دیدنش . دیدیم دماغش را خرد و خاکشیر کرده اند . روی صورتش ده بیست تا بخیه زده اند. پای چشم چپش هم چنان باد کرده عینهو بادنجان بم
گقتیم : چه بلایی سرت آمده پسر خاله جان ؟ تصادف کرده ای؟
در جواب مان گفت : چنان زدمش که تا دم مرگ هم یادش نمیرود
گفتیم : زدیش ؟ کی رو زدیش ؟ لاف در غربت و باد در بازار مسگرها ؟خدا از قد جنابعالی بر دارد بگذارد روی عقلت
گفت : پسر اوسا رحیم رو . چنان زدمش که شش ماه باید بیمارستان بخوابد
از بیمارستان آمدیم بیرون برویم خانه مان ،سر کوچه مان دیدیم پسر اوسا رحیم سر و مرو گنده ایستاده است و با بچه های محله اختلاط میکند و گل میگوید و گل می شنود
نمیدانیم پسر خاله جان مان زنده است یا به رحمت خدا رفته است . اما نمیدانیم چرا این هارت و پورت های آن آقای عظما و آن رییس جمبور مافنگی و آن سرداران تریاکی و آن غاز چرانان مجلس نشین ما را به یاد پسر خاله جان مان می اندازند
التفات میفرمایید که؟
از قدیم هم گفته اند
تو که بر بام خود آبگینه داری
چرا بر بام مردم میزنی سنگ ؟
یا بقول حضرت سعدی
ترا که خانه نئین است بازی نه این است