آنجا . در یک روستای سوت وکور ، در دل کویر ، به دنیا آمده بود . در خور بیابانک.
بعد ها رییس فرهنگ شده بود . شاعر وادیب بود. شعرهایش را در کتاب های درسی خوانده بودیم :
گرشاسب نامه اسدی طوسی را تصحیح و چاپ کرده بود .
کلیات سعدی را همراه محمد علی فروغی تصحیح و به چاپ رسانده بود .
تفسیر طبریرا در هفت جلد چاپ کرده بود . مدیر مجله یغما بود . سی سال یغما را منتشر کرده بود . از ۱۳۲۷ تا سال شوم ۱۳۵۷ .
صدها مقاله در باره فردوسی و شاهنامه نوشته بود . سرگذشت پیشگامان مشروطیت را نوشته بود .
آخر عمری ، در همان روستا ، در خور. در جندق بیابانک ، مدرسه ای ساخته بود . کتابخانه ای ساخته بود . ده هزار جلد از کتاب هایش را به همان کتابخانه هدیه داده بود . کتابداری استخدام کرده بود تا کتابخانه را بچرخاند . حقوقش را از جیب خودش میداد. بعدها کتابخانه اش را حسینیه کردند . کتاب ها گم و گور شدند . کتاب هایی نایاب . نامش را از روی کتابخانه اش برداشتند.
در همان روستا . خور و بیابانک. برای خودش آرامگاهی ساخته بود . بر فراز تپه ای . به این امید که در سایه سار سروی یا چناری ، تا ابدیت بیاساید .
وقتی مرد ، جنازه اش را به زادگاهش بردند . به خور بیابانک. استادان دانشگاه تهران همراه جنازه اش بودند . یکی شان مرحوم سعیدی سیرجانی.ایرج افشار هم بود . دبیر سیاقی هم بود . زرین کوب و اسلامی و باستانی پاریزی هم بودند . بسیار نام آوران دیگری هم بودند.
خوانده ام و شنیده ام که به فتوای شیخکی ابله . از قماش همان زاغ سار اهرمن چهرگان بی آب و رنگ ، کودکان بر جنازه او سنگ پرتاب کردند . همان کودکانی که در مدرسه اش درس خوانده بودند . سواد آموخته بودند . سنگبارانش کردند . راست و دروغش را نمیدانم . همان بلایی را بر سرش آوردند که بر سر فردوسی:
«در طبران مذکری بود که گفت نکذارم که اورا در قبرستان مسلمانان دفن کنند . که اورافضی است»
اورا در آرامگاهش دفن کردند . شنیده و خوانده ام فرزندانش سه شبانه روز آنجا بیدار نشسته اند مبادا حقگزاران بیایند جنازه اش را از خاک در بیاورند بسوزانند. باز راست دروغش را نمیدانم . ما مردمان حقگزاری هستیم ! هر کاری از ما بر میآید .
نامش حبیب یغمایی بود . و این شعر از اوست :
بگذرد این پلید دوران هم
که نمانده است عمر چندان هم
کس در این خانه جاودانه نزیست
دیو بیرون شود سلیمان هم
بشکافد ، پراکند ، ریزد
بام ها ، سقف ها و ایوان هم
یوم تبلی السرایر است و شود
زیر و رو ، آشکار وپنهان هم
ما ملت حقشناسی هستیم !هر کاری که در تصور عقل ناید از ما بر آید !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر