دنبال کننده ها

۲۰ فروردین ۱۴۰۲

به شما چه ؟

(محض یاد آوری )
آقا ! این روزها همه در حال نصیحت کردن ما هستند
در خانه ، زن مان نمیگذارد شیرینی و شوری و گوشت قرمز بخوریم
نصیحت مان میکند که اینها برایت ضرر دارد . کلسترول و قند خون و فشار خونت را بالا میبرد میفرستدت گورستان.
میآییم فیس بوک می بینیم عینهو حسینیه علی آباد سفلی را میماند ، یک بزرگواری آن بالا روی منبر نشسته است و دارد موعظه میکند و نصیحت مان میفرماید که : دروغ نگویید. بد اخلاق نباشید. با مردم مهربانی کنید. مال مردم را نخورید. تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز ، همسایه تان را دوست داشته باشیدو از این مهملات .
پشت بندش هم می بینی هزار نفر و ده هزار نفر همان جفنگیات و پند های حکیمانه را با رنگ و لعاب دیگری هی تکرار میکنند .
ما این نصیحت ها را می شنویم و میگوییم : خب پدر آمرزیده! تو که همچو آوازی داشتی چرا جلوی جنازه بابای خدا بیامرزت نخواندی؟
چهار قدم پایین تر دوباره گذرمان به تکیه حاجی عبدالله قره باغی و هیئت زنجیر زنان حضرت ابا عبدالله الحسین می افتد که باز نصیحت مان میفرمایند که: آی آقای فلانی ! بهشت زیر پای مادران است پس قدر مادرتان را بدانید .هرچه هم داد و قال راه می اندازیم که آقا جان ! مادرمان چهل سال است عمرش را بشما داده است و هفت کفن پوسانده است به خرج شان نمیرود که نمیرود .
میرویم مهمانی ، کنار استخر می نشینیم یکی دو گیلاس از آن شراب های ترس محتسب نخورده می نوشیم کله مان گرم میشود . میرویم یک نخ سیگار آتش میزنیم بلکه عیش مان کاملتر بشود ناگهان اشرف خانم دختر مرحوم مشدی ماشاالله از راه می‌رسد و تا چشمش به سیگار مان می افتد شروع میکند به نصیحت کردن مان که : آقای فلانی ! شما که ماشاالله هزار ماشاالله روشنفکر هستید و یک عالمه هم کتاب خوانده اید مگر نمیدانید سیگار سرطان زاست و ریه آدم را از میان می برد ؟ و آن سیگار را به کام مان زهر میکند .
باز خدا پدر این پزشک مان آقای دکتر تران را بیامرزد که اهل نصیحت و پند و اندرز و این حرف‌ها نیست . یک بار از من پرسیده بود سیگار میکشی ؟
گفته بودم : ای …. کم و بیش
گفته بود : کمتر بکش ! نه نصیحتم کرده بود نه اینکه گفته بود اگر سیگار بکشی فردا میروی قبرستان .
آقایان ! خانم ها ! رهای مان کنید والله ! دست از سرمان بردارید جان مادرتان! ما نصیحت شنو نیستیم . بگذارید آش خودمان را بخوریم و هرجور دل مان میخواهد شلنگ تخته بیندازیم !
عجب گیری کردیم ها !؟ فضولی موقوف ! آخر شما چیکاره اید که میآیید در زندگی من دخالت میکنید ؟
آقا ! ما اصلا نمی خواهیم عمر طولانی داشته باشیم ! نمیخواهیم آدم خوبی هم باشیم .بشما چه ؟شما مگر کدخدا رستم هستید ؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر