دنبال کننده ها

۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱

چه خبر است

آمده ام اینجا . محله ای در ساکرامنتو . میروم فروشگاه وینکو. نیمی از مشتریانش روسری بسرند. دور و برم را نگاه میکنم و میگویم: نکند وارد افغانستان شده ام؟ هر جا که چشم می اندازم مردانی ریش دار و زنانی روسری بسر در چشم اندازم هستند . با همان لباده ها و جلیقه ها. روبروی فروشگاه وینکو ، شاپینگ سنتر بزرگ و زیبایی است . میروم آنجا . همه فروشگاهها بسته اند . خالی شده اند . فقط یک سینما و یک سلمانی و یک گالری نقاشی بازند اما هیچ مشتری ندارند. کمی بالا و پایین میروم . قدم به قدم تابلوهای “ For Lease “ نصب کرده اند . نه یکی نه دو تا . صدتا .به خودم میگویم چه خبر شده است؟ ما که همین امروز سی و سه میلیارد دلار به اوکراین داده ایم تا برود با روس و ‌پروس بجنگد آیا هیچ میدانیم اینجا بر سر مردمان مان چه میآید؟ آیا هیچ میدانیم چه چیزی در انتظار فرزندان ماست؟ این فروشگاههایی که یکی پس از دیگری تعطیل شده اند روزی و روزگاری « نان دانی» مردان و زنان و خانواده هایی بوده اندکه با هزار آرزو و امید برای خود کسب و کاری راه انداخته بودند . . هیچ میدانیم بر سرشان چه آمده است ؟ به کجا میرویم ؟ سیاستمداران ما مملکت ما را به کجا میکشانند؟ من تقریبا چهل سال است در امریکا هستم . در این چهل سال هرگز با چنین تورمی روبرو نبوده ام . من بیش از سی سال در این مملکت کسب و کار داشته ام . هیچ یادم نمیآید که سال بسال یک سنت به قیمت اجناسم افزوده باشم . هیچ یادم نمیآید که قیمت بنزین از دو دلار و سه دلار بالاتر رفته باشد . چه بر سرمان آورده اند که بنزین گالنی هفت دلار است و اجاره یک آپارتمان یک اتاقه بیش از دو هزار دلار !؟ برای چه باید برویم در عراق و افغانستان و یمن و اوکراین بجنگیم در حالیکه میدان جنگ اصلی مان همین جاست ؟ جنگ با فقر . جنگ با نژاد پرستی . جنگ با بی عدالتی . جنگ با بی خانمانی. اینجا وطن دوم من است . من شهروند این سرزمینم . دلم بدرد میآید وقتی می بینم سرزمینم رو به تباهی می‌رود . این مردان و زنانی که اینجا با لباده و روسری و حجاب اینسو و آنسو میروند قربانیان همان جنگ هایی هستند که ما برای آنها رقم زده ایم . دیگر وقت آنست که شرمسار شویم . شرمسار خویش و شرمسار میلیونها مردمی که راه بجایی ندارند .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر