با رفیقم امیر خان جابری عضو تیم ملی فوتبال ایران در عهد آن خدا بیامرز.
---------
وقتی این عکس را نگاه میکنم بیاد روزان و شبان خوش و شاد دوران پیشا کرونایی می افتم که ماهی یکی دو بار با چند تن دیگر از رفیقانم دور هم جمع میشدیم و میخوردیم و می نوشیدیم و می خندیدیم و امیر هم با آن صدای مخملینش برای مان ترانه میخواند و خاطرات روزگاران شیرین دوران طاغوت! را در ما زنده میکرد
یادم میآید یک شب رفته بودیم خانه اش . انوشیروان روحانی و رضا روحانی هم آنجا بودند. آنها پیانو زدند و امیر خواند و من هم یکی دوتا شعر خواندم و شب بسیار خوشی گذشت .
یکبار دیگر هم رفتیم خانه اش . امیر برای مان خواند و آخر شب وقتی میخواستیم برویم خانه مان یک سی دی بمن داد و گفت : حسن جان ! این را توی ماشین گوش کن
آمدیم نشستیم توی ماشین و دیدیم چند تا از ترانه های قدیمی را خوانده و بصورت سی دی در آورده است
فردایش تلفن کردیم و گفتیم : امیر جان !هر وقت ما خانه ات میآییم از دستت کم زجر میکشیم که حالا توی ماشین مان هم باید آن صدای نکره ات را گوش کنیم و عذاب بکشیم ؟
امیر علاوه بر اینکه رفیق خوب و خواننده خوب وفوتبالیست خوب و اقتصاد دان خوبی است آشپز بسیار خوبی هم هست
هر وقت سربسرش میگذارم و میگویم از صدایت ذله شده ام ، آخر چقدر باید از دستت عذاب بکشم؟ میگوید: دفعه دیگر اگر خانه مان آمدی توی غذایت مرگ موش میریزم!!
لعنت به این کرونا که ما را از دیدار دوستان و عزیزان محروم کرده است
اصلا آقا! کرونا خر است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر