دنبال کننده ها
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
مرحوم لاک پشت
عالیجناب ممفیس دچار حمله قلبی شده بود ، کم مانده بود قبض و برات آخری را بدهدبرود آن دنیا .
بردندش بیمارستان . سه چهار روزی بیمارستان خوابید ، دوا درمانش کردند .
هر وقت مرا می بیند عکس های گربه هایش را نشانم میدهد و از شیرینکاری آنها برایم تعریف میکند
وقتی عالیجناب ممفیس دچار حمله قلبی شد خانم دکتر تامارا در سفر بود ، وقتی شنید ممفیس در بیمارستان است با نخستین هواپیما به شهرمان بر گشت . برگشت سه شبانه روز کنار تختخواب گربه اش شب زنده داری کرد مبادا قرص ها و دواهای عالیجناب ممفیس دیر بشود ، مبادا خدای ناکرده عالیجناب ممفیس به رحمت خدا برود و ایشان کنارشان نباشند .
امروز شنیده ام عالیجناب ممفیس به رحمت خدا رفته است ، خداوند غریق الطاف بیکرانش بفرماید ، انا لله و انا الیه راجعون .
یاد خاطره ای افتادم :
چند سال پیش دخترم - آلما - آنزمان که هنوز دانشجوی دانشگاه بود رفته بود یکدانه لاک پشت خریده بود آورده بود خانه .
این جناب لاک پشت اندازه یک سکه قدیمی یک دلاری بود .
رفته بود یک خانه شیشه ای برایش خریده بود به پنجاه دلار ، یک عالمه شن و ماسه و سنگریزه رنگی براق هم خریده بود به خدا دلار ، چند ده دلار داده بود لامپ های رنگ وارنگ خریده بود توی خانه شیشه اش جا سازی کرده بود تا خدای ناکرده حضرت لاک پشت سردشان نشود و سرما نخورند ، یک عالمه هم غذاهای جور واجور برای عالیجناب خریده بود ، اما جناب لاک پشت اعتصاب غذا کرده بود لب به غذا نمیزد .
دخترم صبحها پیش از آنکه دانشگاه برود میآمد چند دقیقه ای قربان صدقه لاک پشت اش میرفت ، کلی ناز و نوازش اش میکرد و با لهجه غلیظ شیرازی میگفت آخه قربونت برم چرا غذا نمیخوری ؟ آنوقت میرفت دانشگاه . روزی هم چند بار زنگ میزد ببیند لاک پشتش غذا خورده است یا نه ؟
اما جناب لاک پشت لب به غذا نمیزد .
یک روز آمدم خانه دیدم دخترم دارد با تلفن صحبت میکند ، فهمیدم با دامپزشک حرف میزند ، چند دقیقه بعد لاک پشت را برداشت بردش بیمارستان ، پنجاه دلار پول ویزیت و سی چهل دلار هم پول دوا داد آمد خانه ، اما جناب لاک پشت همان شب جان به جان آفرین تسلیم کرد و همه ما را عزا دار کرد .
اگر بدانید آلما چه گریه هایی برای مرحوم مغفور لاک پشت میکرد ؟
بیچاره سگ ها و گربه های ایرانی !
بیچاره آدم های ایرانی !
See insights and ads
All reactions:
52Zari Zoufonoun, Karim Akhavan and 50 others۱۶ مرداد ۱۴۰۳
گل ممد
گل ممد از ایران برایم پیغام فرستاده است . من گل ممد را نمی شناسم اما انگاری گل ممد مرا می شناسد .
گل ممد برایم نوشته است :
عزیزکم ! از ماه سرطان در قفای تان می تاختم
من برای آقای کازرونی توربوز و لبلبو و جواری و کچالو و تراتیزک و گندنا میکاشتم. یک روز که بوقت چاشت به حیث حاجت خانه بیرون رفته بودم چاه کلانی دیدم و هزارو پانصد سکه طلا در آن یافتم »
خلاصه اینکه گل ممد میخواهد این هزار و پانصد سکه طلا را با من قسمت کند !
این را نوشتم بگویم یکوقت فردا پس فردا نیایید بگویید آقای گیله مرد سهم ما کو ؟ نکند مدعی بشوید پسر خاله یا دختر عمه گل ممد هستید ها ! اگر شریک خوب بود خدا برای خودش شریک می تراشید .
مگر نشنیده اید فرموده است لا شریک له ؟
————-
توربوز= هندوانه
لبلبو = چغندر
کچالو=سیب زمینی
جواری= ذرت
حاجت خانه= توالت
گندنا=تره
کلان = بزرگ
See insights and ads
All reactions:
56Zari Zoufonoun, Karim Akhavan and 54 others-
آن قدیم ندیم ها ؛ در دوره آن خدا بیامرز _ یعنی زمانی که همین آ سید علی گدای روضه خوان دو زار میگرفت و بالای منبر سر امام حسین را می برید و...
-
دوازده سال از خاموشی دوست شاعرم - ابوالحسن ملک - گذشته است . با ياد اين طنز پرداز ميهن مان ؛ يکی از سروده هايش را برای تان نقل می کنم . : تص...
-
لوطی پای نقاره می پرسد : آقای گیله مرد ! میشود بفرمایید شما چیکاره هستید ؟ میگوییم: سرنا چی کم بود یکی هم از غوغه آمد ؟برای چه میخواهی ...