دنبال کننده ها

۱۹ مهر ۱۴۰۱

آش نخورده و سق سوخته

آقا ! میخواستیم بپرسیم شما یک وکیل خوب سراغ ندارید ؟ میخواهیم دولت امریکا و اسراییل را به عدلیه بکشانیم !
می پرسید چرا؟
حالا خدمت تان عرض میکنیم :
آقای جمهوری اسلامی بما میگوید حقوق بگیران اسراییل و سازمان سیا هستیم . حالا که ما گرگ دهن آلوده و یوسف ندریده شده ایم میخواستیم این دولت های امریکا و اسراییل را به محکمه بکشانیم ببینیم چرا سال هاست حقوق ما را پرداخت نکرده اند !
ما سال های سال برای این پدرسوخته ها جاسوسی کرده ایم آنوقت چهار دلار حقوق ما را نداده اند

کابوس

شب ها کابوس می بینم. ده بار از خواب بر میخیزم . گاهی خود را عرق ریزان و لرزان در حال فرار از دست بسیجی ها می بینم ، گریه های مادرم را می شنوم. خواهرکم را می بینم که در چنگ مردانی با کلاهخود و باطوم اسیر شده است.میلرزم و میلرزم و میلرزم.
چند شبی است از بیدار شدن می ترسم. می ترسم . می ترسم
انسان با « رویا» به خواب میرود با « واقعیت» بیدار میشود
پدران ای پدران! از سنندج چه خبر؟ از زاهدان چه خبر ؟

پیام برای آسید علی روضه خوان


آسید علی آقا ! گوش میکنی؟میگوید : وقتی توالت خانه ات خراب میشود گناهش را گردن امریکا و اسراییل می اندازی؟
Fe Angel on TikTok

شعار همولایتی ها

امروز شعار همولایتی های ما در رشت این بود :
‏ “ خمینی ای امام، تی ماره من بگام”
May be an image of bird

۱۸ مهر ۱۴۰۱

کدام دیکتاتور ؟

روی دیوار می نویسد :
مرگ بر دیکتاتور
گزمه ها بر سرش می ریزند و با چماق و باطوم استخوان هایش را می شکنند .
آنگاه دست و پا شکسته به زندانش می برند .
چند هفته ای در بیغوله ای ظلمانی زندانی می شود .
حالا روز محاکمه اوست
قاضی صلواتی میگوید : سه سال زندان .
مرد می پرسد : به چه اتهامی؟
قاضی صلواتی میگوید : سه سال زندان برای مردی که بر دیوار نوشته است مرگ بر دیکتاتور !
مرد میگوید : کدام دیکتاتور؟ منظورم رضا شاه بود ! مگر شما طرفدار رضا شاه هستید؟
قاضی صلواتی در میماند . میگوید : به قید وثیقه آزادش کنید.
مرد آزاد میشود اما رو به قاضی صلواتی میکند و میگوید : شما خودتان منظورتان کدام دیکتاتور بود ؟

۱۷ مهر ۱۴۰۱

آی کیف میکنم ... آی کیف میکنم

آی کیف میکنم وقتی می بینم دختران و پسران سرزمین مان با دست خالی دلاورانه در برابر مزدوران و سرکوبگران اسلام می ایستند و بی آنکه در جستجوی رهبر و پیشوا و شیخ و شاه باشند این اپوزیسیون پفکی توخالی و این کنشگران رنگ وارنگ بی هویت و آن برنده جایزه صلح نوبل و آن مدعیان منقلی سینه چاک آزادی و دموکراسی را به تخم پسرشان هم حساب نمی کنند و دلاورانه پیش میروند و از پای نمی نشینند
آی کیف میکنم وقتی می بینم از شعارهای «رضا شاه روحت شاد »و « یا حسین میر حسین »و « الله اکبر» و « امام زمان » خبری نیست و پشیزی برای این انقلابیون مافنگی روز دوشنبه ارزش قائل نیستند .
آی کیف میکنم وقتی می بینم منتظر الوکاله ها و منتظر الوزاره های سنواتی دم شان را روی کول شان گذاشته و در سوراخ موش پنهان شده اند و هنری جز صدور بیانیه ها و اعلامیه های آبکی ندارند.
راستی ، این خانم شیرین عبادی که مآلا میبایست پیشقراول این جنبش عظیم ملی باشد کجاست؟ آیا رفته است در مسجد مسلمانان واشنگتن نماز وحشت یا نماز آیات بخواند ؟
آیا نمی تواند با داشتن چنان موقعیت ممتاز و یگانه ای بقول خودشان « از یک دختر روستایی» که به اندازه صدها حزب و تشکیلات سیاسی چهره کریه ملایان و زمامداران ایران را برای جهانیان عریان کرده است قدمی در همراهی و همگامی با فرزندان مان بر دارد ؟
آی کیف میکنم وقتی می بینم این جنبش آزادیخواهانه « جنبش بی سر » است و هیچ پیشوا و رهبری را در آن راهی نیست.
میدانم و خوب میدانم که از درون همین جنبش بی سر ، یک « اسلاو هاول» و یک « ماندلا » و یک « گابریل بوریج »بر خواهد خاست و ابرهای اندوه از آسمان سرزمین مان خواهد رفت و آفتاب آزادی و آبادی بر فراخنای فلات ایران خواهد تابید
چشم براه آن روز هستیم
————
آقای جمهوری کثافت اسلامی! این عکس را می بینی؟ پس چرا نمیمیری؟
No photo description available.

آمدیم ، سوختیم ، ماندیم

کودکی مان با ترس ولرز گذشت ۰پدر مان مصدقی بود . بعد کودتا شب و روز تن مان میلرزید که نکند یکوقت بیایند بابای مان را بگیرند ببرند سر به نیست کنند . بیچاره مادر چه اضطرابی داشت . وما چقدر از پاسبان ها می ترسیدیم . هنوز هم می ترسیم .
جوانی مان هم با ترس و لرز گذشت . در تب و تاب و اضطراب .
صبح که رادیو را باز میکردیم همراه با تلاوت آیاتی از کلام الله مجید !نام رفیقان و برادران و خواهران مان را می شنیدیم که ساعتی پیش به جوخه های مرگ سپرده شده بودند .
ابلیس مغرور مست ، سور عزای ما را به سفره نشسته بود
و اینک در پیرانه سری در فراسوی دریا ها و اقیانوس ها هراسی دیگر بر جان مان چنگ انداخته است و مدام با ترس و لرز از خود می پرسیم : چه خواهد شد ؟آیا پیروز میشویم یا اینکه اجساد مان همچون روزنامه ای مچاله در کوچه های پرت جهان خواهد پوسید ؟
آمدیم
رنج بردیم
سوختیم
ماندیم

زن ، زندگی ، آزادی

هنرمندان جهان پشتیبان جنبش زن. زندگی. آزادی
For Woman, Life, Liberty - Rana Mansour

۱۵ مهر ۱۴۰۱

دعوا با یک سلطنت طلب

آقا! ما اگرچه طنز می نویسیم و گهگاه شما را میخندانیم اما بینی و بین الله آدم بد اخلاقی هستیم . اهل تعارف های کاسبکارانه و پاچه ورمالی های موسمی هم نیستیم . زن مان اسم مان را گذاشته است اصغر ترقه! حق هم دارد . همه رفیق رفقای مان ما را به بد اخلاقی و رک گویی می شناسند . اصلا حوصله آدم های پاچه ورمال را نداریم .
این را گفتیم تا شما ما را بهتر بشناسید و گول قربان صدقه رفتن های گاه و بیگاه ما را نخورید.
وقتی روز تولدمان میشود رفقای مان میآیند دیدن ما . اما بجای اینکه برای مان هدیه ای چیزی بیاورند هدیه ای برای زن مان میآورند ! ما می پرسیم : آقا جان ! خانم جان ! انگار یادتان رفته روز تولد ماست . چرا برای ایشان هدیه آورده اید ؟
میگویند برای اینکه میخواهیم به ایشان جایزه صبر و برد باری بدهیم که توانسته است چهل و سه سال یک آدم نق نقوی نازک نارنجی من مره قوربانی مثل حضرتعالی را تحمل کند !یکی شان هم پیشنهاد کرده بود یک مجسمه ای از ما بسازند و در شهر سیاتل کنار مجسمه مرحوم مغفور آقای لنین نصب کنند بعنوان یکی دیگر از دیکتاتورهای عالم !
می بینید ما چه رفیقانی داریم ؟ بگذریم .
چند وقت پیش ما یک مطلب طنزی نوشته بودیم که اگر فردا پس فردا دری به تخته ای بخورد و این اعلیزحمت یکدست گورش را گم بکند لابد باید هزاران مجسمه از رضا شاه و شهبانو و شازده و آن اعلیحضرت رحمتی بسازیم و سر هر چهار راهی یک مجسمه بگذاریم
یکی از این سلطنت طلبان دو آتشه نازنین به تریج قبای شان برخورده است و مختصری ما را مشتمالی کرده اند .
ایشان می نویسند :
« بد انديشى ، قضاوت كردن و تيكه انداختن هاتون به خاندان پهلوى به نظر ميرسه خيلى باب ميل رفقاى ملى منقلى ، توده اى ، مصدقى و غيره شماست كه چپ و راست شما رو به ذوق مياورند و تشويق ميكنند آقاى گيله مرد ! چه خوب شد كه حداقل امكانات دوران شاهنشاهى اين موقعيت و شانس رو بشما داد كه به دانشگاه برويد و از فرصت ها استفاده كنيد و در انقلاب شكوهمندتون يار و ياور رفقا باشيد .»
Nazanin Sikaroudi
در پاسخ به فرمایشات نازنین خانم نازنین نوشتیم که :
«نازنین خانم نازنین
میشود بفرمایید ما کجا و کی به خاندان« جلیل» پهلوی تیکه انداختیم؟
شما مگر وکیل مدافع خاندان پهلوی هستید؟ ما خودمان سال‌های سال با اعلیحضرت رحمتی رفیق بودیم و با هم پالوده میل میفرمودیم ،حالا شما میگویید ما به آن خدابیامرز و خاندان جلیلش تیکه می اندازیم ؟ بشما چه ربطی دارد ؟ ما میخواهیم با شاه مان و شاهزاده مان شوخی کنیم و سر به سرشان بگذاریم . شما مگر کدخدا رستم هستید ؟ بقول دوستان آذربایجانی سنه نه؟ دوست ندارید شوخی های مان را بشنوید تشریف تان را ببرید
ما هم چپ هستیم ،هم ملی مذهبی هستیم .هم مصدقی هستیم ، هم سلطنت طلب هستیم ، هم توده ای هستیم ، هم از حکومت عزیز اسلامی حقوق میگیریم ! خب ، بشما چه ؟
از همه اینها گذشته اگر ما به دانشگاه رفته و درس خوانده ایم شهریه اش را از پول نفت و از پول مالیات پدران و مادران مان داده اند نه از جیب مبارک آن اعلیحضرت رحمتی !
لطفا آش خودتان را بخورید و گاو گند چاله دهان نشوید و تشریف مبارک را ببرید »
می بینید آقا ؟ آنوقت میگویند این آقای گیله مرد بد اخلاق است! مگر اینها میگذارند ما خوش اخلاق باشیم !؟

از خاطرات یک دزد


دزدی که بزی ز دزد دزدد ،دزد است
چند سال پیش همسایه مان هفت هشت تا بز خریده بود . یک شب یکی از بزها را دزدیدم بردم فروختم چهارصد هزار تومان .
دو سه شب بعد دوباره خواستم بز دیگری بدزدم . گیر افتادم .
همسایه ام گفت : بز قبلی را هم تو دزدیده ای
گفتم : به دستان بریده حضرت عباس روحم خبر ندارد .
رفت عدلیه از من شکایت کرد . وکیل گرفت . سیصد هزار تومان به وکیل داد .
مرا کشاندند عدلیه . نتوانستند ثابت کنند بزشان را من دزدیده ام .
قاضی گفت : یا سیصد هزار تومان جریمه میدهی یا میروی زندان .
پرسیدم : اتهام ؟
گفت : قصد سرقت !
سیصد هزار تومان دادم آمدم بیرون . در این ماجرا صد هزار تومان کاسب شدم.
نه بیل زدم نه پایه
انگور خوردم تو سایه
اما صاحب بیچاره بز؟
هم بزش رفت هم سیصد هزار تومان پولش.
آره داداش! توی همچی مملکتی با چنین عدلیه ای ، ما اینجوری کاسبی میکنیم !
کلاهت رو نگهدار یکوقت خدا نکرده باد نبرتش!