در زمان آن خدا بیامرز - که الهی نور به قبرش ببارد - ما یک دم و دستگاه شیک و مامانی داشتیم که یک عالمه آدمهای شیک و مامانی در آن کار میکردند . اسمش بود سازمان جلب سیاحان !
ما هر وقت که از بلوار الیزابت رد میشدیم و چشم مان به آن تابلوی عظیم " جلب سیاحان " می افتاد ؛ تن مان شروع میکرد به لرزیدن و بیاد عدلیه و بقول قدیمی ها " اداره جلیله دعوا خانه " می افتادیم
به خودمان می گفتیم : جناب آقای گیله مرد ! مگر شما سیاح هستید ؟ جهانگرد هستید ؟ تا امروز غیر از دولتمنزل عمه جان تان پای تان را از ولایت تان بیرون گذاشته اید ؟ اصلا میدانید سیاح یعنی چه ؟ چه مرگ تان است ؟ چرا دارید بیخودی میلرزید و کم مانده است سکته ناقص بفرمایید ؟
تا میآمدیم به خودمان دلداری بدهیم دوباره چشم مان می افتاد به آن تابلوی کذایی سنگین رنگین و بمصداق "محنت زده را ز هر طرف سنگ آید " تن مان از نو شروع میکرد به لرزیدن .
گاهی از خودمان می پرسیدیم : جلب سیاحان یعنی چه ؟ یعنی هر جهانگرد فلکزده ای که پایش به ایران میرسد این سازمان عریض و طویل برایش حکم جلب صادر میکند و میفرستدش دوستاق خانه همایونی ؟
ترس مان همه اش این بود که نکند بیایند ما را بگیرند و بعنوان یک سیاح سر بهوا بفرستندتوی هلفدونی ؟
آقا ! ما از هر چه آخوند و شیخ و ملا و آیت الله - چه عظمایش چه غیر عظمایش - و همینطور از هر چه که رنگ و بوی جمهوری نکبتی اسلامی دارد بیزاریم و میخواهیم سر به تن هیچ فقیه و امام و رهبر معظمی نباشد اما همین جمهوری نکبتی اسلامی را بخاطر دو تا کارش ستایش می کنیم :
یکی اش این است که نام این سازمان عریض و طویل جلب سیاحان را به سازمان ایرانگردی و جهانگردی تغییر داده ؛ دیگر اینکه خدا را صد هزار مرتبه شکر دیگر صدای نکره شماعی زاده را از رادیو تلویزیونش پخش نمیکند .!!
میخواهید بما فحش بدهید ؟ بفرمایید !
ما هر وقت که از بلوار الیزابت رد میشدیم و چشم مان به آن تابلوی عظیم " جلب سیاحان " می افتاد ؛ تن مان شروع میکرد به لرزیدن و بیاد عدلیه و بقول قدیمی ها " اداره جلیله دعوا خانه " می افتادیم
به خودمان می گفتیم : جناب آقای گیله مرد ! مگر شما سیاح هستید ؟ جهانگرد هستید ؟ تا امروز غیر از دولتمنزل عمه جان تان پای تان را از ولایت تان بیرون گذاشته اید ؟ اصلا میدانید سیاح یعنی چه ؟ چه مرگ تان است ؟ چرا دارید بیخودی میلرزید و کم مانده است سکته ناقص بفرمایید ؟
تا میآمدیم به خودمان دلداری بدهیم دوباره چشم مان می افتاد به آن تابلوی کذایی سنگین رنگین و بمصداق "محنت زده را ز هر طرف سنگ آید " تن مان از نو شروع میکرد به لرزیدن .
گاهی از خودمان می پرسیدیم : جلب سیاحان یعنی چه ؟ یعنی هر جهانگرد فلکزده ای که پایش به ایران میرسد این سازمان عریض و طویل برایش حکم جلب صادر میکند و میفرستدش دوستاق خانه همایونی ؟
ترس مان همه اش این بود که نکند بیایند ما را بگیرند و بعنوان یک سیاح سر بهوا بفرستندتوی هلفدونی ؟
آقا ! ما از هر چه آخوند و شیخ و ملا و آیت الله - چه عظمایش چه غیر عظمایش - و همینطور از هر چه که رنگ و بوی جمهوری نکبتی اسلامی دارد بیزاریم و میخواهیم سر به تن هیچ فقیه و امام و رهبر معظمی نباشد اما همین جمهوری نکبتی اسلامی را بخاطر دو تا کارش ستایش می کنیم :
یکی اش این است که نام این سازمان عریض و طویل جلب سیاحان را به سازمان ایرانگردی و جهانگردی تغییر داده ؛ دیگر اینکه خدا را صد هزار مرتبه شکر دیگر صدای نکره شماعی زاده را از رادیو تلویزیونش پخش نمیکند .!!
میخواهید بما فحش بدهید ؟ بفرمایید !