دنبال کننده ها

۱۹ اسفند ۱۳۹۴

دیگی که برای من نجوشد ......

دربهمن 1336 ذدکتر منوچهر اقبال نخست وزیر ؛ تشکیل حزبی بنام " حزب ملیون " را اعلام کرد و چون اکثر وکلای مجلس و سناتور ها و وزیران عضویت این حزب را پذیرفته بودند به حزب دولتی معروف شد .
در شهر ما - لاهیجان - آقای رحیم صفاری مدیر روزنامه الفبا ؛  که برای سر و سامان دادن به تشکیلات این حزب زحمت بسیاری کشیده بود ؛ وقتی فهمید نام ایشان در لیست نامزدهای نمایندگی مجلس نیست بر اساس آن ضرب المثل معروف " دیگی که برای من نجوشد  سر سگ در آن بجوشد "دست بکاری زد که باید در کتاب های تاریخی بنویسند .
آقای صفاری صبح زود وارد باشگاه حزب شد . اوراق و مدارک خودش را بر داشت .هر کسی را که داخل باشگاه بود بیرون کرد . آنگاه یک کامیون آجر و مقداری هم گچ و سیمان فراهم کرد و یک بنا و چند کارگر ساختمانی آورد و دستور داد در ورودی باشگاه حزب را آجر چین کرده و رویش را هم گل مالی کنند !
ماموران انتظامی هم که تصور میکردند این هم لابد یکی از برنامه ها و طرحهای حزبی است که رهبر حزب دولتی در لاهیجان مامور اجرای آن است ؛ ادم هایی را که به تماشا ایستاده بودند کنار میزدند تا آقای صفاری بهتر بتواند ماموریت حزبی خود را انجام بدهد !
بعله قربان ! ما چنین همشهریانی داشتیم !!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر