بعد از ده روز گشت وگذار در شمال و جنوب کالیفرنیا بر گشتیم سر خانه زندگی مان.
من همه اش نگران گل هایم بودم . میگفتم نکند خشک شده باشند . رسیده نرسیده رفتم سراغ شان .
گفتم : سلام گل های عزیزم ! قول میدهم دیگر تنهای تان نگذارم ( بیچاره گل ها نمیدانند به قول و قرار ها ووعده وعید های آقای گیله مرد اعتباری نیست ).
دو سه روز آخر سفرمان را حوالی خلیج سانفرانسیسکو بودیم . به دیدن دوستان رفتیم . چند شهرک ساحلی را زیارت کردیم . و از هوای کاملا بهاری منطقه لذت بردیم
یکروز رفتیم هف مون بی(Half Moon Bay). یک عالمه کنار اقیانوس قدم زدیم. یک عالمه موج سواران را تماشا کردیم .
هف مون بی در روزگاران گذشته، در زمانه ای که تولید و فروش مشروبات الکلی در امریکا ممنوع بود بسبب مه آلود بودن دائمی اش یکی از مراکز تولید وقاچاق ویسکی و شراب و ام الخبائث بود ، اما امروزه شهرکی است با رستوران ها و بارهای ساحلی و میعادگاه جهانگردان .
آنجا در کرانه اقیانوس بر بلندای تپه ای رستورانی است با غذاهای دریایی بسیار خوب ، نامش Sam’s Restaurant
جایتان خالی آنجاناهاری خوردیم و بقول رفیقم مرتضی خان نگاهی پیاله ای هم نوشیدیم و سر خوش و شاد آمدیم خانه.
دیروز بهنگامبازگشت به ولایت مان ، سری هم به شهر « کاسترو والی» زدیم که الوین جونی آنجاست و تسا جونی را همدیدیم که روز تولدش بود و برای مان کلی شو اجرا کرد .
عصری راه افتادیم از بزرگراه ۵۸۰ و۶۸۰ به بزرگراه شماره پنج رسیدیم و بدون آنکه گرفتار راه بندان های موسمی بشویم راندیم بسوی بزرگراه شماره پنجاه شرقی و از آنجا راندیم بسوی روستا شهرمان .
سفر بعدی مان به نوادا خواهد بود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر