( هزار سال نثر پارسی)
عامل نسا و ابیورد ، خانه پیر زنی به غصب بگرفت .پیر زن به غزنین آمد و از وی به سلطان شکایت کرد .
زن نامه بستد و شادان نزد عامل بازگشت و فرمان بدو بنمود .
وی بدان فرمان اعتنایی نکرد ، پیر زن دیگر بار راه غزنین پیش گرفت و قصه به سلطان باز گفت .
محمود در آن زمان به کاری مشغول بود . در خشم شد و گفت :
بر ما بود که گوش به تظلم تو دهیم و فرمان بر دفع ظلم ظالم بنگاریم ، اگر وی نامه نخواند برو خاک بر سر کن !
پیر زن گفت : تو را فرمان نبرند من چرا خاک بر سر کنم ؟ خاک بر سر آن پادشاه باید کرد که حکم وی را در زمانه نخوانند !
چون محمود این سخن از زن
بشنید از گفتار خود پشیمان شد و گفت : آری ! خاک بر سر مرا باید کرد نه تو را .......
از : روضات الجنات - معین
الدین اسفزاری
----------------------
روضاتالجنات فی اوصاف مدینة هرات کتابی دربارهٔ شهر هرات از معینالدین محمد اسفزاری است. مؤلف کتاب را در سال ۹-۸۹۷ قمری تالیف کرده و به سلطان حسین بایقرا تقدیم کرده است.
این کتاب تاریخ هرات را تاسال ۸۷۵ قمری در بر دارد و بخش آخر کتاب منحصر به دیدهها و شنیدههای مورخ است و روش نگارش کتاب نیز یکی از بهترین و روان ترین نمونههای نثر پارسی درسده نهم هجری قمری است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر