دنبال کننده ها

۲۶ تیر ۱۴۰۱

آمیز فتح الله

توی هیر و ویر کرونا و بی پولی و گرانی بنزین و گرما و آتش سوزی و هفت تیر کشی های هرروزه در ینگه دنیا و جنگ اوکراین و سفر آقای بایدن به سرزمین پیغمبران ، نمیدانیم چرا دل مان یکهویی برای آقای آمیز فتح الله تنگ شده بود .
لابد خواهید پرسید آمیز فتح الله دیگر کیست ؟ حالا خدمت تان عرض میکنیم.
آمیز فتح الله همان آقایی است که کت و شلوار شیکی می پوشید و عطر و‌پودری بخودش میمالید و میآمد توی تلویزیون میگفت میخواهد پنجاه تا هواپیما بگیرد ایرانی ها ی مخالف ملایان را سوار بکند یکراست برود ایران مملکت مان را از چنگ ملاها در بیاورد بدهد دست ما فکل کراواتی ها .
خودش هم حرف هایش آنچنان باورش شده بود که روز و ساعت آزادی ایران را هم در بوق و کرنا میدمید و میگفت فلان روز و فلان ساعت جشن پیروزی بر ملایان را در میدان شهیاد بر گزار خواهد کرد.
ما هم که معمولا خوش خیالی های مان کار دست مان میدهد رفته بودیم یک عالمه پول داده بودیم یکدست کت و شلوار گرانقیمت با یک فقره کراوات کریستین دیور خریده بودیم که وقتی رفتیم ایران پیش دوست و آشنا سر شکسته نشویم !
آن زمان ها ما وقتی از کار گل جانمان به لب مان میرسید و خسته و مانده به خانه میآمدیم با دیدن برنامه های تلویزیونی آقای هخا آنچنان خوش خوشان مان می‌شد و آنقدر می خندیدیم که همه غم های عالم را فراموش میکردیم و همه خستگی ها هم از تن مان بیرون میرفت اما نمیدانیم چطور شد این هخای نازنین مان یکهو غیب شان زد و مثل آب توی زمین فرو رفتند و دیگر خط و خبری از ایشان نشد . نمیدانیم خدای ناکرده سرشان را زیر آب کرده اند یا اینکه باطری شان تمام شده یا اینکه ماموریتی داشته اند بیایند گاه و بیگاه ما را بخندانند و بروند پی کارشان .
بعدها دیدیم الحمد الله هخا ها دارند تکثیر می‌شوند . الحمدالله آنقدر هخاهای رنگ وارنگ تکثیر شدند که ما دیگر آن هخای اصلی از یادمان رفت و چسبیدیم به هخاهای تازه.
یکی از این هخاها یک آقای شیک پوش زبان باز حقه بازی بود بنام آقای فلانی که میآمد میگفت من قاضی دادگاه بین المللی لاهه بوده ام . پینوشه را من در پاریس دستگیر کرده ام . نمیدانم اگر آقای لوکوموتیر پایش را از ایران بیرون بگذارد دستگیرش میکند و پایش را می بندد به درخت نعناع!
این تلویزیون های فارسی زبان هم آنقدر پیزر توی پالانش چپاندند و آنقدر هندوانه زیر بغلش گذاشتند که ما هم نزدیک بود دوباره خام بشویم برویم یکدست کت و شلوار تازه با یک فقره کراوات کریستین دیور بخریم برویم محاکمه آقای لوکوموتیر را تماشا کنیم ، تا اینکه بعد ها فهمیدیم همه این اهن و تلپ ها و همه این قال و مقال ها فی الواقع گوزیدن در راسته مسگران است و لاف در ولایت غربت .
باز خدا پدر آن آمیز فتح الله را بیامرزد که طفلکی با آنهمه ادعایش دیگر جیب کسی را نمیزد اما آمیز فتح الله های امروزی یکپا جیب برند و یکپا شریک دزد و رفیق قافله.
یکی دیگر از این هخاهای ناب فرد اعلای وطنی آقایی است بنام ننگ آور یا شرم آور که مدام در حال پالوده خوردن با ترامپ و روسای جمهور دنیاست و یک قانون اساسی هم برایمان نوشته است که به قانون اساسی فرانسه و امریکا میگوید بیلاخ!
این آقای هخا دانشجوی اخراجی بود حالا در امریکا پروفسور دانشگاه است!!
آقای باریتعالی ما را از شر هخا ها و آمیز فتح الله های وطنی محفوظ و محروس بداراد . آمین یا رب العالمین .
زیاده عرضی نیست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر