دنبال کننده ها

۱۵ اسفند ۱۳۹۷

روز جهانی زن و جناب اوحدی مراغه ای


بمناسبت روز جهانی زن ، گفتیم بهتر است بجای تبریکات آنچنانی و قربان صدقه رفتن های آنچنانی تر برای علیامخدرات محترمه ، سری به دیوان شاعران نامدار مان بزنیم ببینیم این حضرات در باب مقام و منزلت زنان چه فرمایشاتی فرموده اند و چه پند های حکیمانه ای برای نسل های بعدی بجاگذاشته اند . اول کار میخواستیم یقه جناب سعدی علیه الرحمه ! را بگیریم که فرموده است :
برو زن کن ای خواجه هر نو بهار
که تقویم پارینه ناید بکار 
اما از آنجا که دیوان مستطاب جناب اوحدی مراغه ای شاعر قرن هفتم هجری - ملقب به لفظ شریفه رکن الدین - دم دست مان بود حمد و سوره ای خواندیم و تفالی زدیم و آنرا باز کردیم و کم مانده بود به سکته قلبی مبتلا بشویم و دار فانی را وداع بفرماییم و به دار باقی بشتابیم چرا که همه اش فرمان قتل و کشتار و بند و زنجیر بود. مواظب باشید خودتان هم یکوقت خدای نکرده دچار انفاکتوس نشوید . البته ما بخاطر برخی ملاحظات اخلاقی و مصلحتی وایضا ملاحظات امنیتی و ناموسی ! چند تا از ابیات این پند نامه را حذف کردیم نکند یکوقت ما را به اتهام ترویج خشونت و دعوت به کشت و کشتار به نظمیه و عدلیه و جریمه و محبس بکشانند .
شعر این است :
زن مستور شمع خانه بود - زن شوخ آفت زمانه بود
پارسا مرد را سر افرازد - زن ناپارسا بر اندازد
چون تهى کرد سفره و کوزه - دست يازد به چادر و موزه
پيش قاضى برد که: مهر بده - به خوشى نيستت به قهر بده
زن پرهيزگار طاعت دوست با- تو چون مغز باشد اندر پوست
زن ناپارسا شکنج دلست زود- دفعش بکن، که رنج دلست
زن چو خامى کند بجوشانش- رخ نپوشد، کفن بپوشانش
زن بد را ، قلم به دست مده - دست خود را قلم کنى زان به
زان که شوهر شود سيه جامه- به که خاتون کند سيه نامه
کاغذ او کفن، دواتش گور - بس بود گر کند به دانش زور
آنکه بى نامه نامها بد کرد .- نامه خوانى کند چه خواهد کرد؟
دور دار از قلم لجاجت او - تو قلم ميزني، چه حاجت او؟
او که الحمد را نکرد درست - ويس و رامين چراش بايد جست؟
شخ او باش، بر شکن شاخش - مار خود را مهل به سوراخش
به جداييش چند روز بساز - چند شب نيز طاق و جفت مباز
زن چو بيرون رود، بزن سختش - خود نمايى کند، بکن رختش
ور کند سرکشي، هلاکش کن - آب رخ ميبرد، به خاکش کن
چون به فرمان زن کنى ده و گير - نام مردى مبر، به ننگ بمير
پيش خود مستشار گردانش - ليک کارى مکن به فرمانش
راز خود بر زن آشکار مکن - خانه را بر زنان حصار مکن
زن چو مارست، زخم خود بزند - بر سرش نيک زن که بد بزند
چون برى در درون جنت بار؟ - وز برون دوستى کنى با مار؟..........
حیرتم باری همه از این است که ما مردان ایرانی با چنین پند های حکیمانه راهگشایی و نوشیدن از چنین آبشخور مسمومی - که نمونه هایش در قلمروی ادب و فرهنگ و شعر و نثر پارسی بسیار فراوان است - همه مان از دم آدمکش و زن ستیز و زن کش و جنایتکار بار نیامده ایم ؟!براستی که خداوند از همه گردن گلفت تر است حتی از اوحدی مراغه ای ملقب به رکن الدین !

۱ نظر:

Unknown گفت...

ممنون گیله مرد عزیز،طرف روی حضرت سعدی رو سفید کرده واقعا،سعدی بنده خدا میگه زدست زن بد پنا برخدا،ولی ایشون همه رو یکی کرده،به این شدت نمبشناختمش،دمش گرم ادم واقع بینی بوده خخخخخ

ارسال یک نظر