دنبال کننده ها
۲۵ آبان ۱۳۹۰
۲۳ آبان ۱۳۹۰
خانه اجدادی .....
۲۲ آبان ۱۳۹۰
اگر خدا بودم ......
|
۲۱ آبان ۱۳۹۰
۱۸ آبان ۱۳۹۰
رفته بوديم عروسی . جای تان خالی البته .
آقا داماد چهار پنج شش هفت سالی از عروس خانوم مسن تر بود !
آقای عاقد ؛ نه ريش داشت نه عمامه . شکل آدميزاد بود . کلی هم ما را خنداند . آدم شوخ و با مزه ای بود .
وقتی ميخواست عقد شان کند ؛ رو به عروس خانم کرد و گفت : خانم فلانی ؛ آيا حاضريد به عقد آقای فلانی در بياييد و تمام عمرتان را در کنارش باشيد و او را صميمانه دوست داشته باشيد و شبانه روز آشپزی بکنيد و خانه را رفت و روب بکنيد و لباس های آقا را بشوريد و توالت را از شاش آقا پاک کنيد و رموت کنترل تلويزيون را هم هميشه در اختيار آقا بگذاريد و هميشه خدا هم يک لبخند زورکی احمقانه روی لب تان باشد ؟؟؟؟؟
و عروس خانم هم در جواب گفت : آره !!!
۱۷ آبان ۱۳۹۰
شعری شیرازی از : بیژن سمندر
شُومُو
1- شُومُو٬ یـِی هُو اَز اینا کِردی کِه چه ؟
تَرکِ دوس و آشنا کِردی کِه چه ؟
2- شُومُو٬ اِنگار مَنو یادِت نَمیاد
پیشِ من پُـشـتِـتـو را کِـردی کِه چه ؟
3- شُومُو٬ شیرازو چـِـشات اَلـُو زده
ایکارارو - ایوَرا - کِردی کِه چه ؟
4- شُومُو، من تو شاچراغ بَس میشینم
کارِ بی رضُوی خدا کِردی کِه چه ؟
5- شُومُو٬ مُشـتُـلُـقچی مُـشـتُـلُـق میخواد
آیِه وایَه م تو کوچا کِردی کِه چه ؟
6- شُومُو٬ یـِی بارگی مَنو بُکـُش بُرو
روزُمو ایطُو سیا کِردی کِه چه ؟
7-شُومُو٬ غم داشت تو دلُم گوروک میشد
تی شو وَر دُوشتی و وا کِردی کِه چه ؟
8- شُومُو٬ اَی ما رُو میخـُوی وِل بُکـُنی
نذرِ سِید ابوالوفا کِردی کِه چه ؟
9- شُومُو٬ اشکِ چـِش ما - وَواری - بود
تو به مردم تَرِشا کِردی کِه چه ؟
10- شُومُو٬ تــِلــّـهِ بُختونی گـَردَنِته
يي هَمه سِتم به ما کِردی کِه چه ؟
11- شُومُو٬ نازتو سمندر میخرید
دوسی بُو* - جُـلُـنـبُـرا - کِردی کِه چه ؟
------------------
*با
----------------------------------------------------------------------
واژه های این شعر:
شُومُو: شما – این شما که از اختصاصات لهجه ی شیرازی است با –شما-ی دوم شخص جمع فرق دارد و به جای دوم شخص مفرد «تو» در مقام دادخواهی یا تند و صریح صحبت کردن استعمال می شود و جنبه ی خطاب دارد با اندکی جسارت و توهین، در انگلیسی برای همین منظور –Hey You- به کار می رود. گاهی «اوی شومو» هم گفته می شود، معنی تقریبی آن چنین است: (با تو هستم...)
بیت 1- یـِی هُو Yey-hov: یکباره – ناگهانی
بیت 1- اَزینا: اصل آن – از اینهاست و باز از مصطلحات لهجه ی شیرازی است و برای لغتی که در خاطرشان نیست به کار می رود.
بیت1- کِه چه؟: که چی؟
بیت 2- پُشتِتو را کِردی: پشتت را راه کردی، به من پشت کردی
بیت 3- اَلُو alov (واو ملفوظ است): آتش شعله ور
بیت 3- ایکارا: این کارها (ایوَرا: این ورها،این اطراف)
بیت 5- مُشتُلُقچی Moštoloq-či: مژده رسان، پیک خوش پیام (مُشتُلُق: انعام)
بیت 5- آیه وایه âye-vâye: آواره، سرگردان
بیت 7- گوروک Guruk (گوروک نخ): بسته نخ، گوله نخ (غیر از کلاف نخ است) در ترکی -تـُپ- به ضم ت می گویند که ریشه آن همان توپ است
بیت 7- تی Ti: نوک
بیت 8- اَی ay (به فتح الف): اگر
بیت 8- سِید ابوالوفا: پیری است مقدس که آرامگاهش در خیابان نادر نزدیک خیابان لطفعلیخان زند است. ميگويند مريد حافظ بوده و بسيار مورد علاقه ي حافظ. در اشعار حافظ به ايشان اشاره شده: وفا از خواجگان شهر با من، كمال دولت و دين؛ بوالوفا كرد.
بیت 9- وَواری Vavâri (به فتح واو اول): عاریه
بیت 9- تَرِشا (کردن) Tarešâ: قطرات آب پاشیدن روی کسی (ریشه آن ترشح است)
بیت 10- تِـلِـّه بُختونی Telle-Boxtuni (به کسر ت، تشدید لام و ضم ب): تله بهتانی، بهتان
بیت 11- جُلُنبُر Jolonbor (به ضم ج و ل و ب): بی سر و پا
۱۵ آبان ۱۳۹۰
فقط در ایران ......
نرجس خوش زبان
--
*********************************************************
دزدان خروس دیگران اند !پرهاش برون ز جیب بنده است
* یک آقای محترم مومن نماز خوانی؛ سه هزار میلیارد دلار از پول خلق الله را دزدیده است و رفته است کانادا.
حالا در ایران ؛ عده ای از غسالان و قوادان و طوافان و حمامیان و سر تراشان و دلاکان و رمالان و حجامان و باده بانان و غربال بافان و لولیان و نگار شکنان و سفیده پزان و کفن دزدان و غاز چرانان ؛ که در مجلسی بنام مجلس شورای اسلامی گرد آمده اند ؛ با قرشمال بازی و لجاره گری ؛ یقه آقای رییس جمهور زورکی - مکتبی مان را گرفته اند که: آقا! تو چه جور رییس جمهوری هستی که دزد را شب پای بازار و شغال را کدخدای مرغدانی کرده ای و دنبه را به چنگ گربه سپرده ای و یک دزد را رییس بانک ملی کرده ای ؟؟( فی الواقع دیگ به دیگ میگوید روت سیاه ؛ سه پایه میگوید صل علی )
از آنطرف ؛ آقای رییس جمهور زورکی - مکتبی که برای شیطان رجیم هم پاپوش درست میکند بمصداق آن شعر معروف " تو که بر بام خود آبگینه داری ....چرا بر بام مردم میزنی سنگ " مثل سگ یوسف ترکمن با توپ و تشر و طمطراق و زوزه و ناله و واق واق ؛ یک عالمه پرونده زده است زیر بغلش و رفته است توی مجلس و گفته است:
دزدان خروس دیگران اند
پرهاش برون ز جیب بنده است ؟!
و در مجلس ؛ آقایان گردنه بندان مجلس نشین ؛ از ترس اینکه نکند دست امام و نیمچه امام و فقیه و سفیه و علمای اعلام و حجج اسلام ! در غارت بیت المال رو بشود ؛ با شش تا صلوات و دو تا قیام و قعود و چهار تا " این مباد آن باد " به وزیر اقتصادش رای اعتماد داده اند ( یعنی هم دزد راضی هم بز )
راستش را بخواهید ما سال های سال میدانستیم که " عمر زاغ از بهر سرگین خوردن است " اما دیر زمانی بود در کار دنیا مات مانده بودیم و ساده لوحانه به خودمان میگفتیم مگر میشود یک انقلاب مردمی - که وعده آزادی و آبادی و عدالت و برابری میداده است - کارش به چنین گنداب بویناکی بکشد و یک مشت راهزن بخو بریده آدمخوار میراث خوار آن بشوند ؟؟ تا اینکه چشم مان به کتاب " پشت پرده های انقلاب " نوشته آقای حسین بروجردی پاسدار سابق افتاد و آنوقت بود که حالی مان شد که آب از سرچشمه گل آلود بوده و مقصد و مقصود این آقایان از همان روز اول ؛ چپاول و غارت و آدمکشی بوده و میخواسته اند خر خودشان را از پل بگذرانند . بقول مولانا:
آب از سر تیره است ای خیره چشم
پیش تر بنگر ؛ یکی بگشای چشم ....
حالا یکی دو صفحه این کتاب را با هم ورق میزنیم تا بفهمید ما چه ملت خوشباور ساده لوح نادانی بوده ایم:
آقای بروجردی در اعترافنامه خود می نویسد:
**** وقتى خمينى از پاريس به ايران آمد ، همه تصور ميكردند كه خمينى در مدرسه رفاه زندگى ميكند . در صورتى كه خمينى در آنجا ساكن نبود . روز ها می آمد كار هايش را انجام ميداد و شب ها از در پشتى مدرسه رفاه به خانه حاج " ل " ميرفت . اوايل انقلاب كه كسانى ميآمدند خمينى را ببينند و يا زنان و دختران مى توانستند نامه بنويسند و در صندوق شكايات بيندازند ، از جمله زنان نامه مى نوشتند و اعلام ميكردند كه حاضرند صيغه امام شوند ! اين نامه ها به دست آقاى هادى غفارى ميرسيد ، او هم با اين زنان تماس ميگرفت . چند تايى را خودش صيغه كرد و چند تا را ظاهرا حواله داد به آقايان ديگر ...
س - علما و روحانيون ؟؟
ج -- بله ، آنهايى كه با او رابطه داشتند. هادى غفارى اموال آقاى محمود پور كاظمى و سيد جلال تهرانى صاحب شركت استار لايت را گرفت و بعد بنياد " الهادى " را در تهران درست كرد . آقاى مظفريان و خانمش را در فرودگاه گرفتند كه در پاى گچ گرفته خانمش مقدار خيلى زيادى اشياى قيمتى و برليان بوده كه تخمين ميزدند حدود صد ميليون تومان ميشد. آنها را گرفتند و مقدار زيادى پول پياده اش كردند و آزادش كردند. كسانى كه مى آمدند آقاى خمينى را ببينند ، پيش از ديدن او چك هاى مختلف ميدادند. مثلا آقاى ناصر كد خدا كه بعدا به جرم ربا خوارى او را گرفتند، حدود پنج ميليون داد . يكى ديگر از طرف صنف دوچرخه سازان آمده بود به اسم حاجى سه كله يا اسمى شبيه اين ، حدود پنج ميليون هم او داد . يا آقاى ناصر اديب رييس اتحاديه ماشين فروشان چيزى حدود پانزده ميليون داد.
حاجى معنوى صاحب كارخانه كفش وين يا كفش بلا ، چيزى حدود پنج ميليون داد . حاج عباس حسين زاده هم حدود بيست ميليون داد . آقاى شهابى از صنف سراجان و فروشنده چرم مصنوعى و مشمى هفت ميليون داد . برادران زين العابدينى در كار چتر و چرخ خياطى بودند حدود هفت ميليون دادند . حاج آقا بلور چى هم همينطور . هر كدام چك ميدادند كه نام برخى از بانك هايش يادم هست . خلاصه ، هر كدام قبل از ديدن خمينى اول پول ميدادند . س -- چه كسى اين پول ها را ميگرفت ؟؟ ج -- آقاى اشراقى . تمام اينها چك بود .
س-- يعنى اول بايد پيش آقاى اشراقى داماد آقاى خمينى مى رفتند و بعد پيش آقاى خمينى ؟؟
ج -- بله ، قبل از ديدن ، حتما بايد پيش اشراقى مى رفتند . يعنى آنجا تخليه مالى ميشدند و بعد ميرفتند پيش خمينى . بدون ديدن آقاى اشراقى ديدار آقاى خمينى امكان پذير نبود ........
نقل از كتاب : " پشت پرده هاى انقلاب اسلامى . اعترافات حسين بروجردى " از انتشارات نشر نيما . به كوشش و ويرايش بهرام چوبينه . صفحات 248 تا 253
بی جهت نیست که ناصر خسرو میگوید : ابلیس فقیه است گر اینان فقهایند .
-
آن قدیم ندیم ها ؛ در دوره آن خدا بیامرز _ یعنی زمانی که همین آ سید علی گدای روضه خوان دو زار میگرفت و بالای منبر سر امام حسین را می برید و...
-
دوازده سال از خاموشی دوست شاعرم - ابوالحسن ملک - گذشته است . با ياد اين طنز پرداز ميهن مان ؛ يکی از سروده هايش را برای تان نقل می کنم . : تص...
-
لوطی پای نقاره می پرسد : آقای گیله مرد ! میشود بفرمایید شما چیکاره هستید ؟ میگوییم: سرنا چی کم بود یکی هم از غوغه آمد ؟برای چه میخواهی ...