دنبال کننده ها

۱۵ آبان ۱۴۰۳

شهید ساندیس

مسئول اطلاع‌رسانی پایگاه مقداد میگوید :
« صبح امروز به‌خاطر سو تفاهم در توزیع مواد پذیرایی از شرکت کنندگان در تظاهرات شکوهمند ۱۳ آبان، یک درگیری رخ داد.
در این درگیری چندین عضو پایگاه بسیج مقداد با مسئولین لجستیک ابتدا وارد نزاع لفظی و بعد فیزیکی شدند و کار به‌زنجیرکشی و پرتاب سنگ و آجر کشید. در این درگیری آقای امیر علی شاکرپور به درجه رفیع شهادت رسید .»
مرحوم شاکر پور امروز رفته بود مرگ بر امریکا بگوید .
آقای شاکر پورفرمانده گشت پایگاه مقدادبود یعنی از همان حرامزادگان بسیجی بود که در هر تظاهراتی حضور پیدا میکرد و الله اکبر گویان زنان و دختران مردم را با قمه و زنجیر لت ‌و پار میکرد
امروز هم رفته بود مرگ بر امریکا بگوید و غروب که شد برود مواجب اش را بگیرد شکر خدا بجا بیاورد اما نمیدانم چطور شد بر سر توزیع قاقا نی نی و ساندیس و پپسی کولا با رزمندگان دلیر لجستیک حکومت ملایان دعوایش شد و‌آنها هم با ‌‌زنجیر زدند آقای شاکر پور را لت ‌‌و پار کردند فرستادند عرش اعلی خدمت حضرت باریتعالی!
خدا را شکر ما تا امروز شهید ساندیس نداشتیم حالا می توانیم با افتخار از خداوند تبارک و تعالی بخواهیم آقای شاکر پور نخستین شهید ساندیس را در آن دنیا با انبیا ‌و اولیا و ایضا با امام خمینی محشور بفرماید
May be an image of apple and text
See insights and ads
All reactions:
Zari Zoufonoun, Siavash Roshandel and 16 others

۱۴ آبان ۱۴۰۳

هوا پس است

از مظفر الدین شاه می پرسند : شما هر ساله که به جاجرود تشریف میآوردید با اسب و استر و الاغ میآمدید امسال را با چه آمدید ؟
گفت: با مستوفی الممالک !
حالا حکایت ماست .
آقا ! این مرحوم دهخدا حق داشت میگفت نشخوار آدمیزاد حرف است
«حرف » هم باد هواست ! باد هوا هم الحمدالله نه مالیات دارد نه خمس و زکات به آن تعلق میگیرد ، اما آدمیزاد اگر حرف نزند غمباد میگیرد !
راستش را بخواهید ما خیال میکردیم حالا که از زمین و آسمان و در ‌‌و دیوار بمب و گلوله و موشک و خمپاره میبارد این آقای آسید علی آقای موسوم به عظما میآید حکم جهاد میدهد ما هم بنام اهورامزدای بخشنده بخشایشگر ، پاشنه گیوه مان را ور میکشیم همراه حاجی آقا ها و حاجی زاده ها ‌و اویار قلی ها و جعفر قلی خان ها و قمه زن های مسجد آسید عزیز الله و روسای انجمن های لات و لوت ها و ایضا دور از جناب دور از جناب همپای خرمگس های معرکه و ساندیس خوران سنواتی و بلاتشبیه بلا تشبیه سرداران غیور تریاکی و یک فوج از این قبا سه چاکی ها و برادران جان برکف بسیجی ، یک چماق ارژن بر میداریم بعنوان یک مسلمان متقی دوازده امامی و یک شیعه مرتضی علی میرویم با امریکا و اسراییل و روس و پروس و اقالیم سبعه می جنگیم !
هی با خودمان میگفتیم :
امروز بکش چو‌می توان کشت
کاتش چو‌بلند شد جهان سوخت
مگذار که زه کند کمان را
دشمن ، که به تیر می توان دوخت
اما وقتی به ایلدرم بیلدرم های آقا گوش دادیم و‌دیدیم مثل شتر زنبورک خانه نعره میکشد و فقط پنبه لحاف کهنه باد میدهد گفتیم: ای بابا !
تا تو از بغداد بیرق آوری
در کلاته کشت نگذارد کلاغ
گفتیم : آقا جان! قربان جدت برویم ما ، شما با این ریش میخواهی بروی تجریش ؟حیف که بابای خدا بیامرزت مرد و آوازت را نشنید ، برو عقل پیدا کن بنگ از دکان بقالی مستان که ترا به بند بلا می اندازد .
آنجا بود که حالی مان شد هوا پس است ‌. بد جوری هم پس است لاجرم به خودمان گفتیم ای آقا ! عیسی به دین خودش موسی هم به دین خودش . ما را چیکار به اینکه خر آمد و رسن برد ؟ این مطلب خیلی گنده است و آن روی کار بالاست . اصل دعوا سر لحاف ملا نصر الدین است .حالا بنشین سر جات کمی خستگی در کن ! . اصلا چه معنی دارد آدم همه خوشی های دنیا را ول بکند برود با این و آن بجنگد ؟هر کس بز را برده پشت بام خودش هم پایینش میآورد . ما را نه از این خمیر نه از آن فطیر!
نشستیم چرتکه انداختیم دیدیم این آش ترش قابل سرپوش را ندارد . بهتر است ما همینجا در ینگه دنیا در پناه آقای عمو سام بمانیم و فکر رفتن به فلسطین وشامات و ارض موعود و قدس و بیت المقدس و ایضا زیارت قبه الصخره و مسجد الاقصی و دیوار ندبه ‌و معبد سلیمان و آن ده فرمان حضرت کلیم الله و جای پای حضرت آدم در سرزمین بیت المقدس و جنگیدن با دشمنان اسلام و‌مسلمین را از سر بدر کنیم برویم کشک خودمان را بسابیم !
خداوند درد و بلای این علمای ما را بردارد بزند بجان ما شیعیان مرتضی علی . خداوند از عمر ما بردارد بگذارد روی عمر آنها انشاالله !
فقط میخواستیم خدمت جناب آقای آسیدعلی آقای روضه خوان موسوم به عظما عرض کنیم:
چو کردی با کلوخ انداز پیکار
سر خود را به نادانی شکستی
چو تیر انداختی بر روی دشمن
چنین دان کاندر آماجش نشستی

لشکریان تباهی

زمانه ما ، زمانه عاشورای دروغین ، اربعین دروغین ، شعار های دروغین ، ترس ، بیکاری ، امام تقلبی ، نماز تقلبی ، زور ، عقده ، ریا ، تزویر ، سالوس ، یارانه ۴۵ هزار تومانی ، سلطان سکه ، سلطان شکر ، سلطان لاستیک ، سلطان قیر ، سلطان قبر ٫سلطان رودخانه و جنگل و دریا ، سلطان دروغ، و زمانه شوم پاسداران و حجت الاسلام ها و بسیج و نابکاران و یگان ویژه و دلالان و دجالان و دلقکان و قحبگان است .
اما همانگونه که خشم و نفرت مردم گلوله ای شد و از تپانچه میرزا رضا کرمانی آن شاه قدر قدرت صاحبقران را به خاک و خون کشید این دلقکان و قحبگان امروزین و لشکریان تباهی نیز امروز یا فردا یی به دوزخ فرستاده خواهند شد
See insights and ads
All reactions:
Parviz Sadrian, Farrokh RiazSadri and 6 others

پزیدن

یک روز ما سر به هوایی کردیم « اناث » را « اناس» نوشتیم
رفیق مان یقه مان را گرفت که : آقا ! شما دیگر چرا ؟ شما که لولهنگ تان خیلی آب بر میدارد !نکند منظورتان « آناناس» است ؟
گفتیم : ببین رفیق جان ! پسرمان یک روز بما گفته بود : بابا جان ، شما خجالت نمی خوری پزیدن بلد نیستی؟
ما ابوی محترم چنان پسری هستیم !
May be an illustration of 2 people and child
See insights and ads
All reactions:
Mina Siegel, Foroz Nader and 72 others