آقا ! ما اصلا یک جو شانس نداریم . بقول ننه جان خدا بیامرزمان اگر برویمدریا ، دریا خشک میشود !
پس از یکی دو هفته بیماری و نک و نال و دست به یقه شدن با جناب ملک الموت ، تازه مختصری جان گرفته بودیم میخواستیم اعلام پادشاهی بکنیم که یک آقای نتراشیده نخراشیده ای بنام بابک میرزا قاجار که گلاب به روی تان رویم به دیوار تا همین دیروز پریروز مگس های خایه خر را میشمرده نمیدانیم از کدام سوراخ سنبه ای پیدا شدو در حالیکه یک کت و شلوار چارخانه به رنگ بیژامه مش قاسم
کدخدای سابق حسن آباد علیا پوشیده بود و یک تابلویی از (الله محمد علی فاطمه حسن و حسین ) را هم روی دیوار خانه اش آویخته بود اعلام کرد میخواهد شاه بشود !
آقا ما را می بینی ؟ میخواستیم بگوییم تو که چنین آوازی داشتی چطور جلوی جنازه ابوی مرحوم نخواندی ؟
به خودمان گفتیم : یعنی چه ؟یعنی این آقای میرزا قشم شم بامبولی قلچماق چاچول باز ، نعل پیدا کرده دنبال اسبش می گردد ؟مگر ما خودمان دست مان چلاق است؟ مگر ایشان را خانم زاییده ما را دده سیاه؟
ماشاالله هزار ماشاالله ما که سبیل مان از سبیل حضرت آقای شازده پر وپیمان تر و کلفت تر است.
پدر بزرگ خدا بیامرزمان هم یک عمامه سه منی داشته به این بزرگی !
خودمان هم از قوم و قبیله کلب استان علی اعلیحضرت کبیرشاه عباس صفوی هستیم .
کت و شلوار چارخانه هم نمی پوشیم
با علی اوف و باقر اوف و رحمان اوف و سایر اوف های دو نبش و سه نبش هم که سر و سری نداریم
تاج و ماج هم که نمی خواهیم
حاجب و دربان و راننده و بادنجان دور قاب چین و بله قربان گو هم الحمدالله نداریم .
موزر و قرابینه و کلاشینکف و تپانچه و قمه و قداره هم نداریم
لهجه آلمانی هم که نداریم
از همه مهمتراینکه کسخل هم نیستیم !(البته اگر میان خودمان بماند و راز دار باشیداز این بابت چندان مطمئن نیستیم ها !!)
بنابراین اگر قرار باشد کسی شاه بشود چه کسی لایق تر از ما ؟
نمیدانیم این آقای شازده سواد مواد دارد یا نه که پند شیخ اجل را برایش بخوانیم که :
آن شنیدی که لاغری دانا
گفت باری به ابلهی فربه
اسب تازی و گر ضعیف بود
همچنان از طویله ای خر به !