دنبال کننده ها

۶ مهر ۱۳۹۹

مسافرنامه

مسافرنامه
« سفر به آیداهو »
امروز سه ایالت را پشت سر گذاشتیم : کالیفرنیا. نوادا. و آیداهو .
ساعت هفت و نیم صبح راه افتادیم . بزرگراه شماره هشتاد شرقی را گرفتیم و پیش راندیم .
بین راه در شهرکی توقف کوتاهی داشتیم و ناهاری خوردیم و یکسره راندیم تا شهر زیبای twin Falls
شهری با آبشاری تماشایی و دیدنی . رفتیم به تماشای آبشار . یا بهتر است بگویم آبشار دو قلو. بیش از پانصد مایل رانندگی کرده ایم . حرارت هوا هفتاد درجه فارنهایت. آسمان صاف و آبی . و همه جا سبزه و سبزی و سبزینه.
فردا در این باره به تمامی خواهم نوشت :

تولدت مبارک پسرم

تولدت مبارک پسرم
بیستم سپتامبر سالروز تولد پسرم - دکتر الوین شیخانی - است . پسرم بیستم سپتامبر1988 در بیمارستان Highland Hospital واقع در تپه های شهر اکلند در شمال کالیفرنیا بدنیا آمده است . بسیار باهوش و شیطان بود . روزی ده دوازده ساعت دو چرخه سواری میکرد . گاهی روی دوچرخه اش خوابش میبرد .
وقتی شیطانی میکرد میگفتم : ببین الوین! من میخواهم بروم سوپر مارکت یک الوین دیگری بخرم بیاورم خانه اسمش را هم بگذارم ملوین !
عصبانی میشد و میآمد دو سه تا مشت بمن میزد و میگفت : موکوشمش !یعنی میکشمش !
این آقای دکتر الوین شیخانی چند سالی است که از ما دور افتاده است . البته آنزمان هم که دانشجو بود یک پایش امریکا و پای دیگرش در رواندا و مکزیک بود . حالا اگرچه پس از یکی دوسالی زیستن در فیلادلفیا و نیویورک به سر زمین آبا اجدادی اش !! کالیفرنیا بر گشته و مشغول درمان درد بیماران است اما کم سراغ ما میآید .
این آقای دکتر زبان فارسی را شکسته بسته حرف میزند و چون مادرش شیرازی است لاجرم لهجه غلیظ شیرازی دارد . آنهم چه لهجه ای ! انگار همین حالا از ناف دروازه کازرون شیراز به سانفرانسیسکو پرتاب شده است . به پختن هم میگوید پزیدن !
از روز های کودکی اش خاطرات بسیاری دارم . مادر بزرگش از ایران آمده بود دیدن ما . الوین یکی دو سالی بیشتر نداشت . مادر بزرگ بزبان فارسی قربان صدقه اش میرفت و الوین از اینکه نمیفهمید مادر بزرگ چه میگوید عصبانی میشد .
مادر بزرگ چند ماهی پیش ما ماند و به شیراز بر گشت اما توی همین چند ماه به الوین فارسی یاد داد و رفت
آنوقت ها که ده دوازده سالش بود یک روز بمن میگفت : بابا ! خیال میکنی من فارسی نمیدانم ؟
گفتم : چطور مگر ؟
گفت : شما هر چی بزبان فارسی بگویید من میفهمم .
گفتم : هر چی ؟
گفت : آره !
من هم شوخی ام گرفت و بیتی از حافظ را خواندم که : " ما سر خوشان مست دل از دست داده ایم " و از الوین پرسیدم : این یعنی چه ؟
پسرم چند لحظه ای فکر کرد و گفت : بابا ! یعنی اینکه شما چیزی را گم کرده اید !!
امروز سالروز تولد پسرم - دکتر الوین شیخانی - است
Happy Birthday Elvin Joon Joony

نوه جان


September 18 at 6:36 PM
 
Shared with Public
Public
نوه ام - نوا جونی-
آمده است عکس پروفایلم را تغییر داده و عکس خودش را گذاشته است
Image may contain: tree, plant, outdoor and nature
Image may contain: Alma Herout, sitting
Nasrin Sheykhani, Alma Herout and 226 others
50 Comments
1 Share
Like
Comment
Share