سوار ماشین شان میشوند یکراست میروند تعمیر گاه به آقای تعمیرکار میگویند :میشود لطفا روغن ماشینم را عوض کنید ؟
گوشه ای روی صندلی می نشینند و یک لیوان قهوه داغ میل میفرمایند و آینه شان را از کیف شان در میآورندو شروع میکنند به صافکاری و بتونه کاری و رنگ آمیزی خودشان -نیم ساعت بعد کردیت کارت شان را به آقای تعمیرکار میدهند و انعامی هم کار سازی میفرمایند و سوار ماشین شان میشوند وراه شان را میکشند و میروند.
هزینه ای که این خانم برای تعویض روغن اتومبیل شان خرج میفرمایند مجموعا به چهل دلار نمیرسد.
حالا ببینیم آقایان چگونه روغن ماشین شان را عوض میکنند.
روز یکشنبه که روز تعطیلی شان است تصمیم میگیرند خودشان روغن ماشین شان را عوض کنند تا به خانم ها نشان بدهند چقدر مغزشان کار میکند. لاجرم یکراست میروند به مغازه فروش وسایل یدکی اتومبیل.گشتی در فروشگاه میزنند ویک جعبه دوازده تایی روغن اتومبیل، یک فیلتر، یک حوله ویژه برای پاک کردن دست ها، و یک بوگیر ابتیاع میفرمایند و یک چک پنجاه دلاری به آقای فروشنده میدهند و راهی خانه شان میشوند.
سر راه شان سری به سوپر مارکت محله شان میزنند و یک جعبه دوازده تایی آبجوی کورس لایت می خرند و چهارده دلار می سلفند و میآیند خانه.
به محض رسیدن به خانه ، محض اینکه خستگی شان را از تن بدر کنند یک قوطی آبجو باز میکنند و بسلامتی شما می نوشند
جک اتومبیل را در گاراژ پیدا میکنند اما هرچه میگردند نمیتوانند اهرم آنرا پیدا کنند
بالاخره پس از نیم ساعت جستجو اهرم را توی اتاق بچه ها پیدا میکنند.
عرق ریزان و عصبی آبجوی دیگری باز میکنند و بسلامتی نوش جان میفرمایند
سطل کوچکی پیدا میکنند و زیر اتومبیل شان میگذارند
هر چه جعبه آچارشان را زیر و رو میکنند نمی توانند آچار شماره9/16را پیدا کنند
بالاخره از خیر آچار میگذرند و با مرارت بسیار پیچ و مهره را با آچار دیگری باز میکنند
مهره ای را که باز کرده اند از دست شان میلغزد و توی سطل روغن می افتد. روغن داغ به سر و صورت آقا می پاشد و هوارشان به آسمان میرود
ناسزا گویان از زیر اتو مبیل بیرون میآیند و برای فرو نشاندن خشم شان آبجوی دیگری باز میفرمایند
نیم ساعت تمام گاراژ را زیر و رو میکنند اما نمی توانند آچار مخصوص باز کردن فیلتر راپیدا کنند
-مستاصل و مایوس پیچ گوشتی بزرگی را بر میدارند و فیلتر را به ضرب چکش و پیچ گوشتی باز میکنند
از همه سوراخ سنبه های اتومبیل روغن سیاه بویناکی بیرون میزند و گاراژ را به تمامی به گند میکشد
آقا ! آبجوی دیگری بالا می اندازند و منتظر میمانند
فیلتر تازه را به میمنت و مبارکی جا گذاری میکنند
نیم ساعت همه گاراژ را زیر و رو میکنند اما نمی توانند مهره اصلی را پیدا کنند
آبجوی دیگری سر میکشند و بالاخره مهره گم شده را توی سطل پر از روغن پیدا میکنند
با هزار مکافات مهره را می پیچانند وروغن تازه را توی موتور می ریزند
چون انگشتان مبارک شان زخمی شده است از زیر اتومبیل بیرون میآیند و انگشت شان را باند پیچی میفرمایند
برای رفع خستگی آبجوی دیگری می نوشند و ماشین را از روی جک پایین میآورند
اتومبیل را از گاراژ بیرون میآورند و تصمیم میگیرند گشتی در خیابان های دور و بر بزنند
بهنگام رانندگی ، توسط پلیس متوقف و به اتهام رانندگی در حال مستی دستگیر و زندانی میشوند
از زندان به همسرشان تلفن میزنند و با خواهش و التماس میخواهند وثیقه ای برایشان بگذارد و از هلفدونی بیرونشان بیاورد
دوازده ساعت بعد به قید وثیقه از زندان آزاد میشوند و با پرداخت دویست دلار ماشینشان را از پارکینگ پلیس تحویل میگیرند
به اتهام رانندگی در حال مستی کارشان به دادگاه میکشد
دوهزار و پانصد دلار پول وکیل و سه هزار دلار هم جریمه میدهند و مجبور میشوند مدت شش ماه روزهای آخر هفته به جمع آوری آشغال در خیابانها بپردازند
با یک حساب سر انگشتی متوجه میشوید که این عالیجناب نابغه برای تعویض روغن اتومبیل شان حدود شش هزار دلار سلفیده اند
پس بی جهت نیست ممالکی که رهبری شان در دست خانم هاست ممالکی فارغ از دغدغه های نان و آب اند. و ممالکی که زیر مهمیز آقایان است گرفتار هزار و یک جور بلا
حالا باز هم بفرمایید آقایان عقل شان بیشتر از خانم هاست