می پرسد : آقای گیله مرد ! شما که ماشاءالله هزار ماشاءالله بحر العلوم هستید و از علم کیمیا و سیمیا و ایضا جن گیری و سرکتاب و علوم قدیمه و جدیده سر در میآورید می شود عنایت بفرمایید بما بگویید اردشیر یعنی چه ؟
میگوییم : عباس آقا جان ! اولا میشود حضرتعالی بما بفرمایید که
آفتاب از کدام سمت دمید
که تو امروز یاد ما کردی؟
بیوفایی مگر چه عیبی داشت
که تو بر گشتی و وفا کردی ؟
دوما اینکه نکند داری ما را فیلم میکنی؟ ما خودمان ناسلامتی چهل سال است آپاراتچی هستیم ها !
سوما اینکه از این وصله های ناجور بما نمی چسبد . نه تنها بما نمی چسبد بلکه به بابا بزرگ خدابیامرزمان هم که یک عمامه سه منی روی کله مبارکش داشت نمی چسبد.
میگوییم : عباس آقا جان ! اولا میشود حضرتعالی بما بفرمایید که
آفتاب از کدام سمت دمید
که تو امروز یاد ما کردی؟
بیوفایی مگر چه عیبی داشت
که تو بر گشتی و وفا کردی ؟
دوما اینکه نکند داری ما را فیلم میکنی؟ ما خودمان ناسلامتی چهل سال است آپاراتچی هستیم ها !
سوما اینکه از این وصله های ناجور بما نمی چسبد . نه تنها بما نمی چسبد بلکه به بابا بزرگ خدابیامرزمان هم که یک عمامه سه منی روی کله مبارکش داشت نمی چسبد.
رابعا اینکه اگر یکبار دیگر از این فرمایشات بفرمایید ما خودمان آن سبیل های چخماقی سابقا استالینی تان را دود میدهیم !
عباس آقا که ما عباس چرچیل صدایشان می کنیم نگاهی بما می اندازند و میفرمایند : شما حالتان خوب است آقای گیله مرد ؟ مطمئن هستید حالتان خوب است ؟ تبی ، لرزی ، چیزی ندارید ؟
میگوییم : شما نگران حال و احوال ما نباشید قربان . چند وقتی پیدای تان نبود . سایه تان را از سر ما دریغ میفرمودید ! نکند دور از چشم اغیار و احباب !یواشکی رفته بودید دارالخرافه اسلامی تا یکی از آن «پلوپزهای باکره ! » با خودتان بیاورید و حالا میخواهید نام آقا زاده نوباوه تان را اردشیر بگذارید ؟ خب، حالا میشود بما بفرمایید چرا میخواهید معنای اردشیر را بدانید ؟
میگوید : هیچی بابا ! پریشب ها ناپرهیزی کردیم رفتیم یکی از این نشست های از مابهتران . داشتند سرود ای ایران ای مرز پر گهر را میخواندند. کنار دستم یکی از آن خانم های پودر و ماتیک زده چوخ بختیار ایستاده بود و از ته گلویش فریاد میزد : در راه تو کی اردشیر دارد این جان ما ؟ میخواستیم بدانیم اردشیر یعنی چه ؟ دو زاری ات افتاد؟
عباس آقا که ما عباس چرچیل صدایشان می کنیم نگاهی بما می اندازند و میفرمایند : شما حالتان خوب است آقای گیله مرد ؟ مطمئن هستید حالتان خوب است ؟ تبی ، لرزی ، چیزی ندارید ؟
میگوییم : شما نگران حال و احوال ما نباشید قربان . چند وقتی پیدای تان نبود . سایه تان را از سر ما دریغ میفرمودید ! نکند دور از چشم اغیار و احباب !یواشکی رفته بودید دارالخرافه اسلامی تا یکی از آن «پلوپزهای باکره ! » با خودتان بیاورید و حالا میخواهید نام آقا زاده نوباوه تان را اردشیر بگذارید ؟ خب، حالا میشود بما بفرمایید چرا میخواهید معنای اردشیر را بدانید ؟
میگوید : هیچی بابا ! پریشب ها ناپرهیزی کردیم رفتیم یکی از این نشست های از مابهتران . داشتند سرود ای ایران ای مرز پر گهر را میخواندند. کنار دستم یکی از آن خانم های پودر و ماتیک زده چوخ بختیار ایستاده بود و از ته گلویش فریاد میزد : در راه تو کی اردشیر دارد این جان ما ؟ میخواستیم بدانیم اردشیر یعنی چه ؟ دو زاری ات افتاد؟