آقا ! این رفیق مان سیاستمدار است ! عباس آقا را میگویم . ما صداش میکنیم عباس چرچیل .
این عباس چرچیل ؛ اوائل انقلاب یک سبیل استالینی گذاشته بود به این پهنی ! گرفتندش انداختندش زندان . یکی دو سالی زندان ماند و عقلش آمد سر جایش . بعدش هم دری به تخته ای خورد و عباس آقای ما آمد ینگه دنیا .
در امریکا عباس آقای ما یک روز شاهی میشود . یک روز سبز میشود . یک روز بنفش میشود و اگر ابومسلم خراسانی زنده بود لابد میرفت در حلقه سیاه جامگان !
عباس آقا حالا میخواهد برود ایران . انگاری بوی کباب به مشامش خورده . خدا را چه دیدی ؟ یکوقت دیدی عباس آقا رفت ایران و کاره ای شد .
دیروز آمده بود دیدن ما . گفتیم : عباس آقا جان ؛ جان مادرت اگر توی ایران وکیلی ؛ وزیری ؛ رییس جمهوری ؛ چیزی شدی ما را فراموش نکنی ها !! ما هم حاضریم بیاییم وزیر امر به منکر و نهی از معروف !! بشویم . حقوق مقوق هم نمی خواهیم . رشوه میگیریم تا آسیبی به بیت المال مسلمین نرسد .
حالا نمیدانیم عباس آقا حرف هایمان را جدی گرفته است یا نه ؛ اما خودمانیم ها ؛ وزارت امر به منکر و نهی از معروف هم وزازتخانه محشری خواهد بود ها !! حالا اگر یک وزارتخانه دیگر بنام امر به معروف و نهی از منکر داشته باشند چه باک ؟ ما کار خودمان را خواهیم کرد . شما ها نمی خواهید معاون وزیری ؛ مدیر کلی ؛ چیزی بشوید ؟ لطفا آمادگی تان را کتبا به بنده اعلام بفرمایید !!