این رفیق مان آقای " تاد " هیچوقت سردش نمیشود ! تابستان و زمستان یک زیر پیراهن رکابی سفید می پوشد و مو های طلایی بلندش را روی شانه های پت و پهنش رها میکند و از صبح تا شام سرگرم سگدویی است .
آقای " تاد " اگر چه در یک سوپر مارکت درندشت کار میکند اما همینکه فرصتی گیرش میآید سرش را میکند توی کتاب و کتاب می خواند .چه کتاب هایی هم ؟! کتاب هایی که صد سال پیش چاپ شده اند و هر کدام شان سیصد چهار صد دلار قیمت دارند .
آقای " تاد " کتابخوان که نه ؛ کتابخوار است ! هر چه پول در میآورد میدهد کتاب میخرد . گهگاه کتاب هایش را بمن هم قرض میدهد تا بخوانم .
آقای " تاد " به سناتور ها و سیاستمداران امریکایی بچشم دزدان سر گردنه نگاه میکند و گهگاه که آمپرش بالا میرود و جوش میآورد از نثار فحش های خوار و مادر به حضرات هم خود داری نمیکند . تا مرا می بیند تازه ترین کتابی را که خریده است نشانم میدهد و بعدش نیم ساعتی به اسراییل و عربستان و امریکا ناسزا میگوید .
آقای " تاد " یک امریکایی اهل کتاب است و کله مبارکش چنان بوی قورمه سبزی میدهد که گاه مغزم سوت میکشد .!
امروز رفته بودم دیدنش . معمولا تا مرا می بیند گل از گلش می شکوفد و مرا میکشاند توی دفتر کارش وتازه ترین کتابش را نشانم میدهد و بعدش می نشینیم و با هم گپ میزنیم .
امروز آمپرش خیلی بالا بود .در واقع جوش آورده بود . همه اش از این اوضاع هشلهف دنیا می نالید و میگفت : میدانی رفیق ؟ میگویند سگ ها بهترین دوستان انسان هستند اما اگر سگ ها بدانند که ما آدمها بهترین دوستان آنها هستیم یک سیلی جانانه به صورت مان خواهند نواخت !
بیچاره " تاد " حق دارد . آخر این هم شد دنیا که ما آدمها برای خودمان درست کرده ایم ؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر