یادم نیست چه سالی بود . آقای بیل کلینتون آمده بود سخنرانی کند . یادم نیست در باره چه موضوعی .
آمده بود دانشگاه دیویس . چهارپانصد نفری هم آمده بودند .
سخنرانی اش را کرد و به پرسش ها پاسخ داد و خواست از سالن سخنرانی بیرون برود .
کلینتون دستی تکان داد و خواست لبخند به لب از جلوی شان رد بشود . ناگهان ، در میان بهت و حیرت و خنده و شگفتی ما ن ، دختران جوان بلوز های شان را بالا زدند و پستان های سفید و لرزان خود را به نمایش گذاشتند !
خنده و هیاهو و نشاط و شگفتی در هم آمیخت و جناب کلینتون رژه پستان های عریان را تماشا کرد و خوش و خندان سوار اتومبیلش شد و در میان هیاهوی شادمانه مردمان دانشگاه دیویس را ترک کرد
و اسلام عزیز در دارالخرافه تهران به لرزه در آمد !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر