کفش و کلاه میکنم میخواهم از خانه بزنم بیرون.
زنم می پرسد : کجا؟
میگویم : میخواهم بروم دو چرخه سواری!
می پرسم : چرا؟
میگوید : توی این سن و سال میافتی دست و بال ات را میشکنی برای مان درد سر درست میکنی!( حالا خوب شد نگفت پیری و معرکه گیری؟)
میگویم: خانم جان! سیصد دلار پول دو چرخه داده ام . یعنی شما میفرمایید بگذاریم دوچرخه مان همینطور توی گاراژ بماند خاک بخورد ؟
میگوید :اگر دست و بال ات بشکند به این آسانی ها خوب شدنی نیست ها ! از خر شیطان بیا پایین !
زن مان نمیداند ما در جوانی های مان موتور سوار میشده ایم . آنهم چه موتوری ! دو برابر قد و قواره مان بود . از آن موتورهایی بود که میگفتند چوپا. نمیدانیم ساخت کجا بود .قد و قواره ای داشت دو برابر هیکل مان .
میرفتیم یکشاهی صنار جمع میکردیم از اکبر آقا موتور کرایه میکردیم سوار میشدیم توی جاده ها جولان میدادیم( اول ها می ترسیدیم نکند اکبر آقا با دیدن هیکل ریقوی مردنی مان به ما موتور کرایه ندهد )
یکبار که از سر بالایی بقعه شیخ زاهد گیلانی بالا میرفتیم چنان کله معلقی زدیم که کارمان به شفاخانه و شکسته بند کشید.
حالا پس از پنجاه شصت سال هنوز نشانه های آن شکستگی بین ابروهای ما پیداست
البته اعتراف میکنیم میل موتور سواری در ما همچنان باقی ماند و گهگاه به خودمان میگوییم چطور است برویم یک موتور سیکلتی بخریم از این تپه ماهور ها بالا پایین برویم اما کو جرات اش؟
حیف که زود پیر شدیم ولی نمیدانید هنوز چه سودا ها که در سر نداریم
ما که مثل همه مردهای ایرانی به حرف ها و پند های حکیمانه زن مان گوش نمیدهیم ! لاجرم آمدیم رفتیم توی گاراژ بلکه بتوانیم یواشکی دو چرخه مان را برداریم بزنیم به چاک جاده . اما قبل از آن توی همین صفحات فیس بوق دیدیم آقای محترمی یک بحر طویل در مضار دوچرخه و دو چرخه سواری نوشته و میگوید دوچرخه سواری یعنی مرگ آرام اقتصاد جهانی!
ما را می بینی؟ گفتیم ای آقا ! ما نمی خواهیم نه در مرگ آرام نه در مرگ کشدار اقتصاد جهانی مداخله داشته باشیم . نکند فردا پس فردا همه کاسه کوزه ها را سر ما بشکنند !این بود که از خیر دوچرخه گذشتیم رفتیم پیاده روی .
اما اینکه چطور دوچرخه سواری می تواند به مرگ اقتصاد جهانی منجر بشود حالا خدمت تان عرض میکنیم :
ایشان از قول مدیر کل یکی از بانک های جهانی میفرمایند :
یک دوچرخه سوار برای اقتصاد کشور فاجعه می آفریند زیرا ماشین نمی خرد .
برای خرید ماشین هم وام نمی گیرد.
پولی برای بیمه پرداخت نمی کند .
سوخت هم نمی خرد.
برای نگهداری و تعمیرات دوچرخه هزینه ای پرداخت نمی کند.
پولی صرف پارکینگ نمی کند و
منجر به تصادفات شدید هم نمی شود!
دو چرخه سوار به بزرگراه های چند لایه نیاز ندارد.
به باشگاه ورزشی و داروهای لاغری هم احتیاجی ندارد زیرا چاق نمی شود!
این افراد سالم، برای اقتصاد جهانی فاجعه آفرین هستند زیرا پولی برای خرید انواع داروها نخواهند پرداخت.
آنها همچنین به بیمارستان و دکتر نیاز ندارند!
دوچرخه سواران هیچ چیز به تولید نا خالص ملی اضافه نمی کنند.
درعوض هر رستوران مک دونالد علاوه بر افرادی که بطور مستقیم در آن کار می کنند، حداقل سی تا شغل ایجاد می کند :
ده تا متخصص قلب
ده تا دندانپزشک
ده تا هم متخصص تغذیه!
ایشان میفرمایند: پیاده روی از آن هم بدتر است زیرا افراد پیاده، حتی همان دوچرخه را هم نمی خرند!
ای آقا! بهتر است تا اقتصاد جهان کن فیکون نشده همان پیاده روی را هم رها کنیم برویم رستوران مک دانولد یکی از آن ساندویچ های فرد اعلای آدم خفه کن نوش جان بفرماییم بلکه اقتصاد جهانی از مرگ مفاجات نجات پیدا کند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر